درس خارج اصول آیت الله سبحانی

94/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده ی تجاوز در طهارات ثلاث
بحث در جریان قاعده ی تجاوز در شروط است. در جلسه ی قبل اقوال و اقسام شرط را بیان کردیم. گفتیم شرط گاه مقوّم عنوان صلات است به گونه ای که اگر نباشد، عنوان صلات صدق نمی کند. اگر چنین شرطی مورد شک واقع شود باید به آن اعتنا کرد و قاعده ی تجاوز جاری نیست زیرا این قاعده هنگامی جاری می شود که موضوع، محرز باشد.
گاه شرط، مقوّم نیست ولی شارع جایگاه آن را در اول نماز معین کرده است مانند اذان و اقامه بنا بر این فرض که واجب است قبل از اذان خوانده شود. بنا بر این اگر انسان در اول نماز باشد و در آن دو شک کند قاعده ی تجاوز جاری می شود.
اگر شرط مقوّم نباشد و جایگاه آن هم در اول نماز باشد ولی استمرار آن در نماز شرط باشد مانند ستر و استقبال اگر در اثناء نماز در آن شک کنیم چند صورت برای آن وجود دارد:
مثلا فرد در رکعت دوم است و می داند ساتر دارد و شک دارد که در رکعت قبل واجد ساتر بوده است یا نه. قاعده ی تجاوز در اینجا جاری است.
اما اگر عکس صورت قبلی باشد یعنی کسی یقین داشته باشد که در رکعت قبل ساتر داشته است و شک کند که الآن ساتر دارد یا نه. قاعده ی تجاوز در اینجا جاری نیست زیرا فرد از محل شک نگذشته است.

اما اگر شک در طهارت حدثیه باشد به این گونه که فرد در نماز است و نمی داند طهارت دارد یا نه. فرض در جایی است که حالت سابقه مجهول است و الا همان را باید استصحاب کرد.
حکم در مسأله طبق مبنی، متفاوت است:
اگر بگوییم که طهارت حدثیه عبارت از غسلات و مسحات است و آن هم در اول نماز باید احراز شود. طبق این مبنا اگر کسی در اثناء نماز شک کند قاعده ی تجاوز در آن جاری می شود. ظاهر آیه ی قرآن نیز همین است: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ[1] یعنی قبل از نماز باید دو غسله و دو مسحه را به نیّت قربت انجام داد. بنا بر این، استمرار این شرایط در طول نماز معتبر نیست و طهارت حدثیه از ستر و اسقبال جدا می شود به این گونه که در ستر و استقبال، استدامه شرط است ولی در طهارت حدثیه استدامه معنا ندارد زیرا در غسله و مسحه معنا ندارد که در طول نماز ادامه یابد.
مبنای دیگر این است که طهارت حدثیه عبارت از الغسلتان و المسحتان نیست بلکه عبارت است از نورانیت نفسانی که از آن غسلتان و مسحتان ناشی می شود. کما اینکه در روایات آمده است که وضو نور است و وضو بعد از وضو نور بعد از نور است. طبق این مبنا، استدامه در طهارت نفسانیه شرط است و حکم آن مانند ستر و استقبال می شود.
روایتی وجود دارد که آن را دلیل بر قول دوم دانسته اند راوی از امام علیه السلام می پرسد که من یقین به وضو داشتم ولی در نماز شک می کنم. امام علیه السلام می فرماید: باید نماز را برهم زد و بعد از وضو دوباره خواند. اما اگر این شک بعد از نماز باشد اشکال ندارد.
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ يَكُونُ عَلَى وُضُوءٍ وَ يَشُكُّ عَلَى وُضُوءٍ هُوَ أَمْ لَا قَالَ إِذَا ذَكَرَ وَ هُوَ فِي صَلَاتِهِ انْصَرَفَ فَتَوَضَّأَ وَ أَعَادَهَا وَ إِنْ ذَكَرَ وَ قَدْ فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ أَجْزَأَهُ ذَلِكَ[2]
این روایت صحیحه است.
وجه استدلال به این گونه است که روایت فوق را نمی توان بر استصحاب حمل کرد زیرا اگر از باب شک در بقاء باشد باید همان طهارت را استصحاب کرد و در نتیجه نماز صحیح است. بنا بر این این حدیث ناظر به شک ساری است که نام دیگر آن قاعده ی یقین می باشد. یعنی فرد یقین داشت که وضو دارد و بعد در همان یقین شک می کند که آیا یقین سابق او درست بوده است یا نه. حال که چنین شد، می گوییم اگر وضو عبارت از غسلتان و مسحتان بود شک مزبور بی پایه بود. بنا بر این وضو همان طهات نفسانی است که باید در طول نماز ادامه داشته باشد و در نتیجه اگر فرد در اثناء نماز شک کند شک او در محل است و باید به آن اعتنا کند و در نتیجه باید نماز را به هم بزند و بعد از وضو دوباره بخواند.
یلاحظ علیه: این روایت را باید حمل بر استحباب کرد زیرا اگر به هم زدن نماز واجب بود بین شک در اثناء و بعد از آن فرقی نبود.
نتیجه اینکه به نظر ما وضو همان غسلتان و مسحتان است و اگر کسی در اثناء نماز شک کند، شک او بعد از محل است و قاعده ی تجاوز جاری می شود.

الامر الثالثة عشر: خروج الطهارات الثلاث
اگر کسی در اثناء طهارات ثلاث شک کند قاعده ی تجاوز در آن جاری نیست. مثلا اگر کسی هنگامی که دست راست را می شوید شک کند که صورت را شسته است یا نه باید اعتنا کند.
بر این مسأله به چهار روایت تمسک کرده اند. دلالت یک روایت خوب است استدلال به دو روایت با سختی همراه است و جای بحث دارد و روایت چهارم مشکل دارد.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ وَ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا كُنْتَ قَاعِداً عَلَى وُضُوئِكَ فَلَمْ تَدْرِ أَ غَسَلْتَ ذِرَاعَيْكَ أَمْ لَا (مثلا هوا گرم است و دست ها سریع خشک شده است و در نتیجه شک رخ می دهد.) فَأَعِدْ عَلَيْهِمَا وَ عَلَى جَمِيعِ مَا شَكَكْتَ فِيهِ أَنَّكَ لَمْ تَغْسِلْهُ وَ تَمْسَحْهُ مِمَّا سَمَّى اللَّهُ مَا دُمْتَ فِي حَالِ الْوُضُوءِ ...َ[3]
این روایت صحیحه است.
دلالت این روایت بسیار شفاف و خوب است.

الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَشُكُّ بَعْدَ مَا يَتَوَضَّأُ قَالَ هُوَ حِينَ يَتَوَضَّأُ أَذْكَرُ مِنْهُ حِينَ يَشُكُّ[4]
این روایت موثقه است.
دلالت حدیث بر مدعی به سبب قیدی است که در کلام راوی است. راوی از شک در بعد از وضو سؤال می کند و مفهوم آن این است که حکم مزبور مخصوص بعد از وضو است نه حین وضوء. بنا بر این هنگام شک در حین وضو باید به آن اعتنا کرد.
یلاحظ علیه: قید در صورتی مفهوم دارد که در کلام امام علیه السلام باشد. قید اگر در کلام راوی باشد مفهوم ندارد و صرفا معنایش این است که راوی از یک شق خاصی سؤال کرده است و امام علیه السلام هم مطابق همان جواب فرموده است.

مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَغْسِلُ وَجْهِي ثُمَّ أَغْسِلُ يَدَيَّ وَ يُشَكِّكُنِيَ الشَّيْطَانُ أَنِّي لَمْ أَغْسِلْ ذِرَاعَيَّ وَ يَدَيَّ قَالَ إِذَا وَجَدْتَ بَرْدَ الْمَاءِ عَلَى ذِرَاعِكَ فَلَا تُعِدْ (اگر خنکی آب را در دستت حس می کنی و یا اینکه چند قطره آب بر آن است همین مقدار کافی می باشد.)[5]
از اینکه امام علیه السلام به اماره تمسک کرده است (تری دست) نشان می دهد که قاعده ی تجاوز در اثناء وضو جاری نمی شود.
یلاحظ علیه: علت اینکه امام علیه السلام به قاعده ی تجاوز تمسک نکرده است این است که سائل، وسواسی بوده و امام علیه السلام در صدد راهی بود که آن را رفع کند. اگر امام علیه السلام به قاعده ی تجاوز تمسک می کرد، وسواس فرد مداوا نمی شد.

ان شاء الله در جلسه ی بعد به سراغ روایت ابن ابی یعفور می رویم.



[1] مائده/سوره5، آیه6.
[2] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج1، ص473، ابواب الوضوء، باب44، شماره1253، ح2، ط آل البیت.
[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج1، ص469، ابواب الوضوء، باب42، شماره1243، ح1، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج1، ص471، ابواب الوضوء، باب42، شماره1249، ح7، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج1، ص470، ابواب الوضوء، باب42، شماره1246، ح4، ط آل البیت.