درس خارج اصول آیت الله سبحانی

95/06/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ثمره ی بحث نهی از ضد و مبحث ترتّب

اینکه آیا امر به شیء مقتضی نهی از ضد خاص است یا نه چه ثمراتی دارد؟ (خواه از راه مقدمیت اقدام کنیم و بگوییم که ترک نماز مقدمه برای انجام ازاله است و در نتیجه واجب می باشد و یا از راه ملازمه وارد شویم و بگوییم که فعل الصلاة با ترک ازاله ملازم است و چون ترک ازاله حرام است نماز هم حرام می باشد.)

به هر حال اگر قائل شدیم که امر به شیء مقتضی نهی از ضد است و هنگام ازاله، نماز حرام است یکی از فوائدش این است که برای آینده صغری درست می شود. در اینجا می گوییم که نماز منهی عنه است و سپس در مبحث نواهی خواهیم گفت که نهی در عبادات موجب فساد است.

بر این نتیجه دو اشکال وارد کرده اند (که اگر ثمره ی فوق باطل شود بحث های نهی از ضد بی ثمره و بی نتیجه خواهد بود):

اشکال اول: اگر نماز منهی عنه باشد سؤال می کنیم که نهی مزبور نفسی است یا غیری و مقدمی. واضح است که نهی مزبور غیری و مقدمی است. حال که چنین شد، نهی غیری نمی تواند کاشف از مبغوضیت باشد (بر خلاف نهی نفسی مانند نهی از روزه در روز عید قربان که نهی از مبغوضیت می کند) در نتیجه نماز باطل نیست.

جواب این اشکال این است که امر غیری هرچند مبغوضیت ذاتی ندارد ولی مبغوضیت عرضی دارد. نماز هرچند محبوب مولی است ولی هنگامی که فرد مبتلا به ازاله است مبغوضیت به آن عارض می شود. مثلا فرزند مولی در حال غرق شدن است و عبد در همان لحظه نماز می خواند که مبغوضیت عرضی به نماز عارض می شود زیرا به وسیله ی نماز که مهم است غرض اعظم مولی ترک می شود.

اشکال دوم: شیخ بهایی این اشکال را مطرح کرده است که نماز حتی اگر منهی عنه نباشد ولی به سبب اینکه امر ندارد باطل می باشد. (این اشکال اشکال مهمی است.)

ثم ان القوم اجابوا عن هذا الاشکال بوجوه ثلاثه:

جواب اول این است که هرچند نماز امر ندارد ولی همچنان صحیح است زیرا علم به ملاک داریم یعنی علم داریم که نماز فوق دارای مصلحت است. زیرا نماز مزبور که مبتلا به ازاله است با نمازی که مبتلا به ازاله نیست فرقی ندارد و هر دو معراج المؤمن و قربان کل تقی می باشند. محقق خراسانی از این جواب که از راه علم به ملاک وارد می شود در بسیاری از موارد استفاده کرده است.

جواب دوم از محقق کرکی است. محقق کرکی هرچند قبل از شیخ بهایی بوده است ولی او در جامع المقاصد عبارتی دارد که محقق خراسانی از آن این جواب را استفاده کرده است. البته محقق خراسانی این جواب را بعد از مبحث ترتّب ذکر می کند ولی به نظر ما مناسب است که در اینجا مطرح شود و حاصل آن این است که فرد مزبور از نماز مزبور هرچند امر ندارد ولی طبیعت نماز امر دارد زیرا همه ی نمازها مبتلا به مزاحم نیست. بنا بر این این فرد هرچند مصداق طبیعت مأمور به نیست اما مصداق مطلق طبیعت می باشد خواه مأمور به باشد خواه نباشد بنا بر این می توان آن فرد از نماز را به نیّت امر به طبیعت آورد هرچند خودش امر نداشته باشد.

یلاحظ علیه: این جواب کافی نیست زیرا سؤال می کنیم که امر به طبیعت آیا انشائی است یا به صورت واجب معلّق است (مانند حج که وجوب در آن فعلی و واجب در آن استقبالی است) یا به صورت وجوب مطلق می باشد که وجوب و واجب در آن فعلی می باشند.

اما اگر امر به طبیعت انشائی باشد به درد نمی خورد زیرا نماز را باید به نیّت امر فعلی خواند و اگر امر آن انشائی باشد امتثال آن واجب نیست.

اما اگر دومی باشد آن هم به کار نمی آید و خلف فرض است زیرا وقتی وجوب، استقبالی است و واجب فعلی مفاد آن این است که ابتدا باید مسجد را تطهیر کرد و بعد نماز خواند زیرا وجوب نماز استقبالی است نه فعلی و الآن نباید آن را انجام داد.

اما اگر سومی باشد لازمه ی آن طلب ضدین است زیرا مولی از یک طرف ازاله را می خواهد و از یک طرف ازاله را.

جواب سوم: نماز هرچند امر مطلق ندارد ولی امر ترتّبی دارد به این معنا که امر ازاله مطلق است ولی امر نماز مقید به عصیان ازاله است به این معنا که مولی می فرماید: ازل النجاسة فان عصیت فصل. بنا بر این دیگر طلب الضدین وجود ندارد زیرا امر به ازاله مطلق است ولی امر به نماز مقید به عصیان امر به ازاله است. اگر هر دو امر مطلق بودند امر به ضدین لازم می آمد ولی حال که یکی مطلق و دیگری مقید است مشکلی ایجاد نمی شود.

 

اذا علمت هذا فاعلم: ان للتّرتب مقدمات

المقدمة الاولی: الفرق بین التعارض و التزاحم

باب ترتّب از باب تزاحم است و با باب تعارض فرق دارد. باب تعارض مانند روایت: ثمن العذرة سحت و لا بأس ببیع العذرة[1] می باشد.

در تعارض، معارضه و تناهی در مقام انشاء است یعنی نمی شود که شارع هر دو را بیان کرده باشد. در این مورد فرق ندارد که امتثال آنها ممکن باشد و یا نباشد. گاه امتثال آن ممکن است مانند: (الدعاء عند رؤیة الهلال واجب) و (الدعاء عند رؤیة الهلال مستحب) که این دو با هم متعارض هستند ولی می توان با دعا کردن هر دو را امتثال کرد. گاه امتثال هر دو ممکن نیست مانند: (الدعاء عند رؤیة الهلال واجب) و (الدعاء عند رؤیة الهلال حرام)

اما در باب تزاحم در باب انشاء هیچ تعارض و تناهی ای وجود ندارد. مانند امر به ازاله و امر به نماز. مشکل در تزاحم فقط در مقام امتثال است یعنی فرد نمی تواند در مقام عمل هر دو را انجام دهد.

المقدمة الثانیة: مرجحات المتعارضین و مرجحات المتزاحمین

مرجحات باب تعارض همان است که در روایت عمر بن حنظله آمده است که عبارتند از: از موافقت کتاب، مخالفت عامه و موارد دیگر.

اما مرجحات باب تزاحم امور دیگری است:

الاول: تقدیم الاهم علی المهم.

مثلا عالم و جاهلی در حال غرق شدن هستند که نجات دادن جان عالم اهم است.

الثانی: تقدیم المضیق علی الموسع.

این مانند تقدیم ازاله بر نماز است.

الثالث: آنی که امتثالش مقدم است بر آنی که امتثالش مؤخر است مقدم می شود.

مثلا فردی است که فقط می تواند قائما نماز بخواند و اگر ایستاده نماز بخواند باید رکوع و سجود را به اشاره بخواند و نمی تواند بنشیند و اگر نشسته نماز بخواند دیگر نمی تواند بایستد هرچند می توان رکوع و سجود را کامل بخواند. در اینجا آنی که امتثالش سابق است که همان ایستادن است امتثالش مقدم است.

همچنین مثلا کسی نذر کرده است دو روز را روزه بگیرد ولی اگر روز اول را روزه بگیرد روز دوم را نمی تواند و اگر روز اول را نگیرد می تواند روز دوم را روزه بگیرد. در اینجا باید اولین روز را روزه بگیرد و به قول آیت الله خوئی اگر چنین کند اگر روز دوم را نگیرد نزد خداوند معذور است ولی اگر عکس کند نزد خدا معذور نیست.

الرابع: تقدیم ما لا بدل له علی ما له بدل.

مثلا فرد یک کاسه آب دارد که هم باید وضو بگیرد و هم لباس را آب بکشد ولی آب فقط برای یکی کافی است. در اینجا چون وضو بدل دارد و فرد می تواند تیمّم کند باید آب را در آب کشیدن لباس مصرف کند.

الخامس: تقدیم المطلق علی المقید

مثلا فرد مَبلغی دارد که یا باید در نفقه مصرف کند یا در حج. در اینجا نفقه چون مطلق است و حج مقید به استطاعت باید آن را در نفقه مصرف کند و در نتیجه برای حج موضوع باقی نمی ماند.

المقدمة الثالثة: ما هو الترتّب

الترتّب هو کون احد الحکمین مطلقا و الحکم الآخر مقیدا اما بالعزم بالعصیان او بنفس العصیان. امر اول در ترتّب مطلق است و امر دوم مقید است به عزم به عصیان یا خود عصیان است و این به نحو شرط متأخر است (نه متقدم و نه مقارن)

ان شاء الله در جلسه ی بعد این عبارت را توضیح خواهیم داد.

 

 


[1] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج17، ص175، ابواب ما یکتسب به، باب40، شماره22285، ح2، ط آل البیت.