درس خارج اصول آیت الله سبحانی

95/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: انما و بل اضرابیه

بحث در مورد ادات حصر [1] است. گفتیم این مباحث، بیشتر ادبی است و اصولی ها نیز این را بحث می کنند زیرا گاه قواعد ادبی موجب می شود که انسان حکم شرعی را استنباط کند.

یکی از کلمات حصر «إنما»[2] می باشد. این کلمه از نظر ادباء دلالت بر حصر دارد. ادله‌ی[3] پنج گانه‌ی ایشان را در جلسه ی گذشته خواندیم. به هر حال، به نظر ما بهتر است که به سراغ قرآن رویم و مشاهده کنیم که آیا دلالت بر حصر دارد یا نه. ما سه آیه از قرآن را انتخاب کرده ایم که دلالت روشنی بر حصر دارد:

آیه ی اول[4] : خداوند در مورد مفسدین فی الارض که غالبا قطاع الطریق هستند عقاب را تشدید کرده است و می فرماید: إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ[5]

همه متفق القول هستند که جزای محارب فی الارض همان است که در آیه ی فوق گذاشت.

آیه ی دوم: ﴿إِنَّما حَرَّمَ‌ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ[6]

البته در آیات دیگر تعدادی به این موارد اضافه شده است مثلا در آیه ی سوره ی مائده آمده است: ﴿حُرِّمَتْ‌ عَلَيْكُمُ‌ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ (حیوانی که با ریسمان خفه شده است) وَ الْمَوْقُوذَةُ (با چوب بزنند) وَ الْمُتَرَدِّيَةُ (از بلندی بیفتد) وَ النَّطيحَةُ (شاخ به شاخ شده و مرده است) وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلام ذلِكُمْ فِسْق‌[7]

نکته ای استطرادی: در ادامه ی آیه ی فوق می خوانیم: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‌ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في‌ مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ[8]

گروهی از اهل سنت معتقد هستند که ﴿الْيَوْمَ﴾ ناظر به همان صدر آیه است که تحریم آن موارد را ذکر می کند.

ما در پاسخ می گوییم: این کلام صحیح نیست زیرا مضمون این آیه در سوره ی بقره و سوره ی نحل[9] آمده است و حال آنکه این دو سوره مکی است. بنا بر این ﴿الْيَوْمَ﴾ نمی تواند ناظر به این تحریم ها باشد زیرا حکم این تحریم ها در سابق بیان شده است و سوره ی مائده آخرین سوره ای است که بر رسول خدا (ص) نازل شده است.

اما اینکه چرا این بخش از آیه در اینجا واقع شده است این به دستور رسول خدا (ص) است شاید به این دلیل که ایجاد حساسیت نکند.

آیه ی سوم[10] : این آیه مربوط به جهاد با مشرکان است. مشرکان بر دو دسته هستند: دسته ای مسلمانان را از خانه و کاشانه بیرون کرده و با آنها در جنگ بودند که خداوند می فرماید: با آنها پیکار کنید ولی با آن دسته از مشرکان که با مسلمانان در جنگ نیستند چنین دستوری صادر نشده است:

﴿لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ‌ تَبَرُّوهُمْ‌ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ[11]

﴿إِنَّما يَنْهاكُمُ‌ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‌ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[12]

 

قائلین به عدم حصر[13] نیز به آیه ی آخر سوره ی کهف استدلال کرده اند: ﴿قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‌ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً[14]

﴿إنَّما﴾ در صدر آیه دلالت بر حصر ندارد زیرا پیغمبر فقط بشر نیست بلکه پیامبر، امام، شاهد و مانند آن است.

یلاحظ علیه: حصر در این مورد اضافی[15] است و حال آنکه مراد ما در جایی است که حصر، اضافی نباشد. مشرکین تصور می کردند که پیامبر باید ملَک باشد و آیه ی فوق درصدد رد آن است.

استدلال دوم این است که ﴿أَنَّما﴾ در موضع دوم دلالت بر حصر ندارد زیرا بر پیامبر چیزهای بسیاری از احکام و شرایع وحی شده است.

یلاحظ علیه:

اولا: بحث ما در «إنما» است نه «أنما»

ثانیا: متعلق وحی، بشر است نه ﴿يُوحى

ثالثا: حصر در این مورد اضافی است نه حقیقی یعنی در مورد وحدانیت خداوند یک چیز بر من وحی شده است و آن اینکه خداوند ﴿إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ است نه دوتا و نه بیشتر.

مطلب بعدی[16] این است که خداوند در آیه ی سوره ی مائده می فرماید: ﴿إِنَّما وَلِيُّكُمُ‌ اللَّهُ‌ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ[17]

امامیه به این آیه بر ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام استدلال می کنند.

فخر رازی (متوفای 608) سعی در رد این نکته دارد و قائل است که «إنما» دلالت بر حصر نمی کند یعنی هرچند علی علیه السلام ولیّ هست ولی غیر او هم ولیّ هستند. علت آن این است که در قرآن خداوند در مورد دنیا سه بار از کلمه ی «إنما» استفاده کرده است و سه تشبیه متفاوت بیان کرده است:

گاه می فرماید: ﴿إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ‌ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْض مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ﴾‌[18]

گاه می فرماید: ﴿إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْو[19]

و گاه می فرماید: ﴿أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ[20]

اگر «إنما» مفید حصر بود باید دنیا یک تشبیه داشته باشد و حال آنکه سه تشبیه مختلف دارد. بنا بر این «إنما» در سوره ی مائده نیز دلالت بر حصر ندارد.

یلاحظ علیه[21] : سه مورد تشبیه دنیا در واقع یک چیز است و آن اینکه دنیا دوام ندارد. گاه مانند گیاهی است که سریع زرد می شود. گاه مانند بازی بچه ها است که سریع تمام می شود و کنار گذاشته می شود. بنا بر این مشبه به یک چیز بیشتر نیست و فقط مثال های مشبه به فرق می کند. بر این اساس گاه به بیت عنکبوت نیز تشبیه شده است.

فروعات و تطبیقات:

الفرع الاول[22] : در مورد میّت باید مواضع سبعه ی سجده را حنوط بگذارند. حتی اگر اشتباه کنند و بدون حنوط دفن کنند اگر بدن فاسد نشده باید آن را خارج کنند و حنوطی کنند. حنوط موجب فساد دیرتر جسم در آن مواضع می شود.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «إِنَّمَا الْحَنُوطُ الْكَافُور»[23] بنا بر این اگر با عطر یا ادکلون محل را خوشبو کنند کافی نیست. این استدلال به سبب این است که «إنما» دلالت بر حصر می کند.

الفرع الثانی[24] : اولین سلام در نماز، مستحب است با سلام دوم فرد از نماز خارج می شود و سلام سوم هنگامی گفته می شود که فرد از نماز خارج شده است:

امام صادق علیه السلام در این مورد می فرماید: إِذَا كُنْتَ‌ إِمَاماً فَإِنَّمَا التَّسْلِيمُ‌ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى النَّبِيِّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ تَقُولَ السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ- فَإِذَا قُلْتَ ذَلِكَ فَقَدِ انْقَطَعَتِ الصَّلَاة[25]

بنا بر این «إنما» دلالت بر حصر می کند.

خلاصه اینکه ما در «الا» و «إنما» قائل به حصر شده ایم.

 

الثالث من اداة الحصر: بل الاضرابیة[26]

آیت الله حجت هرچند سال یک بار ادبیات را مطالعه می کرد مبادا قواعد آن را فراموش کند و در استدلال دچار مشکل شود.

«بل» در همه جا برای اضراب است. بل اضرابیه بر دو قسم است: ابتدائیه و عاطفه

بل ابتدائیه فقط کارش اضراب است و بس مانند: ﴿بَلْ‌ تُؤْثِرُونَ‌ الْحَياةَ الدُّنْيا[27] این بل، محل بحث نیست.

بل عاطفه گاه عین ما قبل را به ما بعد نقل می کند و گاه ضد آن را. قاعده این است که اگر قبل از بل، کلام ما موجبه باشد عین آن را نقل می کند مانند: «قام زید، بل عمرو». یا «اضرب زیدا بل عمروا»

ولی اگر قبل از بل، «ما» و «لا» نافیه باشد، ضد[28] آن را نقل می کند مانند: «ما ضربنی زید بل عمرو»

و بل کلکن بعد مصحوبیها (یعنی لا و ما )*کلم اکن فی مربع (آبادی) بل تیها (بیابان)

و انقل بها للثان حکم الاول*فی الخبر المثبت و الامر الجلی

 

ان شاء الله این بحث را در جلسه ی آینده ادامه می دهیم.

 


[1] کفاية الاصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص211.
[2] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص337.
[3] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص338.
[4] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص339.
[5] مائده/سوره5، آیه33.
[6] بقره/سوره2، آیه173.
[7] مائده/سوره5، آیه3.
[8] مائده/سوره5، آیه3.
[9] نحل/سوره16، آیه115.
[10] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص339.
[11] ممتحنه/سوره60، آیه8.
[12] ممتحنه/سوره60، آیه9.
[13] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص341.
[14] کهف/سوره18، آیه110.
[15] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص341.
[16] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص340.
[17] مائده/سوره5، آیه55.
[18] یونس/سوره10، آیه24.
[19] محمد/سوره47، آیه36.
[20] حدید/سوره57، آیه20.
[21] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص340.
[22] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص342.
[23] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج3، ص146، ط دار الکتب الاسلامیة.
[24] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص342.
[25] تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، ج2، ص93.
[26] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص342.
[27] اعلی/سوره87، آیه16.
[28] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص343.