درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: رفع اجمال از آیه ی وضو

بحث در مجمل و مبین است و ما در این جلسه به مصادیقی برای تمرین اشاره می کنیم در نتیجه چند آیه را که می گویند از جهاتی مجمل است مورد بررسی قرار می دهیم.

آیه ی وضو: این آیه در سوره ی مائده است: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ‌ إِلَى‌ الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ[1]

نکته ی اول: این آیه در سال دهم هجرت نازل شده است چون سوره ی مبارکه ی مائده آخرین سوره ای است که بر پیغمبر اکرم (ص) نازل شده است و این مسأله مورد اتفاق است و بعد از آن جز یکی دو آیه دیگر چیزی از قرآن بر ایشان نازل نشده است. از این رو این سؤال مطرح می شود که نماز در لیلة المعراج که سال دهم بعثت و یا قبل از آن است در مکه بر مسلمانان واجب شده بود. بنا بر این پیامبر مدتی در مکه نیز با مسلمانان نماز می خواند از این رو مسلمانان حکم وضو و غسل را از کجا آموخته بودند.

پاسخ این است که رسول خدا (ص) از طریق سنت، وضو و غسل و تیمّم را آموزش داده بود.

نکته ی دوم این است که ﴿إِذا قُمْتُمْ‌ إِلَى‌ الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ اشعار به این دارد که انسان وقتی می خواهد برای نماز بلند شود باید نماز بخواند و از قبل وضو داشته باشد از این رو چرا آیه ی فوق می گوید که هنگامی که می خواهید برای خواندن نماز بایستید باید وضو بگیرید.

پاسخ این است که گاه آیات قرآن از فعل سخن می گوید و از آن اراده ی آن فعل را اراده می کند و گاه عکس آن است به این گونه که اراده را بیان می کند و از آن فعل اراده می کند.

اولی مانند همین آیه ی محل بحث است و ﴿إِذا قُمْتُمْ‌ إِلَى‌ الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ﴾ یعنی «اذا اردتم الصلاة فاغسلوا...» مانند اینکه می گوییم»: هر وقت سر سفره نشستید دست خود را اول بشویید.

اما دومی که اراده گفته شده و از آن فعل اراده شده است مانند: ﴿وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ‌ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً[2] یعنی اگر اراده کردید که همسری را رها کنید و همسر دیگری را بگیرید و به یکی از آنها مبلغ زیادی بابت مهر دادید مبادا آن مبلغ را از آنها بگیرید. در این آیه ﴿أَرَدْتُمُ﴾ به معنای اراده ی طلاق نیست بلکه به معنای طلاق دادن که فعل است می باشد.

نکته ی سوم این است که خداوند در واقع باید حکم محدث را بیان کند یعنی اگر محدث هستید و می خواهید نماز بخوانید وضو بگیرید و الا در صورت عدم محدث بودن وضو برای نماز لازم نیست.

پاسخ این است که در آیه نیز فرض محدث بودن بیان شده است زیرا آیه می خواهد آموزش بدهد و این علامت آن است که مردم قبلا از این مسأله آگاه نبودند به این معنا که محدث بودند.

البته در روایات آمده است که «یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم من النوم الی الصلاة» البته اولا باید سند این روایت را بررسی کرد و ثانیا نیازی به این تقدیر نیست.

نکته ی چهارم این است که حقیقت وضو در این آیه در دو کلمه جمع شده است که عبارتند از: غسلتان و مسحتان: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ‌ إِلَى‌ الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ مرحوم بحر العلوم منظومه ای در فقه دارد و در آن می گوید:

ان الوضوء غسلتان عندنا*و مسحتان و الکتاب معنا

به هر حال، اولین کار در وضو غَسل وجه است. «غَسل» همان جاری شدن آب است. و معنای «وجه» در لغت مختلف است. اهل سنت غالبا غیر از مالک قائل هستند که وجه عبارت است از: من الاذن الی الاذن.

اما زراره می گوید که من از امام صادق علیه السلام سؤال کردم که مراد از وجه چیست. این علامت آن است که «وجه» در لغت عرب معنای شفافی نداشته است و الا زراره عرب فصیح بوده است. امام صادق در جواب فرمود: وجه طولا از موی پیشانی تا آخر چانه است و عرضا ما بین انگشت ابهام و وسطی است. بنا بر این گوشها و اطراف گوش هم خارج هست:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ‌ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَخْبِرْنِي عَنْ حَدِّ الْوَجْهِ الَّذِي يَنْبَغِي أَنْ يُوَضَّأَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الْوَجْهُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ وَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَسْلِهِ الَّذِي لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَزِيدَ عَلَيْهِ وَ لَا يَنْقُصَ مِنْهُ إِنْ زَادَ عَلَيْهِ لَمْ يُؤْجَرْ وَ إِنْ نَقَصَ مِنْهُ أَثِمَ مَا دَارَتْ‌ عَلَيْهِ‌ الْوُسْطَى‌ وَ الْإِبْهَامُ‌ مِنْ قُصَاصِ شَعْرِ الرَّأْسِ إِلَى الذَّقَنِ وَ مَا جَرَتْ‌ عَلَيْهِ الْإِصْبَعَانِ مُسْتَدِيراً فَهُوَ مِنَ الْوَجْهِ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ الْوَجْه...‌[3]

مرحوم شیخ بهایی به این مسأله نگاه هندسی کرده می فرماید: امام علیه السلام می خواهد بینی را مرکز دایره قرار دهد به گونه ای که فرد، دست را دایره وار بگرداند.

به نظر ما بعید است که امام علیه السلام در مقام بیان این مطلب بوده باشد.

در زمان امام صادق، در تعیین مصداق وجه اختلاف بود و حتی بعضی از فرق گوش را نیز می شستند.

نکته ی پنجم این است که «ید» در لغت عرب مصادیق مختلف دارد و از چهار انگشت، تا مچ، تا آرنج و تا منکب اطلاق می شود. بنا بر این عبارت ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ﴾ آیا در مقام بیان مقدار «ید» است یا در مقام بیان کیفیت غسل می باشد. و به عبارت دیگر ﴿إِلَى الْمَرافِقِ﴾ قید «أیدی» است یا قید «غَسل»

«مرفق» از ماده ی «رفق» است که به چیزی گفته می شود که دارای یسر و آسانی باشد. به رفیق نیز به همین جهت رفیق می گویند. اگر آرنج نبود، دست باز و بسته نمی شد از این رو «مرفق» موجب یُسر می شود.

بعضی می گویند که انسان موقع خوابیدن گاه دست خود را می بندد و سرش را روی آن می گذارد از این رو به آن مرفق می گویند.

به هر حال، به نظر ما، ﴿إِلَى الْمَرافِقِ﴾ قید ید است. ولی بعضی می گویند که قید «غسل» است یعنی از سر انگشتان باید شروع کرد تا به مرفق رسید.

نقول: آنی که نیاز به بیان دارد آیا حد ید است یا کیفیت شستن. واضح است که کیفیت شستن را همه می دانند و احتیاج به بیان ندارد بنا بر این حد ید است که احتیاج به بیان دارد.

مثلا کسی فرد نقاشی را به خانه می آورد و بعد می گوید که دیوار را از بالا تا پائین سفید کند. او در مقام بیان حد دیوار است یعنی چه مقدار از دیوار باید سفید شود ولی در مقام این نیست که حتما باید از بالا شروع کرد تا به پائین برسد.

یا مثلا فرزندی پایش گلی است و مادرش به او می گوید که پایت را تا زانو بشوی معنای آن این نیست که از انگشتان شروع کند تا به پا برسد بلکه بیان حد غسل است.

البته برخی از مفسرین تصمیم گرفتند که با دو آیه ی دیگر به کمک ما بیایند:

آیه ی اول عبارت است از: ﴿وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ‌ إِلى‌ أَمْوالِكُمْ[4] که می گویند: «الی» به معنای «مع» است.

به نظر ما این آیه شاهد نیست زیرا مراد از «الی» در آیه ی فوق اشراب است یعنی به یک فعل معنای فعل دیگری را می خورانند.

آیه ی دوم: ﴿قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ‌ أَنْصاري‌ إِلَى‌ اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّه‌[5] که در این آیه «الی» را به معنای «مع» گرفته اند.

نقول: «الی» در این آیه به معنای خودش است یعنی «من انصاری متقربا الی الله» و این هم از باب اشراب است.

نکته ی ششم این است که چند بار باید شست: حق این است بر اساس اطلاق آیه یک بار شستن کفایت می کند هرچند در سنت آمده است که یک بار واجب و دو بار شستن سنت می باشد.

نکته ی هفتم این است مسح با غسل فرق دارد. «غسل» به معنای جریان آب است ولی «مسح» به معنای امرار ید است. به حضرت مسیح نیز از این جهت مسیح می گویند که دست خود را بر بیماران می کشید و خداوند آنها را شفا می داد.

البته دست خشک را اگر بر سر و پا بکشند بی فایده است و این به سبب قرینه ی مقالیه است که مسح خشک بی فایده است.

«باء» در ﴿وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ﴾ به گفته ی بعضی از نحوی ها به معنای الصاق است مانند: «مررت بزید» یعنی از کنار زید رد شدم. در آیه نیز به این معنا است که دست به سر برسد.

نقول: در خود آیه الصاق خوابیده است زیرا مسح دو اطلاق دارد: گاه می گوییم: «مسحت الشیء» یعنی همه اش را دست کشیدم و گاه می گوییم: «مسحت بالشیء» در اینجا «مسح» به تنهایی الصاق را می رساند ولی امام علیه السلام می فرماید که مسح به معنای تبعیض است.

از این رو در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: بِرُؤُسِكُمْ‌ أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ لِمَكَانِ‌ الْبَاء[6]

اگر باء برای الصاق بود باید تمام سر را مسح می کردیم. شافعی قائل است که یک بند انگشت برای مسح کافی است. البته در بعض هم باید عرفا مسح تحقق یابد و اگر کسی یک یا دو میلیمتر مسح کند چون مسح عرفی محقق نمی شود صحیح نیست.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به سراغ اجمال اصلی در آیه می رویم و آن اینکه اهل سنت به دلیل این عبارت از آیه که می فرماید: ﴿وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ پاها را نیز می شویند.

 


[1] مائده/سوره5، آیه6.
[2] نساء/سوره4، آیه20.
[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج1، ص403، ابواب الوضوء، باب17، شماره 1048، ح1، ط آل البیت.
[4] نساء/سوره4، آیه2.
[5] صف/سوره61، آیه14.
[6] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج3، ص30، ط دار الکتب الاسلامیة.