درس خارج اصول آیت الله سبحانی

95/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: واجب کفایی و واجب مطلق و مؤقّت

گفتیم که فرض می کنیم دو نفر در سفر هستند و به سبب عدم وجدان آب تیمّم کرده نماز صبح خود را خوانده اند. بعد با هم به آبی برخورد می کنند که فقط برای وضوی یک نفر از آنها کافی است. آیت الله نائینی قائل است که تیمّم هر دو با یافتن آب باطل می شود زیرا در آیه آمده است ﴿فَلَمْ تَجِدُوا ماءً[1] و حال آنکه آنها واجد ماء شده اند.

نقول: میزان تنها وجدان آب نیست بلکه قیدی عقلی نیز وجود دارد که عبارت است از تمکن از وضو گرفتن و حال آنکه در ما نحن فیه فقط یک نفر متمکن از وضو گرفتن است.

بنا بر این مسأله سه صورت دارد:

     هر دو به آب رسیدند و یکی سبقت جست و آب را گرفت و آب به دیگری نرسید. در این صورت تیمّم همان کسی که آب را گرفت باطل می شود و تیمّم دیگری باقی است.

     هر دو به آب رسیدند و یکی آب را گرفت و دیگری می توانست بر او غلبه کند و آب را به دست آورد ولی این کار را نکرد. آیت الله حکیم می فرماید: تیمّم هر دو در این صورت باطل است ولی به نظر ما تیمّم همان کسی که آب را حیازت کرد باطل است زیرا دومی متمکن عرفی است نه متمکن واقعی. به عبارت دیگر شرط، تمکنی است که بدون درگیری باشد. البته باید دقت داشت که بعد از حیازتِ یک نفر، گرفتن آب از دست او حرام است. بحث در جایی است که قبل از حیازت، دیگری هم می توانست به گونه ای اقدام کند که آب را بتواند بگیرد ولی این کار را نکرد.

     هر دو بعد از دیدن آب به سراغ آب نرفتند. در این صورت تیمّم هر دو باطل است.

تم الکلام فی الواجب الکفایی

 

الفصل الحادی عشر[2] [3] : تقسیم الواجب الی مطلق و مؤقّت

فرق این دو واجب در این است که در واجب مطلق، زمان مدخلیت ندارد بر خلاف واجب مؤقّت که زمان در آن مدخلیت دارد و جزء واجبات است.

اشکال نشود که فعل انسان خالی از زمان نیست زیرا انسان موجودی مادی است و افعال او قطعا در زمان اتفاق می افتد زیرا فعل، خودش زمان را تولید می کند. در سابق اعتقاد داشتند که زمان مدلول حرکت خورشید و یا زمین است این در حالی است که هر فعلی زمان خود را تولید می کند. اگر دست خود را حرکت می دهیم هم حرکت رخ می دهد که خروج شیء از قوه به فعل است و هم زمان تولید می شود زیرا حرکت مزبور تدریجی است.

در جواب می گوییم: ما قائل نیستیم که در واجب مطلق زمان وجود ندارد بلکه می گوییم که زمان در واجب مطلق مدخلیت ندارد ولی در واجب مؤقّت مدخلیت دارد.

به عبارت دیگر، زمان در واجب مطلق ظرف است ولی در واجب مؤقّت قید است.

مثلا واجب مطلق گاه فوری است مانند نماز آیات و گاه غیر فوری مانند قضای صلوات یومیه بنا بر قول به مواسعه و یا مضایقه و در هر حال زمان خاصی برای آن وجود ندارد.

اما در واجب مؤقّت، زمان قید است و این خود بر دو گونه است گاه زمان وجوب و واجب یکی است مانند صوم ماه رمضان که واجب بین طلوع فجر و غروب شمس است و وجوب هم در این زمان است. گاه زمان وجوب از زمان واجب اوسع است مانند نمازهای یومیه. این نمازها وقت معینی دارد ولی زمان وجوب وسیع است و زمان واجب به اندازه ی چهار رکعت است.

به هر دو قسم از واجب مؤقّت اشکال شده است:

اما نسبت به قسم اول اشکال شده است که بعث، علت و انبعاث (که همان اتیان واجب است) معلول است و بعث که همان زمان وجوب است باید بیش از زمان انبعاث باشد. زیرا علت باید بر معلول مقدم باشد و نمی شود هر دو در یک زمان باشند.

قلت: این از مواردی است که فلسفه وارد اصول شده و به اصول لطمه زده است. مراد از تقدم علت بر معلول تقدم رتبی است نه تقدم زمانی و الا علت و معلول از لحاظ زمانی یکی هستند. دست که علت حرکت کلید است هر دو در یک زمان رخ می دهد.

اما نسبت به قسم دوم اشکال شده است که این قسم متصوَّر نیست زیرا واجب موسع از یک سو چون واجب است نباید ترک شود و حال آنکه در واجب موسع می توان واجب را در اول وقت و یا ساعت اول و دوم ترک کرد.

یلاحظ علیه: واجب چیزی است که ترک آن مطلقا جایز نیست یعنی نمی شود در طول وقت، نماز را نخواند.

 

هل القضاء بالامر الاول او بامر ثان؟[4]

این مسأله از قدیم الایام در کتب اصولی مدوّن بوده است. اگر واجبی را در وقتش انجام ندادیم مثلا فطریه را باید از هلال ماه شوال تا ظهر روز بعد جدا کرد و پرداخت نمود. اگر کسی در طول این مدت موفق به این کار نشود بحث است که آیا دوباره باید فطریه بدهد یا نه.

بعضی گفته اند که همان امر اول که انسان را به اداء دعوت می کند به قضاء نیز دعوت می کند و به امر جدیدی احتیاج نیست.

در مقابل بعضی قائل هستند که قضاء احتیاج به امر جدیدی دارد و امر اول دیگر تمام شده است.

البته در قضاء صلوات یومیه جای بحث نیست زیرا دلیل خاص داریم که باید نماز را قضاء کرد.

یقع الکلام فی مقامین[5] :

الاول فی مقام الثبوت و الثانی فی مقام الاثبات

فرق این دو در این است که مقام ثبوت مقام امکان ذاتی و عدم امکان ذاتی است و مقام اثبات مقام دلیل می باشد.

مثلا در مقام ثبوت می گوییم: مولی گفته است تا ظهر در مسجد بنشین و عبد ننشست آیا امکان دارد که امر مولی بعد از ظهر را نیز شامل شود و فرد در بعد از ظهر قضاء کند یا امکان ندارد. همچنین در بحث حجیّت خبر واحد بحث است که آیا تعبد به حجیّت خبر واحد ممکن است یا نه که این همان مقام ثبوت است. بعد در مقام اثبات بحث می شود که آیا دلیل داریم یا نه که می گویند آیه ی نبأ و آیه ی نفر دلیل بر حجیّت خبر واحد است.

اما المقام الاول: فالامکان مبنی علی وحدة المطلوب او تعدد المطلوب

اگر وحدت مطلوب باشد یعنی مولی یک خواسته بیشتر ندارد و آن دادن فطریه در آن وقت معین است. در این صورت اگر وقت گذشت و فطریه داده نشد امر اول نمی تواند قضاء را شامل شود زیرا مولی یک مطلوب بیشتر نداشت و آن هم وقتش تمام شد و ما زاد بر آن که قضاء است دلیل می خواهد. (البته سخن در دلیل خارجی نیست و بحث فقط در این است که توانایی امر اول تا چه حدی است.)

اما اگر از باب تعدد مطلوب باشد یعنی اصل دادن فطریه یک مطلوب است و اینکه این مطلوب در آن زمان باشد خواسته ی دوم است بنا بر این اگر خواسته ی دوم انجام نشد و وقت گذشت مطلوب اول به قوت خود باقی است بنا بر این قضاء احتیاج به امر جدید ندارد.

این بحث صغروی است و آن اینکه فقیه از دلیل، وحدت مطلوب را استفاده می کند یا تعدد مطلوب را. مثلا در حج اگر فرد نتوانست به موقع جمرات را رمی کند وقتی به منزل خودش برگشت و متوجه شد باید نائب بگیرد که سال آینده در همان روز رمی کند. همچنین است در مورد ذبح ذبیحه که گفته شده است که مقید به روز اول است (ولی ما ذبح در روز دوم و سوم را نیز جایز می دانیم) بنا بر این اگر کسی در روز اول ذبح نکرد بحث است که در روز دوم و سوم می تواند یا نه. همه ی این موارد منوط به وحدت و یا تعدد مطلوب است.

 

المقام الثانی: فی مقام الاثبات[6]

 

ان شاء الله در جلسه ی بعد این بحث را مطرح می کنیم.

 


[1] نساء/سوره4، آیه43.
[2] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص112.
[3] کفاية الاصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص143.
[4] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص113.
[5] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص114.
[6] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج2، ص114.