درس خارج اصول آیت الله سبحانی

94/03/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فرق عامین من وجه در باب اجتماع امر و نهی و تعادل و ترجیح[1]
گفتیم مرحوم مظفر[2] مسأله ای را مطرح کرده است و آن اینکه علماء در مورد عامین من وجه در دو مقام بحث می کنند. گاه آن را در مقام اجتماع امر و نهی بحث می کنند و گاه در مقام تعادل و ترجیح. در مقام اجتماع امر و نهی مانند صل و لا تغصب است که گاه هر دو در مورد نماز در زمین غصبی با هم جمع می شوند هکذا در باب تعادل و ترجیح مانند اکرم العلماء و لا تکرم الفاسق است که در مورد عالم فاسق با هم جمع می شوند.
بعد ایشان این مشکل که آن را عویصه می خواند حل می کند و می فرماید: عموم، در باب اجتماع امر و نهی بدلی است ولی عموم در باب تعادل و ترجیح استغراقی است. در اولی صل و لا تغصب هر کدام به معنای صرف الوجود است مثلا غصب در لا تغصب ناظر به کثرات و مصادیق نیست در نتیجه به غصب در حال نماز نظارت ندارد بلکه صرفا به طبیعت ساریه نظر دارد. صل نیز چنین است و نماز در سوق، در شارع، در زمین غصبی و غیره را در نظر نگرفته است.
این در حالی است که در باب تعادل و ترجیح عام از باب عام استغراقی است و کل فرد فرد را شامل می شود و به مصادیق نظر دارد. بنا بر این طبیعت در اینجا ساریه است و کثرات را در بر می گیرد.
یلاحظ علیه[3]:
اولا: اگر صل، عام بدلی است ولی لا تغصب نمی تواند عام بدلی باشد. لا تغصب عام استغراقی است زیرا نکره در سیاق نفی افاده ی عموم می کند. بنا بر این لا تغصب، طبیعت غصب را نفی می کند و همه ی مصادیق را شامل می شود چه غصب با نماز باشد و چه بدون آن. بنا بر این اگر فرمایش مرحوم مظفر صحیح باشد فقط در صل صحیح است نه در لا تغصب.
ثانیا: مسأله ی ما نحن فیه در باب تعادل و ترجیح گاه از باب عموم غیر استغراقی است مانند اکرم العالم و لا تکرم الفاسق (نه مانند اکرم العلماء و لا تکرم الفساق).

نظر ما در فرق این دو باب[4]: بین دو باب، دو فرق روشن وجود دارد:
الفرق الاول: متعلق امر و نهی در باب اجتماع امر و نهی دو تا است. امر یک بار روی صلات رفته است و یک بار روی غصب. اما در باب تعادل و ترجیح متعلق یکی بیشتر نیست مثلا در اکرم العلماء و لا تکرم الفساق، متعلق امر و نهی همان تکریم است که در مورد علماء وجوب اکرام است و در مورد فساق حرمت اکرام وجود دارد.
به عبارت دیگر عناوین و متعلق امر و نهی در اجتماع امر و نهی دو تا است ولی معنون آنها یکی است یعنی هر دو در یک مورد جمع شده اند که همان نماز در خانه ی غصبی است. از این رو در کفایه این بحث مطرح شده است که آیا تعدد عنوان موجب تعدد معنون می شود یا نه. این در حالی است که بحث تعادل و ترجیح، متعلق و عنوان یکی است که گاه به عالم اضافه می شود و گاه به فاسق.
الفرق الثانی[5]: این فرق مهم است و آن اینکه هیچ ارتباطی بین این دو باب نیست. باب اجتماع امر و نهی در جایی است که امر به صدق هر دو داریم یعنی هم صل و هم لا تغصب هر دو از شارع صادر شده است بنا بر این علم داریم که هر دو خطاب، دارای ملاک هستند. اما در باب تعادل و ترجیح، علم به صدق هر دو نداریم بلکه احتمال دارد یکی صدق و دیگری کذب و یا هر دو کذب باشد غایة ما فی الباب حجّت داریم که می توان به یکی عمل کرد.
بنا بر این تنازع در باب اجتماع امر و نهی در مقام انشاء نیست بلکه بنا بر قول به امتناعی کما این صاحب کفایه به آن قائل است، تنازع در مقام امتثال است و بنا بر قول اجتماعی، حتی در مقام امتثال هم تنازع نیست. ولی در باب تعادل و ترجیح، تنازع در مقام انشاء است و امکان ندارد که هر دو دلیل از شارع صادر شده باشد.

بقی هنا نکتة[6]: تعارض بین دو دلیلین گاهی در ذات است یعنی ذتا با هم تعارض دارند مانند: ثمن العذرة سحت و لا بأس ببیع العذرة
ولی گاه تعارض در آنها بالعرض است. مثلا در مورد روز جمعه یک دلیل می گوید: صل صلاة الظهر و یک دلیل می گوید: صل صلاة الجمعة. این دو دلیل با هم تعارض ندارند زیرا انسان می تواند در روز جمعه هر دو نماز را بخواند. اما چون دلیل سومی داریم که در روز جمعه یک نماز بیشتر بر انسان واجب نیست. این موجب تعارض بین دو دلیل فوق می شود.

خاتمة: در خاتمه در دو مقام بحث می شود در یک فصل در مورد اجتهاد و در فصل دیگر در مورد تقلید بحث می شود. محقق خراسانی این بحث را در کفایه مطرح می کند ولی شیخ انصاری این بحث را نیاورده است و حق هم با اوست زیرا این بحث جزء مسائل اصولیه نمی باشد. در عین حال، این بحث، بسیار مهم است.

مسائلی برای تحقیق در تابستان:
مسائل اصولی:
1.تقریر ترتّب با بیان مرحوم محقق نائینی به همراه اشکالاتی که ما به ایشان داریم و بیان آثار ترتّب در فقه.
2.الفرق بین التعارض و التزاحم
مسائل فقهی:
1.آیا وحدت افق در ماه شرط است یا نه. مثلا آیا در ثبوت ماه محرم و رمضان وحدت افق شرط است مثلا اگر ماه را ندیدیم ولی در استانبول که هم افق با ما هستند ماه دیده شود؟
2.آیا رؤیت باید رؤیت طبیعی باشد و با چشم غیر مسلح دیده شود یا اینکه با چشم مسلح هم اگر دیده شود (ولی با چشم غیر مسلح نتوان آن را دید) کافی است؟
تحقیق را در صفحاتی که پشت آن سفید باشد و با خط خوانا و یا تایپ شده ارائه دهید.

نکته ی دیگر در مورد منبر در ماه رمضان است. در شرایط امروز که جوانان به سبب تبلیغات مسموم فرهنگی از مساجد فاصله می گیرند باید به گونه ای منبر رویم که جوانان جذب مسجد شوند و در آنها یک نوع تحول فکری ایجاد شود و یک قدم به دین نزدیکتر و یک قدم از معصیت دورتر شوند. این امکان پذیر نیست مگر اینکه انسان برای منبر مطالعه ی کافی داشته باشد و از قرآن و سنت مطالب خود را برگیرد و به دانش های روز هم آشنا باشد. مطالب باید با فطرت جوانان هماهنگ باشد.
دیگر اینکه مجالس ترحیم ما مخصوصا در مسجد اعظم در شأن و مقام قرآن نیست. قرآن مقام مهمی دارد. یکی از شاگردان مرحوم علامه طباطبایی در نزد اشان قرآن را وارونه گذاشت تا صفحه اش را فراموش نکند. علامه به او تذکر داد که این کار را نکند بلکه آن را بردارد و علامتی در آن صفحه بگذارد. مرحوم بروجردی در اتاقی که قرآن بود نمی خوابید و پای خود را دراز نمی کرد. در مجالس ترحیم قاری قرآن درصدد نشان دادن خودش است و با تمام قدرت فریاد می زند و قرآن می خواند و نه کسی به قرآن، نه به آخرت و نه به میّت توجهی ندارد. گویا این مجالس نمایشگاهی است که افراد می خواهند خودشان را نشان دهند. گاه حتی بدتر از آن در میان قرائت قرآن، چای، میوه و مانند آن پخش می گویند و حال آنکه قرآن دستور می دهد: ﴿وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[7] حتی اگر کسی قرآن می خواند دیگران باید قرآن نخوانند و گوش دهند. همچنین قرآن باید آرام خوانده شود نه با فریاد.



[1] المبسوط فی اصول الفقه، جعفر سبحانی، ج4، ص594.
[2] المبسوط فی اصول الفقه، جعفر سبحانی، ج4، ص597.
[3] المبسوط فی اصول الفقه، جعفر سبحانی، ج4، ص598.
[4] المبسوط فی اصول الفقه، جعفر سبحانی، ج4، ص599.
[5] المبسوط فی اصول الفقه، جعفر سبحانی، ج4، ص599.
[6] المبسوط فی اصول الفقه، جعفر سبحانی، ج4، ص600.
[7] اعراف/سوره7، آیه204.