درس خارج اصول آیت الله سبحانی

95/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه ی داخلیه[1] [2]

بحث در فصل چهارم است که مربوط به مقدمه ی واجب می باشد و به امر سوم رسیده ایم:

الامر الثالث: تقسیم المقدمة الی داخلیة و خارجیة

مقدمه ی داخلیه بر سه قسم است:

گاهی از قبیل اجزاء است. جزء آن است که هم تقید داخل است و هم قید. مثلا رکوع جزء نماز است که هم خودش داخل در نماز است و هم اتصاف نماز به رکوع که تقید است داخل می باشد.

گاه از قبیل شرایط است. ذات شرط مانند وضو خارج از نماز است و تقید که همان نماز با وضو است داخل در نماز می باشد.

گاه از قبیل معدات می باشد. یعنی یکی سبب می شود که انسان به دیگری برسد مثلا پله های نردبان هر کدام معد برای پله ی بعدی است. معدات در طول هم قرار دارند و هر یک برای رسیدن به بعدی کمک می کنند و آخری به ذی المقدمه منتهی می شود که رفتن به پشت بام می باشد.

حال باید اجزاء داخلیه را به گونه ای توضیح دهیم که هر سه مورد فوق را شامل شود اگر بگوییم: (الاجزاء الداخلیة عبارة عما یکون القید و التقید داخلین) در این صورت فقط منحصر به اجزاء می شود و اگر بگوییم: (ما یکون التقید داخلا سواء أ کان القید داخلا او لا) هم اجزاء را شامل می شود و هم شرایط را.

 

اذا علمت هذا فاعلم: ان الکلام فی الامر الثالث یقع فی امور ثلاثة

الامر الاول: مقدمیة الاَجزاء یعنی اجزاء چگونه می تواند مقدمه باشد و آیا در آنها ملاک مقدمیت وجود دارد یا نه.

الامر الثانی: اجزاء داخلیه اگر ملاک مقدمیت داشته باشند آیا موصوف به وجوب می شوند یا نه؟ ممکن است کسی قائل شود که مانعی از وجوب وجود دارد.

الامر الثالث: آیا علاوه بر اینکه ذی المقدمه واجب است وجوب دیگری مورد نیاز است یا نه؟

 

اما الامر الاول: آیا در اَجزاء داخلیه ملاک مقدمیت وجود دارد؟

این بحث به این دلیل مطرح می شود که باید بین مقدمه و ذی المقدمه نوعی تباین باشد و حال آنکه اجزاء نماز عین خود نماز است و بین آنها اثنینیت وجود ندارد. برای اینکه چنین توهمی وجود دارد چهار نوع بیان ارائه شده است.

البیان الاول: شیخ انصاری[3] در مطارح الانظار[4] [5] می فرماید: مقدمه عبارت است از (کل جزء بشرط لا) یعنی سوره و رکوع هر کدام مقدمه اند ولی بشرط لا ولی اگر سوره لا بشرط اخذ شوند در این صورت با هزار شرط قابل جمع اند و یکی از شروط آنها انضمام است که در این صورت ذی المقدمه می شوند.

یلاحظ علیه[6] :

اولا: اگر رکوع مقدمه بشرط لا باشد دیگر نمی تواند مقدمه باشد زیرا مقدمه آنی است که حالت انعطاف داشته باشد زیرا مقدمه در این صورت نمی تواند با چیز دیگری جمع شود.

ثانیا: شیخ انصاری فرموده است ذی المقدمه عبارت از رکوع اگر لا بشرط باشد هنگامی که با انضمام جمع شود. ما می گوییم شق دیگر آن این است که به شکل تنها و بدون انضمام باشد. زیرا لا بشرط هم می تواند با دیگری باشد و هم تنها باشد. اگر تنها باشد دیگر نمی تواند ذی المقدمه باشد.

به هر حال بیان شیخ انصاری یک نکته ی قوت دارد و آن این است که تک تک اجزاء مانند رکوع، سجود، بسم الله و اجزاء دیگر را به تنهایی مقدمه گرفته است بنا بر این به تعداد اجزاء، مقدمه وجود دارد. این بیان در کلام صاحب کفایه نیست.

البیان الثانی: محقق خراسانی می فرماید: یک مقدمه بیشتر در کار نیست و نمازی که ده جزء دارد اگر همه را بالکل ملاحظه کنیم ذات آن ده جزء یک مقدمه است است ولی اگر آنها به قید اجتماع ملاحظه کنیم ذی المقدمه می شود. بنا بر این در حال وحدت، مقدمه و در حال انضمام، ذی المقدمه می باشد.

یلاحظ علیه: اشکال آن این است که ما یک مقدمه نداریم بلکه ده مقدمه داریم.

البیان الثالث: آیت الله بروجردی بخشی از کلام خود را از شیخ انصاری و بخشی دیگر را از محقق خراسانی گرفته است و می فرماید: اولا مانند شیخ می فرماید: به تعداد اجزاء، مقدمه داریم و هر جزئی به تنهایی یک مقدمه ی جداگانه است ولی با اقتباس از محقق خراسانی می فرماید: هر جزئی به قید اجتماع ذی المقدمه می باشد.

البیان الرابع[7] : آیت الله خوئی می فرماید: مقدمه دو معنی دارد اگر بگوییم: المقدمة عبارة عما یکون وجودها غیر وجود ذی المقدمة، در این صورت اجزاء داخلیه نمی تواند مقدمه باشد زیرا عین کل می باشند. ولی اگر بگوییم: مقدمه عبارت است از چیزی که در تحقق ذی المقدمه مؤثر باشد در این صورت هر جزئی به تنهایی مقدمه ی کل است زیرا تا آن جزء نباشد کل محقق نمی شود.

یلاحظ علیه[8] : کلام ایشان منسجم نیست. زیرا ایشان وقتی می گوید مقدمه باید با ذی المقدمه مباین باشد در این صورت مقدمه را کل الاجزاء به حساب می آورد ولی وقتی می گوید که مقدمه چیزی است در تحقق ذی المقدمه مؤثر باشد مقدمه را هر جزء به تنهایی به حساب می آورد.

در میان این چهار قول، بیان آیت الله بروجردی قابل قبول است.

 

الامر الثانی: اگر ملاک مقدمیت باشد آیا ملاک وجوب هم هست. محقق خراسانی قائل است که هرچند ملاک مقدمیت وجود دارد ولی ملاک وجوب نیست. زیرا در تصحیح مقدمیت، صرف اعتبار کافی است و ما هم اعتبارا گفتیم اجزاء با کل فرق دارد ولی وجوب روی خارج می رود و در خارج، اجزاء عین کل است و الا اگر دو وجوب در کار باشد این مستلزم اجتماع مثلین است یعنی باید دو وجوب در شیء واحد جمع شود.

محقق نائینی[9] که شاگرد محقق خراسانی است در وجوب مقدمه بیان دیگری دارد و آن اینکه چه مانعی دارد که دو وجوب در کار باشد ولی این دو وجوب در هم ادغام شده باشند؟ او در واقع در مقام حل کردن اشکال محقق خراسانی است که می گوید: شیء واحد نمی تواند دارای دو وجوب باشد. مثلا نماز ظهر دو وجوب داشته باشد یکی وجوب نفسی باشد است خود نماز ظهر است و دیگر وجوب غیری که همان مقدمه بودن برای نماز عصر باشد.

یا مثلا اگر کسی نذر کند که نوافل را در مسجد بخواند در این صورت نماز نافله یک وجوب نفسی دارد که همان نذر است و یک وجوب دیگر دارد که خواندن در مسجد است. نوافل واجب است به سبب نذر و مستحب است از این جهت که در مسجد است بنا بر این مستحب در واجب ادغام شده است. بنا بر این گاه وجوب در وجوب ادغام می شود و گاه استحباب در وجوب.

محقق خراسانی این بحث را در اجتماع امر و نهی بیان می کند. ان شاء الله در جلسه ی آینده فرمایش ایشان را بررسی می کنیم.

 


[1] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص442.
[2] کفاية الاصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص89.
[3] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص442.
[4] مطارح الأنظار- تقريرات الشيخ الأعظم الأنصاري، الميرزا أبو القاسم الكلانتري، ج1، ص211، ط مجمع الفكر الاسلامي.
[5] مطارح الأنظار-تقريرات الشيخ الأعظم الأنصاري، الكلانتري، ج1، ص40، ط قدیم.
[6] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص443.
[7] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص444.
[8] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص445.
[9] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص446.