درس خارج اصول آیت الله سبحانی

94/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجزاء و تبدیل امتثال به امتثال دیگر[1] [2]

الامر الخامس[3] : بین این مسأله که آیا امتثال امر موجب اجزاء هست یا نه و بین مسأله ای که می گویند آیا قضاء به امر اول است یا احتیاج به امر جدید دارد چه فرقی است.

بعضی معتقدند که همان امر اول برای قضاء کافی است یعنی اگر نماز قضاء شد لازم نیست منتظر امر دوم باشد و همان امر اول برای خارج از وقت هم کافی است. در مقابل بعضی می گویند که امر اول ساقط شده است و قضاء به امر جدیدی احتیاج دارد.

محقق خراسانی قائل است که فرق بین این دو مسأله در این است که در ما نحن فیه از نظر عقلی بحث می کنیم و بحث جنبه ی علیت دارد که آیا امتثال یک شیء سبب سقوط آن می شود یا نه. ولی بحث قضاء جنبه ی استظهاری دارد یعنی آیه ای که دستور به نماز می دهد فقط دلالت بر داخل وقت دارد یا اینکه خارج از وقت را هم شامل می شود و در واقع بحث در اینجا نقلی است.

ما گفتیم که این سبب نمی شود که دو مسأله وجود داشته باشد بلکه باید یک مسأله باشد که دو مسیر برای آن وجود دارد یعنی گاه از طریق عقل بررسی می شود و گاه از طریق نقل.

به عقیده ی ما موضوع دو مسأله دو چیز جداگانه است و اصلا ما به الاشتراک بین دو مسأله بسیار کم است. در ما نحن فیه مسأله در جایی است که امتثال واقع شده است ولی در مسأله ی قضاء، سخن در جایی است که فرد امتثال نکرده است.

به بیان دیگر بین دو مسأله عموم و خصوص من وجه است. اگر کسی نماز صبح را ترک کند در اینجا مسأله ی قضاء مطرح می شود که آیا تابع امر اول است یا امر جدید و اجزاء در اینجا جاری نیست.

اگر کسی نماز صبح را بخواند، إجزاء در آن مطرح می شود و مسأله ی تبعیت قضاء از اداء در آن راه ندارد.

در یک جا با هم جمع می شوند و آن جایی است که کسی نماز صبح را با طهارت ترابیه بخواند که بحث می شود که آیا إجزاء و سقوط امر محقق شده است و از آن طرف مسأله ی تبعیت اداء از قضاء نیز جاری می شود زیرا نماز صبح با طهارت مائیه را ترک کرده است.

اذا علمت هذا محقق خراسانی قائل است که باید در سه موضع[4] بحث کنیم:

امتثال امر واقعی

امتثال امر اضطراری (مانند تیمم) به این گاه واقعی ثانوی می گویند.

امتثال امر ظاهری (خیال کنم عبایم پاک است و بعد از نماز متوجه شوم که نجس بوده است.)

الموضع الاول: هل امتثال امر الواقعی مجز او لا؟[5]

حکم در این مسأله بسیار واضح است و امتثال امر واقعی باید مجزی خودش باشد زیرا اگر مجزی نباشد به یکی از سه علت است:

یا فرد آن را امتثال نکرده است که فرض این است که امتثال کرده است.

غرض مولی حاصل نشده باشد که آن هم خلف فرض است زیرا غرض مولی قائم است با امتثال امر واقعی و من هم آن را امتثال کرده ام.

مولی اراده ی گزاف داشته باشد یعنی با اینکه غرض او تحصیل شده است همچنان عمل را مجزی نداند و از عبد بخواهد که دوباره امتثال کند و حال آنکه در ما نحن فیه مولی حکیم است و چنین اراده ای ندارد.

حتی امتثال امر اضطراری موجب سقوط آن امر اضطراری است (با امر واقعی کاری نداریم.)

امتثال امر ظاهری نیز موجب سقوط امر ظاهری است. خلاصه اینکه امتثال هر امری موجب سقوط خودش است. زیرا اگر ساقط نشود به یکی از آن سه علت است که همه منتفی می باشند.

محقق خراسانی از عنوان کردن این مسأله که حکم در آن واضح است غرضی داشته است و آن اینکه انسان آیا می تواند امتثال را به امتثال دیگر تبدیل کند؟

محقق خراسانی می فرماید: این مسأله سه صورت دارد:

امتثال محقق شده است ولی غرض اقصی حاصل نشده است. و فقط غرض ادنی حاصل شده است. مثلا مولی تشنه است و من آب آورده ام. غرض ادنی تمکن مولی از آب خوردن است ولی غرض اقصی رفع عطش مولی است که حاصل نشده است. در اینجا من می توانم یک آب دیگر بیاورم مثلا آب اول در ظرف سفال است و دومی در ظرف بلور.

اگر آب آورده شود ولی قبل از نوشیدن مولی، آب بریزد که در اینجا نیز می توانم امتثال دیگری انجام دهم زیرا غرض اقصی حاصل نشده است.

مولی آب را نوشید و عطش او برطرف شده است که در این صورت معنا ندارد که امتثال دیگری انجام شود.

خلاصه اینکه در دو صورت اول می توان امتثال دیگر کرد ولی در صورت سوم نمی شود. شواهدی نیز برای این مورد در روایات هست. مثلا اگر کسی نماز فرادی بخواند می تواند دوباره همان را با جماعت بخواند. یا روایت است که اگر کسی نماز آیات می خواند و از نماز فارغ شده است ولی هنوز قرص ماه باز نشده می تواند یک نماز دیگر بخواهد. یا اینکه اگر کسی حج خود را با جماع فاسد کند باید حج دیگر نیز بیاورد.

اما اگر ندانیم که مورد از کدام یک از سه صورت فوق است رجاء می توان یک فرد دیگر را هم آورد. شاهد آن همان روایاتی است که بیان کردیم.

به نظر ما: این مسأله سالبه به انتفاء موضوع است. اما در صورت اولی که غرض ادنی حاصل شده است و مولی هنوز آب را ننوشیده است. من امر را امتثال کرده ام و دیگر امر وجود ندارد تا امتثال شود. اگر آب دیگری آورده شود نام آن دیگر امتثال نیست. آوردن آب در ظرف سفال موجب امتثال می شود.

اما در شق دوم که آب را آورده ام و مولی متمکن از آب شده است ولی آب قبل از نوشیدن ریخته است. در اینجا باید آب دیگر بیاورم ولی نه از باب تبدیل امتثال به امتثال دیگر بلکه به سبب اینکه غرض مولی حاصل نشده است. زیرا ما همیشه به دنبال امر مولی نیستیم بلکه به دنبال غرض مولی هستیم. مثلا حوض بزرگی است که فرزند مولی در آن افتاده است و در حال غرض شدن می باشد و مولی هم توجه ندارد. در اینجا امری وجود ندارد ولی علم به غرض دارم و آن اینکه مولی راضی نیست کودک او در آب غرق شود. اگر فرزند را نجات دهم سخن از امتثال نیست بلکه سخن از علم به غرض مولی و تأمین غرض اوست.

در شق سوم که همه قبول دارند که غرض تأمین شده است و امتثال دیگر در آن معنا ندارد.

بقی الکلام در روایاتی[6] که به آنها استدلال شده است:

روایاتی است که مبنی بر اینکه اگر کسی نماز خود را فرادی خوانده است می تواند آن را دوباره با جماعت بخواند. یا اگر کسی با همسرش در حج نزدیکی کند حج فاسد می شود. یا اگر کسی در خانه ی خودش نماز بخواند بعد به مسجد رود و می بیند مخالف در آنجا نماز می خواند از باب تقیه با او نیز نماز بخواند که برای هر رکعت بیست و پنج رکعت ثواب می برد. یا اینکه اگر کسی نماز آیات را بخواند و بعد از اتمام هنوز ماه یا خورشید گرفته باشد آن را دوباره بخواند.

گفته شده است که این روایات از قبیل تبدیل امتثال به امتثال دیگر است.

امام قدس سره راه دیگری در پیش گرفته است و آن را از قبیل تبدیل فردی به فرد دیگر می دانست نه تبدیل امتثالی به امتثال دیگر.

به نظر ما نه از باب تبدیل امتثالی به امتثال دیگر است و نه از قبیل تبدیل فردی به فرد دیگر است بلکه از این باب است که نماز خواندن استحباب نفسی یا حج را دوباره انجام دادن وجوب نفسی دارد. امر اول در هر صورت از بین رفته است.

 

1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مُحْرِمٍ غَشِيَ امْرَأَتَهُ وَ هِيَ مُحْرِمَةٌ قَالَ جَاهِلَيْنِ أَوْ عَالِمَيْنِ قُلْتُ أَجِبْنِي فِي الْوَجْهَيْنِ جَمِيعاً قَالَ إِنْ كَانَا جَاهِلَيْنِ اسْتَغْفَرَا رَبَّهُمَا وَ مَضَيَا عَلَى حَجِّهِمَا وَ لَيْسَ عَلَيْهِمَا شَيْ‌ءٌ وَ إِنْ كَانَا عَالِمَيْنِ فُرِّقَ بَيْنَهُمَا مِنَ الْمَكَانِ الَّذِي أَحْدَثَا فِيهِ وَ عَلَيْهِمَا بَدَنَةٌ وَ عَلَيْهِمَا الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ فَإِذَا بَلَغَا الْمَكَانَ الَّذِي أَحْدَثَا فِيهِ فُرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يَقْضِيَا نُسُكَهُمَا وَ يَرْجِعَا إِلَى الْمَكَانِ الَّذِي أَصَابَا فِيهِ مَا أَصَابَا قُلْتُ فَأَيُّ الْحَجَّتَيْنِ لَهُمَا قَالَ الْأُولَى الَّتِي أَحْدَثَا فِيهَا مَا أَحْدَثَا (حج اولی واجب بوده است) وَ الْأُخْرَى عَلَيْهِمَا عُقُوبَةٌ (و حج دوم از باب عقوبت می باشد.)[7]

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ مَا مِنْكُمْ أَحَدٌ يُصَلِّي صَلَاةً فَرِيضَةً فِي وَقْتِهَا ثُمَّ يُصَلِّي مَعَهُمْ صَلَاةً تَقِيَّةً وَ هُوَ مُتَوَضِّئٌ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا خَمْساً وَ عِشْرِينَ دَرَجَةً فَارْغَبُوا فِي ذَلِكَ[8]

 

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَلَاةُ الْكُسُوفِ إِذَا فَرَغْتَ قَبْلَ أَنْ يَنْجَلِيَ فَأَعِدْ[9] [10]
ممکن است گفته شود که (فَأَعِدْ) ظهور در امر اول دارد یعنی اعاده به معنای امتثالی بعد از امتثال است.

ولی جواب آن این است که این از باب مشاکله و به معنای مجاز است و الا اعاده ی حقیقی در اینجا وجود ندارد. مشاکله یعنی اگر چیزی در مصاحبت چیزی بیاید تعبیر دومی مانند اولی می شود. مثلا کسی به دیگری می گوید که در روز جمعه منزل ما بیایید تا غذایی برای شما بپزیم و من در جواب می گویم: به جای آن برای من یک قبا بپزید. قبا دوختنی است ولی از باب مشاکلت آن گونه گفته شده است.

در مطول آمده است:

قالوا اقترح شیئا نُجد لک طبخه قلتُ اطبخوا لی جبة و قمیصا[11]

در قرآن نیز آمده است: ﴿وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ[12]

 

ان شاء الله در جلسه ی بعد به سراغ امر اضطراری[13] می رویم که آیا موجب سقوط امر واقعی هست یا نه. یعنی اگر کسی در وقت مضطر شد و بعد در داخل وقت و یا خارج آن واجد ماء شد آیا امر واقعی ساقط می شود یا نه. البته باید توجه داشته باشیم که امر اضطراری یقینا موجب امر خودش می باشد و هم باید داخل وقت را بحث کنیم و هم خارج وقت را. به تعبیر علماء اگر آب در داخل وقت یافت شود به آن صورت غیر مستوعب می گویند و اگر در خارج وقت گیرش بیاید به آن، صورت مستوعب می گویند.

محقق خراسانی چهار صورت برای آن تصویر کرده است.


[1] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص395.
[2] کفاية الاصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص81.
[3] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص400.
[4] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص401.
[5] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص401.
[6] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص403.
[7] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج4، ص373، ط دار الکتب الاسلامیة.
[8] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج8، ص302، ابواب صلاة الجماعة، باب6، شماره10728، ح1، ط آل البیت.
[9] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج7، ص498، ابواب صلاة الکسوف، باب8، شماره 9955، ح1، ط آل البیت.
[10] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص404.
[11] كتاب المطول، سعدالدین التفتازانى، ج1، ص422.
[12] آل عمران/سوره3، آیه54.
[13] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص405.