درس خارج اصول آیت الله سبحانی

95/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: واجب معلق و منجز

وجوب اگر فعلی باشد انسان باید به دنبال مقدمات آن رود ولی اگر وجوب شأنی باشد باز هم فایده دارد و آن اینکه مولی به جامعه نگاه می کند و بعضی را واجد شرط می بیند و مشاهده می کند که فعلا مستطیع هستند و بعضی را فاقد آن و به شکل مشروط قانونی را وضع می کند در نتیجه کسانی که واجد شرط هستند، وجوب برای آنها فعلی می شود و برای ما بقی که فاقد آن هستند وجوب، شأنی می شود و بعد که مستطیع شدند وجوب برای آنها فعلی می شود. چون قانون گذار برای شخص قانون وضع نمی کند و برای عموم مردم قانون وضع می کند باید به آن گونه که گفتیم قانون وضع شود.

 

مقدمات فائته: این مقدمات مقدماتی هستند که اگر فرد آنها را الآن انجام ندهد وقتی که واجب می آید موفق نمی شود آن را انجام دهد و واجب فوت می شود. مثلا مولی دستور داده است که از فلانی استقبال کنند که باید از قبل مقدمات استقبال را فراهم کنند. یا مثلا اگر فرد از چند سال قبل از رفتن به حج، فیش حج را نخرد نمی تواند در ایام موسم به حج برود.

مقدمات فائته در واجب مشروط به مشکل بر می خورد زیرا وجوب در واجب مشروط فعلی نیست ولی باید مقدمات آن را از الآن آورد. چگونه می شود که ذی المقدمه واجب نیست ولی واجب است مقدمات آن را فراهم کرد.

این اشکال متوجه محقق خراسانی ولی متوجه شیخ انصاری نیست زیرا محقق خراسانی قائل که وجوب در واجب مشروط شأنی است و قید به وجوب می خورد ولی شیخ انصاری که قید را به ماده بر می گرداند و وجوب را از الآن فعلی می داند مشکلی ایجاد نمی شود.

ما ان شاء الله بعد مقدمات مفوته را بحث می کنیم.

 

تقسیم الواجب الی منجز و معلق:

به عنوان مقدمه می گوییم فرق مطلق مفعول با مفعول مطلق در این است که در مطلق مفعول، اطلاق، قید نیست ولی در مفعول مطلق، اطلاق قید است.

با توجه به این نکته می گوییم که در تقسیم قبلی که تقسیم واجب به مطلق و مشروط بود، تقسیم مربوط به مطلق واجب بود یعنی هر واجبی یا مطلق است یا مشروط. اما تقسیم به منجز و معلق مخصوص واجب مطلق است نه مطلق واجب.

از نظر محقق خراسانی واجب مطلق واجبی است که وجوب در آن فعلی است بر خلاف واجب مشروط که وجوب در آن فعلی نیست. تقسیم واجب به منجز و معلق از صاحب فصول است (مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی) که می گوید: واجب مطلق بر دو قسم است: گاه هم وجوب حالی است و هم واجب که به آن واجب منجز می گویند مانند کسی که الآن مستطیع است و یا ظهر شده است و باید نماز خواند.

اما واجب معلق واجبی است که وجوب در آن حالی است ولی واجب استقبالی می باشد، لأنه مقید بقید خارج عن الاختیار. بنا بر این در حج، وجوب حالی است و در نتیجه حاجی باید مقدمات سفر را آماده کند ولی واجب استقبالی است زیرا هنوز زمان موسم حج نیامده است.

نکته ی دیگر این است که بر اساس نظر محقق خراسانی واجب مطلق به منجز و معلق تقسیم می شود ولی از نظر شیخ انصاری واجب مشروط به این تقسیم می شود. زیرا واجب مشروط از منظر شیخ، واجبی بود که قید در آن به ماده می خورد و وجوب حالی است و تحصیل آن قید واجب نیست.

اورد علی صاحب الفصول اشکالات:

هفت اشکال به مرحوم صاحب فصول وارد شده است:

الاشکال الاول: ایشان را چرا واجب معلق را مخصوص کرده است به قیدی که خارج از اختیار است و حال آنکه قیدی که داخل در اختیار است را نیز شامل می شود. (البته منوط به اینکه قید در آینده باشد.) در این صورت واجب معلق همان واجب مشروط شیخ انصاری می شود و در نتیجه تقسیم فوق لغو می شود. (شیخ انصاری در واجب مشروط می گوید که وجوب حالی است و واجب استقبالی است.)

البته این اشکال وارد نیست زیرا کلام ایشان را که دیدیم مشاهده کردیم که اعم است و هم قید داخل را شامل می شود و هم قید خارج از اختیار را. البته این اشکال وارد است که واجب معلق ایشان همان واجب مشروط شیخ انصاری می باشد.

الاشکال الثانی: این تقسیم بی فایده است زیرا در مقدمات مفوته این اشکال وجود دارد که کاسه داغ از آش شده است زیرا ذی المقدمه در واجب مشروط واجب نیست ولی مقدمه واجب می باشد. اشکال مقدمات مفوته بر محقق خراسانی وارد است که وجوب را شأنی می داند ولی طبق مبنای شیخ انصاری مقدمات مفوته اشکال ندارد زیرا وجوب در آن حالی است.

حال به صاحب فصول می گوییم: فایده ی قیدی که خارج از اختیار است چیست؟ آیا برای این است که مشکل مقدمات مفوته را حل کنی که در این صورت همین مقدار که وجوب حالی باشد مشکل حل می شود چه واجب استقبالی باشد یا نباشد.

الاشکال الثالث: آیت الله مشکینی در حاشیه می گوید: این اشکال از محقق نهاوندی (ملا علی نهاوندی در کتاب اساس الاصول متوفای 1317 شاگرد شیخ انصاری) است و گاه می گویند از سید محمد فشارکی استاد شیخ حائری است. حاصل اشکال این است: الارادة التشریعیة کالارادة التکوینیة است و همان گونه که اراده ی تکوینی از مراد جدا نیست اراده ی تشریعیه نیز نمی تواند از مراد جدا شود. در اراده ی تکوینی هنگام اراده ی غذا خوردن دست به سمت غذا می رود و در اراده ی تشریعیه نیز همین است. چطور می شود مولی الآن چیزی را اراده کند و وجوب حالی شود ولی واجب استقبالی باشد و معنای آن تفکیک مراد از اراده می باشد.

یلاحظ علیه: این اشکال صحیح نیست و در کلام ایشان یک نوع مغالطه وجود دارد و آن اینکه در الارادة التکوینیة لا ینفک عن المراد، بین دو اراده خلط شده است: ارادة متعلقة بتحریک العضلات و ارادة متعلقة بالامر الخارجی. در اولی اراده از مراد منفک نمی شود مثلا در ورزش انسان اراده می کند که عضلاتش حرکت کند و سریع مراد محقق می شود. ولی اراده ای که به خارج از تحریک عضلات متعلق شود گاه از مراد جدا می شود مثلا فرد امروز اراده می کند که فردا چیزی را مطالعه کند.

ان قلت: از کجا ادعا می کنید که دو نوع اراده داریم:

قلت: تشخّص الارادة و تعدد الارادة بالمراد. یعنی اگر مراد دو تا باشد اراده هم باید دو تا شود. مراد دو تا است زیرا یک اراده مربوط به عضلات است و اراده ی دیگر مربوط به کار خارجی است.

اما در اراده ی تشریعیه مشکل دیگری وجود دارد و آن اینکه هرگز اراده از مراد جدا نیست زیرا هرگز اراده به فعل غیر تعلق نمی گیرد. در ما نحن فیه نیز اراده به طلب و بعث که فعل نفس است تعلق گرفته است نه به فعل غیر که در آینده محقق می شود. اراده باید تحق اختیار مرید باشد و حال آنکه فعل غیر تحت اختیار مرید نیست.

 

سه نفر از اعلام، که عبارتند از: مرحوم اصفهانی، علامه طباطبایی و مرحوم خوئی به کمک مرحوم نهاوندی آمده اند که ان شاء الله در جلسه ی بعد آن را بیان می کنیم.