درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیه ی خمس و آیه ی متعه

در بحث خمس گفتیم که اشکال می کنند، اسلام حکومت تشکیل داده است ولی برای آن بودجه ای را معین نکرده است و دولتی که دارای بودجه ی مالی نباشد در برنامه های خود نمی تواند پیشرفت کند.

گفتیم در اسلام موارد زیادی برای اداره ی کشور وجود دارد:

اولین آنها انفال است و حکومت اسلامی از این طریق ثروت فراوانی به دست می آورد که یکی از مصادیق آن معادن است به اضافه ی جنگل ها و میراث من لا وارث له، سواحل دریاها و آب های کبیر و حتی بعضی از علماء دریاها را جزء آن شمرده اند. دولت می تواند از همه ی اینها بهره بگیرد.

مورد دیگر زکاتی است. اخیرا در ایران نهضتی برای اخذ زکات به وجود آمده است و همین آب باریک سبب شده است که قسمتی از روستاها از نظر راه و آب و غیره آباد شوند.

سوم خمس امور شش گانه است که یکی از آنها ارباح مکاسب است. گنج، غوص، مال حلال مختلط به حرام، زمینی که ذمی می خرد و غیره.

همچنین است زکات فطره که اگر درست مصرف شود مقداری از فقر را در جامعه از بین می برد.

دیگر، خراج و مقاسمه است که عبارت است از زمین هایی که مسلمانان فتح کرده اند که مال کسی نیست و امام علیه السلام می فرماید: این زمین ها تا روز قیامت مال مسلمانان است و حاکم اسلامی می تواند آنها را اجاره دهد. خراج یعنی گرفتن پول نقد و مقاسمه یعنی گرفتن جنس.

دیگر جزیه است که اقلیت های مذهبی در کشور اسلامی پرداخت می کند. آنها مبلغی جزئی به شکل سرانه می پردازند این در حالی است که مسلمانان چند برابر آن را پرداخت می کنند. آنها اگر جزیه بپردازند از همه ی حقوق بهره مند می شوند اعم از کشاورزی، بهداشتی و غیره

ضرائب که در لغت عرب به معنای مالیات و جمع ضریبه می باشد. اگر دولت اسلامی از نظر مبلغ دچار کمبود شود می تواند مالیاتی را بر مردم وضع کند. امیر مؤمنان در دوران حکومت خود چنین کرد زیرا حکومت اسلامی در عصر ایشان مبتلا به کمبود شده بود و مردم می بایست آن را جبران کنند. مقدار مالیات میزان مشخصی ندارد و بستگی به نیاز حکومت اسلامی است.

مورد دیگر مظالم است. مظالم فراوان است و بسیاری هستند که چیزی را غصب کرده اند و یا ربا خورده اند ولی صاحبان آن را نمی شناسند و فقط می دانند که ذمه ی آنها مشغول است. آنها باید مبلغی را به مقداری که ذمه اشان مشغول است در اختیار حاکم شرعی قرار دهند.

مورد دیگر کفارات است. امروزه بسیاری از ایتام از این طریق اداره می شوند. کفارات چه عمدی باشد و چه سهوی مبلغ قابل توجهی را تشکیل می دهد.

مورد دیگر لقطه است. مثلا کسی طلایی پیدا می کند و صاحب آن را نمی شناسد.

همچنین است اوقاف که حجم بسیاری را شامل می شود. اصولا در کشورهای عربی خیلی از مسائل دینی را اوقاف اداره می کند. بسیاری از وقف ها که وقف عام است اگر در اختیار حاکم شرعی قرار گیرد درآمد فراوانی را به ارمغان می آورد.

همچنین دولت اسلامی می تواند در مواردی می تواند برنامه هایی را برعهده بگیرد و مثلا راه آهن بکشد، تلفن بکشد و هواپیما بخرد و در ازای این موارد از مردم پول بگیرد. البته دولت نمی تواند تجارت کند زیرا اگر دولت تجارت کند و بانک ها اگر به تجارت روی آورند مردم بی کار می شوند. تجارت باید بر عهده ی مردم باشد. بانک ها هم باید امانت مردم را حفظ کنند و در مقابل آن مبلغی از مردم بگیرند.

مطلب دیگر در مورد مسأله ی غنیمت است آنجا که خداوند می فرماید: خداوند در سوره ی انفال می فرماید: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ‌ خُمُسَهُ‌ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‌ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ[1]

ما با آیه ی خمس بر مطلق خمس استدلال می کنیم و حال آنکه اهل سنت می گویند که این آیه مربوط به غنائم جنگی است.

در پاسخ می گوییم: در ﴿غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ﴾ عبارت ﴿مِنْ شَيْ‌ءٍ﴾ که بیان موصول و بیان ﴿غَنِمْتُمْ﴾ است دلیل بر این است که مراد از غنیمت، غنائم جنگی نیست و هر نوع درآمدی را شامل می شود.

آنچه مهم است این است که باید دید که اهل لغت، غنیمت را چگونه معنا می کنند. ما نباید با ذهنیت امروز خود قرآن را معنا کنیم و باید لغت های اصیل را ببینیم تا بفهمیم آن الفاظ چگونه معنا می شود. لغت در عرض این چهارده قرن و نیم عوض شده و از معانی اولی آن در آمده است. مثلا امروزه در عراق، «ولد» را به معنای پسر می دانند و حال آنکه این کلمه در قرآن اعم از دختر و پسر است مثلا می فرماید: ﴿يُوصيكُمُ اللَّهُ في‌ أَوْلادِكُمْ‌ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ[2]

 

اما اهل لغت همگی متفق هستند که معنای «غنیمت» در آمدهایی است که انسان انتظارش را ندارد و به آسانی به دست می آید.

مثلا خلیل در کتاب عین می گوید: الغُنْمُ‌: الفَوْزُ بالشَّيْ‌ءِ من‌ غَيْر مَشَقَّةٍ. و الاغْتِنامُ‌: انْتِهازُ الغُنم مثلا انسان اگر یکدفعه مالک معدن شود به آنچه به دست آورده غنیمت می گویند. انتهاز غنم به معنای فرصت طلبی است. خلیل اولین کسی است که در عرب لغت نوشت و برای گردآوری آن زمانی را در میان عشائر زندگی کرد و آن کتاب را گردآوری کرد. کتاب او اولین کتاب لغت است و از روی کتاب دیگری نسخه برداری نکرده است. خلیل از اصحاب امام صادق علیه السلام است.

ازهری دومین لغت شناس عرب است و لغت او نیز اصیل است او می گوید: الغُنْمُ‌: الفَوْزُ بالشَّيْ‌ءِ و الاغْتِنامُ‌: انْتِهازُ الغُنم. ظاهرا ازهری این عبارت را از کتاب صحیح گرفته است.

ابن فارس که همواره سعی دارد به ریشه ها اشاره کند می گوید: الغين و النون و الميم و النون أصلٌ صحيح واحد يدلُّ على إفادة شى‌ءٍ لم‌ يُملَك‌ من‌ قبل‌، ثم يختصّ به ما أُخِذ من مال المشركين بقَهْرٍ و غَلَبة. بنا بر این موقع نزول قرآن این کلمه به معنای مطلق فایده بوده و بعدا معنای آن گسترش یافته است.

ابن اثیر در نهایة در غریب قرآن و حدیث می گوید: الرّهن‌ لمن‌ رهنه‌، له غنمه و عليه‌ غُرْمُه‌ یعنی اگر اسبی را پیش کسی گرو گذاشته باشد درآمد آن اسب مال راهن است نه مرتهن و اگر گوسفندی را به رهن گذاشته باشد شیرش مال راهن است. از آن سو اگر فوت شود از مال راهن فوت شده است.

فیروزآبادی صاحب قاموس می گوید: و الغُنْمُ‌: الفَوْزُ بالشَّي‌ءِ لا بمَشَقَّةٍ و اغنمه کذا تغنیما ای نفّله ایاه.

زبیدی در شرح قاموسی می گوید: غنِم یغنم: اصاب غنیمة فی الحرب و غیرها. زبیدی لغت دان قرن نهم است ولی تصریح می کند که معنای غنیمت هم حرب را شامل می شود و هم غیر آن را.

در قرآن، غنیمت هم در غنائم جنگی به کار رفته است و هم در موارد بسیاری در غنائم غیر جنگی که به نمونه هایی اشاره می شود:

﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ‌ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ[3]

این آیه رد بر اسامة بن زید است. او در بیابان فردی را دید و خیال کرد مشرک است و او را کشت و حال آنکه آن فرد به اسامه سلام کرده بود و سلاح هم نداشت. با این حال مال خوبی به همراه داشت اسامه برای اینکه مال او را تصاحب کند، او را به قتل رساند و گفت او هرچند به ما سلام کرده است ولی به عنوان تقیه و برای اینکه او را نکشیم چنین کرده است. بعد خدمت رسول خدا (ص) آمد و جریان را عرض کرد و رسول خدا (ص) فوق العاده ناراحت شد و احتمالا دیه ی آن فرد را پرداخت و اسامه را بسیار توبیخ کرد با اینکه اسامه فرزند زید بود و زید هم مورد علاقه ی رسول خدا (ص) بود و زید را فرزند خود خوانده بود. به هر حال آیه ی فوق نازل شد و اسامه را توبیخ کرد.

﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ﴾ ضرب در راه خدا به معنای قدم زدن است زیرا انسان هنگام راه رفتن پای خود را بر زمین می کوبد.

در این آیه عبارت ﴿مَغانِمُ كَثيرَةٌ﴾ در جزای بهشتی و درجات آن به کار رفته است. بنا بر این موقع نزول قرآن، کلمه ی ﴿مَغانِمُ﴾ معنای اعمی داشته است.

و اما روایات: غنیمت در لسان رسول خدا (ص) به معنای درآمد و حتی مطلق فایده به کار رفته است:

ابن ماجة که اصالتا اهل قزوین است و کتابی دارد که سنن نام دارد و جزء کتاب صحاح نیست در کتاب زکات می گوید: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: إِذَا أَعْطَيْتُمُ الزَّكَاةَ فَلَا تَنْسَوْا ثَوَابَهَا، أَنْ تَقُولُوا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا مَغْنَمًا، وَلَا تَجْعَلْهَا مَغْرَمًا[4] یعنی خداوندا این زکات را برای ما غنیمت و چیزی که قرار بده تا در آخرت بدرد ما بخورد.

احمد در مسند خود می گوید: غنیمة مجالس الذکر الجنة[5] . یعنی هر مجلسی که در آن ذکر خداست غنیمت آن که همان درآمد و اجرت آن باشد بهشت است. (مسند به کتابی می گویند که روایات را بر اساس راوی می نویسند مثلا تمامی روایات عبد الله بن عباس را یک جا و هکذا ولی غیر مسند روایات را طبق ابواب می نویسند مانند باب صلاة و غیرها. تمامی اصول اربعة مأئه از اسانید بوده است. البته اکثر آنها از بین رفته است و فقط مقدار کمی از آنها در اختیار است).

در مورد ماه رمضان آمده است که غنم للمؤمن.[6] یعنی ماه رمضان برای مؤمن یک نوع درآمد خوبی است زیرا نفس های او در این ماه تسبیح است و خوابش عبادت می باشد.

درباره ی صوم نیز در روایت آمده است که اگر مسلمان در زمستان روزه بگیرد یک غنیمتی برای اوست که در موقع سرما گیرش آمده است. یعنی چون هوا سرد است روزه کمتر او را اذیت می کند: الصوم فی الشتاء الغنیمة الباردة.[7]

حتی فقهاء نیز بسیار می گویند: من له الغنم فعلیه الغرم. آن کس که درآمد مال اوست جریمه هم مال او می باشد.

بنا بر این کلمه ی غنیمت هم در لغت و هم در کتاب الله و احادیث، معنای عامی داشت.

همچنین در روایات اهل سنت روایاتی داریم مبنی بر اینکه رسول خدا (ص) از ارباح مکاسب خمس گرفته است. جالب اینکه این روایت در صحیح مسلم آمده است.

عبد القیس همان عرب های منطقه ی شرقیه است که امروزه تحت سلطه ی سعودی هاست. شیخ نمر نیز جزء همان منطقه بود و بحرین هم تابع عبد القیس است و افراد آن شیعه ی امام علی بن ابی طالب علیه السلام اند. آنها در زمان رسول خدا (ص) جمعیتی را برای نشان دادن حسن نیّت خود نزد حضرت فرستادند تا ابراز کنند که به حضرت ایمان آورده اند. بعد گفتند که بین شما و ما مشرکان فاصله شده است و ما نمی توانیم همیشه شما را ببینیم و الآن که آمدیم به دلیل این است که در ماه های حرام به سر می بریم و امنیت داریم و الا از بحرین و قطیف و عوّامیه نمی توانیم خارج شده به مدینه بیاییم و شما را ببینیم. آنچه برای ما لازم است بدانیم را به ما بگویید:

ابْنَ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، يَقُولُ: قَدِمَ وَفْدُ عَبْدِ القَيْسِ فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّا هَذَا الحَيَّ مِنْ رَبِيعَةَ، بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ كُفَّارُ مُضَرَ، فَلَسْنَا نَصِلُ إِلَيْكَ إِلَّا فِي الشَّهْرِ الحَرَامِ، فَمُرْنَا بِأَمْرٍ نَأْخُذُ بِهِ وَ نَدْعُو إِلَيْهِ مَنْ وَرَاءَنَا، قَالَ: آمُرُكُمْ بِأَرْبَعٍ، وَأَنْهَاكُمْ عَنْ أَرْبَعٍ، الإِيمَانِ بِاللَّهِ: شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، - وَعَقَدَ بِيَدِهِ - وَإِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ، وَصِيَامِ رَمَضَانَ، وَأَنْ تُؤَدُّوا لِلَّهِ خُمُسَ مَا غَنِمْتُمْ...[8]

غنیمت در روایت فوق نمی تواند غنیمت جنگی باشد زیرا آنها حتی نمی توانستند از محیط و مکان خود بیرون بیایند چه رسد به اینکه توان جنگ داشته باشند و به همین دلیل در شهر حرام وارد مدینه شدند. بنا بر این غنیمت در روایت فوق همان ارباح مکاسب است.

بعضی که قلم تند و تیزی دارند گفته اند که مراد از غنیمت در اینجا همان غارتگری است یعنی رسول خدا (ص) می فرماید: اگر غارتگری کردید و چیزی به دست آوردید خمس آن را به ما برسانید.

این در حالی است که رسول خدا (ص) از نهب که همان غارتگری است نهی کرده است و آن را از اکل میته هم بدتر می داند و آن را در اسلام حرام کرده است.

مطلب دیگر این است که علماء اهل سنت در کنز و معدن قائل به خمس هستند و برای آن به آیه ی خمس که در ابتدا ذکر کردیم استدلال می کنند.

بقی هنا نکتة: سیاق آیه در غنائم حربی است زیرا آیه ی فوق که از ﴿يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ﴾ بحث می کند.

در پاسخ می گوییم که مورد مخصص نیست و الا اگر سیاق مفهوم داشته باشد و مورد مخصص باشد آیات قرآن کاملا محدود می شوند. مضافا بر اینکه سیاق در مقابل آن همه دلائل نمی تواند دلیل قطعی و مستقلی باشد.

اگر آیه ی فوق مربوط به غنائم جنگی باشد لطمه ای به قرآن وارد کرده ایم و معنای آن این است که این آیه در عصر و زمان ما دیگر کاربردی ندارد. این در حالی است که آیات قرآن تا روز قیامت زنده و کاربردی اند.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به سراغ آیه ی حج می رویم. اهل سنت امروزه حج تمتع را تعطیل کرده اند و فقط به صورت افراد یا قران حج به جا می آورند.

 


[1] انفال/سوره8، آیه41.
[2] نساء/سوره4، آیه11.
[3] نساء/سوره4، آیه94.
[4] سنن ابن ماجة، ج1، ص573.
[5] مسند، احمد، ج6، ص206.
[6] السنن الکبری، بیهقی، ج4، ص500.
[7] اسد الغابة، ابن اثیر، ج4، ص585.
[8] صحیح بخاری، ج4، ص81.