درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی آیه ی متعه

بحث در آیه ی نساء است که می فرماید: ﴿أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ‌ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ[1] مراد کدام نکاح است.

گفتیم خداوند چهارده دسته از زنان را معرفی می کند که نکاح با آنها حرام است و سپس می فرماید که با غیر این گروه ها می توانید ازدواج کنید.

در ﴿أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ﴾ در واقع «لان تبتغوا بأموالکم النکاحَ» بوده است و «نکاح» در تقدیر می باشد. همچنین «أن» مصدریه است و فعل ما بعدش که «تبتغوا» می باشد را قلب به مصدر می کند و آن مصدر، مفعول لاجله می باشد. یعنی «احلّ لکم لابتغاء النکاح بأموالکم» یعنی تا با اموال خود مبلغی را خرج کنید و نکاح کنید.

در اینکه می گوییم «النکاح» چند احتمال مطرح است:

    1. نکاح الحرّة دائما. یعنی با زنان آزاد، ازدواج دائم کنید.

    2. نکاح الحرة موقتا.

    3. نکاح الامة

    4. الزنا

شک نیست که مورد چهارم که عمل حرام است باید کنار گذاشته شود زیرا خداوند می فرماید: ﴿مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ﴾ و «محصن» در اینجا به معنای عفاف و پاکدامنی است. محصن در قرآن به معانی مختلف آمده است گاه به معنای متزوج است و گاه به معنای فرد پاکدامن که در اینجا همین معنا مراد است.

همچنین سومی که نکاح امة است نیز مراد نیست زیرا خداوند در آیه ی بعد نکاح امة را متذکر می شود و می فرماید: ﴿وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ[2] «محصن» در این آیه به معنای زن آزاد و غیر کنیز است.

بنا بر این مراد نکاح با حرة است. اما باید دید که در آیه نکاح دائم با او مراد است یا نکاح موقت. اگر بتوانیم نکاح دائم با حرة را کنار بگذاریم تنها چیزی که باقی می ماند نکاح موقت است.

سه قرینه وجود دارد مبنی بر اینکه مراد نکاح دائم نیست:

قرینه ی اول: ﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ‌ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ «استمتع» دو معنا دارد: یکی به معنای لذت بردن است. در برخی از آیات، استمتاع به همین معنا آمده است مانند: ﴿رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ‌ بَعْضُنا بِبَعْض‌﴾[3] و گاه به معنای عقد الاستمتاع و صیغه ی استمتاع است.

ما معتقد هستیم که «استمتع» در اینجا به معنای عقد الاستمتاع است زیرا می دانیم که در عقد نکاح، چه دائم باشد یا موقت، مهریه به مجرد اینکه صیغه خوانده شد، بر شوهر واجب می شود. غایة ما فی الباب اگر قبل از مقاربت طلاق صورت بگیرد و یا در نکاح موقت، مدت تمام شود، نصف مهر را باید بر گرداند. مفاد آیه نیز که می فرماید: ﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ‌ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ یعنی همین که عقد نکاح را خواندید، مهر را باید بپردازید. بنا بر این «استمتاع» به معنای لذت بردن نیست زیرا در وجوب مهر، استمتاع شرط نیست زیرا اگر عقد خوانده شود در حالی که هنوز استمتاعی صورت نگرفته است، مهر واجب می باشد.

جالب اینکه در زمان نزول قرآن، کلمه ی «استمتع» حقیقت در عقد الاستمتاع بوده. جابر می گوید: كُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنَ التَّمْرِ وَالدَّقِيقِ، الْأَيَّامَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِي بَكْرٍ، حَتَّى نَهَى عَنْهُ عُمَرُ.[4]

قرینۀ دوم: اگر این بخش از آیه را حمل بر عقد دائم با حره کنیم لازمه اش تکرار است زیرا مسأله ی حرة در اول سوره، آیه ی چهارم بیان شده است آنجا که می فرماید: ﴿فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ‌ وَ رُباع﴾‌[5]

ان قلت: شاید گفته شود که ﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ‌ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ ناظر به نکاح دائم حره است و به این معنا است که مهریه ی زنان را به آنها بدهید و این مهریه که مهر آنها است را از آنها دریغ ندارید.

قلت: مسأله ی مهریه نیز قبلا مطرح شده است مانند:

﴿وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَ‌ نِحْلَة[6]

﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ‌ ما آتَيْتُمُوهُن‌[7]

﴿وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ‌ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبينا[8]

قهرا جمله ی مزبور از آیه ی محل بحث مربوط به نکاح موقت است.

قرینه ی سوم: برای فهم این دلیل یک نوع باید ظرافت به خرج داد و آن اینکه خداوند قبل از اینکه بفرماید: ﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ‌ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ می فرماید: ﴿أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ﴾ کلمه ی محصن و کلمه ی غیر مسافح علامت این است که بحث در جایی است که زمینه ی سفاح و زنا وجود دارد. این زمینه در جایی وجود دارد که نکاح، موقت باشد. در نکاح دائم چنین زمینه ای وجود ندارد. بنا بر این خداوند می فرماید که تصور نکنید که نکاح موقت شبیه سفاح است بلکه در آن نیز احصان و پاکدامنی وجود دارد.

اتفاقا در نکاح امه نیز همین کلمه تکرار شده است: ﴿وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ‌[9] این برای آن است که در نکاح امه نیز زمینه ی زنا وجود داشته زیرا امه ارزش زیادی نداشته و چه بسا مردم برای ازدواج با آنها سهل انگاری می کردند. همچنین ﴿مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ‌﴾ یعنی تصور نکنید که امه، می تواند به عنوان یک رفیقه و دوست در کنار شما باشد و این کار حرام نباشد.

از اینکه قرآن از این عبارات مشابه در امه و در نکاح بیان کرده است مشخص می شود که زمینه ی خلافکاری در هر دو می باشد و این قرینه است که مراد، نکاح متعه و موقت است نه دائم.

در زمان سید مرتضی، فردی علیه شیعه در شعری گفته بود:

قول الروافض نحن اطیب مولد

قول أتی بخلاف قول محمد (ص)

نکحوا النساء تمتعاً فولدن من

ذاک النکاح فاین طیب المولد[10]

سید مرتضی در جواب او ابیاتی سروده است که مطلع آن چنین است:

ان التمتع سنة مفروضة

ورد الکتاب بها و سنة أحمد

و روی الرواة بأن ذلک قد جری

من غیر شک فی زمان محمد

ثم استمر الحال فی تحلیلها

قد صح ذلک فی الحدیث المسند

عن جابر و عن ابن مسعود التقی

و عن ابن عباس کریم المولد

حتی نهی عمر بغیر دلالة

عنها فکدّر صفو ذاک المولد

لا بل موالید النواصب جَدّدت

دین المجوس فأین دین محمد

روایات بسیاری بر جواز متعه دلالت دارد و ما در کتاب خود به نام «الانصاف فی مسائل دام فیها الخلات» به این روایات پرداخته ایم.

همه قائل هستند که رسول خدا (ص) متعه را تشریع کرد ولی غایة ما فی الباب آن را نسخ کرده است.

به هر حال، ما معتقد هستیم که آیه ی متعه مجمل نیست و منطبق بر مذهب شیعه می باشد.

 

ان شاء الله در جلسۀ آینده این بحث را ادامه می دهیم.

 


[1] نساء/سوره4، آیه24.
[2] نساء/سوره4، آیه25.
[3] انعام/سوره6، آیه128.
[4] صحیح مسلم، ج2، ص1023، حدیث 16.
[5] نساء/سوره4، آیه3.
[6] نساء/سوره4، آیه4.
[7] نساء/سوره4، آیه19.
[8] نساء/سوره4، آیه20.
[9] نساء/سوره4، آیه25.
[10] الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، جفعر سبحانی، ج1، ص499.