درس خارج اصول آیت الله سبحانی

95/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خطابات شفاهیه

بحث در خطابات شفاهیه[1] است. محقق خراسانی می فرماید که در سه مورد باید بحث شود:

     اول در مورد تکلیف معدوم و تکلیف غائب است.

     دوم در مورد خطاب معدوم و خطاب غائب است.

     سوم در مورد الفاظی است که بعد از نداء واقع شده اند مانند: «الناس» که بحث است آیا شامل معدوم و غائب است یا نه.

اما مورد اول را به سه گونه تصویر می کند:

اولین تصویر این است که نسبت به معدوم و غائب، بعث و زجر جدی وجود داشته باشد. سپس محقق خراسانی این را امکان پذیر نمی داند زیرا قابل قبول نیست که معدوم را بتوان بعث و زجر کرد. ما نیز کلام ایشان را قبول داریم.

دومین تصویر این است که ما نحن فیه از باب انشاء الطلب باشد و بعث و زجری در کار نباشد به این گونه که مولی روی «یا ایها الناس»، بعث و زجر را انشاء می کند و هر زمان که معدومینی موجود می شوند، این خطاب آنها را شامل شود. محقق خراسانی این تصویر را می پذیرد.

ما این را نپذیرفتیم و گفتیم اگر مولی بخواهد مستقیما برای معدوم و غائب، بدون «الناس» حکمی ایجاب کند چون معدوم و غائب از باب مجهول مطلق است، مجهول مطلق قابل حکم نمی باشد. و اگر بخواهد به عنوان «الناس» و با واسطه ی «الناس» خطاب کند، هرچند غائب، مصداق «الناس» است ولی معدوم، مصداق «الناس» نمی باشد.

تصویر سوم این است که روی معدوم، به قید وجود، حکم می کنیم. این تصویر قابل قبول است.

توضیح ذلک: قضایا بر سه قسم است: ذهنیه، خارجیه و حقیقیه. [2]

قضایای ذهنیه آن است که حکم روی موضوعی است که فقط در ذهن متکلم است و در خارج وجود ندارد. مانند: «اجتماع النقیضین محال»

گاه در ذهن است ولی این امکان وجود دارد که در خارج محقق شود هرچند در خارج نیست مانند: «دریایی از جیوه سرد است». این نیز جزء قضایای ذهنیه است.

قضایای خارجیه: حکم در این قضایا روی خارج نیست بلکه روی عنوان است ولی فقط بر خارج منطبق می شود. منطقی ها همه قائل هستند که در این قضایا حکم روی عنوان می رود از این رو کسانی مانند مرحوم نائینی که قائل هستند حکم، در این قضایا روی خارج است کلام صحیحی نمی گویند. این نوع قضایا فقط موجودین را شامل می شود نه معدومین را مانند: «قُتِل ما فی العسکر و نُهِب من فی الدار»

قضایای حقیقیه: حکم در این قضایا روی عنوان است ولی علاوه بر موجودین، در طول زمان پیش می رود و غائبین را هم شامل می شود. مانند: «یا ایها الناس کتب علیکم الحج». حکم در اینجا روی عنوان است اعم از اینکه موقع حکم، موجود باشند یا در طول زمان به تدریج موجود شوند.

توجه شود که بر خلاف محقق خراسانی، حکم را روی عنوان می بریم نه روی خارج ایشان درصدد این بود که بگوید، حکم روی معدوم می رود که ما اشکال کردیم و گفتیم: معدوم، جدای از امکان، مجهول مطلق است و با عنوان، هنوز مصداق عنوان نیست زیرا هنوز نیامده است. ولی ما قائل هستیم که حکم در هر دو قضیه روی عنوان است ولی در خارجیه دایره اش ضیق است و فقط موجودین را شامل می شود و در حقیقیه در طول زمان پیش می رود.

من هنا یعلم که محقق خراسانی برای کلام خودش به وقف استشهاد کرده است. مثلا می گوییم: «هذا وقف علی العلماء» این هم علماء زمان وقف را شامل می شود و هم علماء در طول زمان را. این استشهاد خوب است ولی باید گفت که وقف، روی عنوان علماء است. با این حال محقق خراسانی می خواهد بگوید که این از همان ابتدا روی معدوم می رود ولی ما می گوییم: چنین نیست و حکم روی عنوان رفته است.

هکذا من هنا یعلم که محقق خراسانی در سومی «بقید الوجود» را اضافه کرد. ما می گوییم: به این قید احتیاج نیست زیرا حکم روی عنوان می رود و هر وقت مصداق پیدا کرد و عنوان بر آن منطبق شد حکم نیز آن را شامل می شود.

به عبارت دیگر، همان گونه که معدوم قبل از آنکه موجود شود، نمی توان آن را بعث و زجر کرد، و بعد از موجود شدن، می توان آن را بعث و زجر کرد، تکلیف نیز همین گونه است یعنی معدوم قبل از اینکه مصداق پیدا کند، تکلیف ندارد ولی هنگامی که مصداق پیدا کرد تکلیف بر آن صحیح می شود.

این سه تصویر در کفایه با این عبارات شروع می شود:

اولی: عدم صحة تکلیف المعدوم عقلا بمعنی بعثه و زجره اولا.

دومی: نعم هو بمعنی مجرد انشاء الطلب بلا بعث و زجر

سومی: و اما اذا أنشأ مقیدا بوجود المکلف.

بعد از عبارت: و کذا لا ریب به سراغ معنای دوم می رود که خطاب است.

تم الکلام فی القسم الاول

 

المقام الثانی: الخطاب[3]

آیا می توان به معدوم و غائب خطاب کرد؟ محقق خراسانی هرچند در مقام اول قائل بود که انشاء طلب برای معدوم ممکن است در اینجا قائل است که خطاب به معدوم ممکن نیست. امام قدس سره نیز همین نظر را انتخاب کرده بود. علت آن این است که خطاب، احتیاج به مخاطب دارد ولی کسی که هنوز معدوم است چگونه می تواند مخاطب حکم باشد.

نقول: سه نوع خطاب داریم.

     گاه شفاهی است گاه غیر شفاهی

     گاه حدوثی است و گاه بقایی

     گاه حقیقی است و گاه اعتباری

فرمایش محقق خراسانی و امام قدس سره در مورد خطاب شفاهی، حدوثی و حقیقی صحیح است زیرا مثلا خطاب شفاهی حتما احتیاج به مخاطب دارد. اما اگر خطاب از قبیل دومی باشد یعنی خطاب به گونه ای باشد که در سینه های مردم حفظ شده باشد یا نوشته شده باشد و به شکل کتابت ثبت شده باشد و یا صدای مخاطب را ضبط کرده باشند دیگر احتیاج به مخاطب نداریم. در اینجا خطاب، کسانی که الآن معدوم هستند و بعد موجود می شود را نیز شامل می شود.

بنا بر این محقق خراسانی بین خطاب شفاهی و غیر شفاهی و حدوثی و بقایی و بین حقیقی و اعتباری خلط کرده است.

اتفاقا قانون گزاران اولی (شفاهی، حدوثی و حقیقی) را انتخاب نمی کنند بلکه دومی را انتخاب می کنند. مثلا در مجلس شورا حکم می کنند که هر بیست ساله باید به سربازی رود. مأمور کتابت آن را می نویسد و رسانها هم آن را اعلام می کنند. این قانون هر قدر زمان بر آن بگذرد همه را شامل می شود و کسی نمی گوید که این خطاب مخصوص موجودین در زمان خودش است چرا که گاه پنجاه سال می گذرد و هنوز افراد جدیدی را شامل می شود.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به سراغ یک بحث ادبی می رویم و آن اینکه خطابات مانند «الناس» در «یا ایها الناس» به چه کیفیتی است آیا فقط شامل موجودین می شود یا غائبین و معدومین را نیز شامل می شود. این بحث را باید از نظر لغت بررسی کرد. این بحث بر خلاف دو بحث قبلی که عقلی بود، ادبی است.

 


[1] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص449.
[2] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص452.
[3] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص454.