درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب تأخر حادث و تطبیقات[1]
بحث در حادثین بود که یکی معلوم التاریخ است و دیگری مجهول التاریخ[2] [3] [4].
گفتیم که این بر چهار قسم است دو قسم[5] [6] آن عبارت است از از وجود حادث عند وجود حادث آخر و مفاد آن یا کان تامه است و یا ناقصه و دو قسم دیگر[7] [8] آن عدم حادث عند وجود حادث آخر است که گاه به نفی تام است و گاه و ناقصه.
در دو مورد اول باید در دو مرحله اقدام کرد اول باید موضوع اثر را به دست آورد و بعد استصحاب عدم کرد ولی در دو مورد اخیر، در یک مرحله باید اقدام کرد زیرا از همان اول عدم را استصحاب می کنیم.
مثلا موت مورث در جمعه است ولی اسلام وارث برای ما مشخص نیست. در اینجا اثر اگر بر کان تامه بار باشد عبارت است از سبق اسلام الوارث علی موت المورث. با این کار موضوع اثر درست است.
بعد در مرحله ی دوم استصحاب عدم کرده می گوییم: الاصل عدم سبق اسلام الوارث علی موت المورث در نتیجه وارث، ارث نمی برد.
و یا اینکه موت اب مجهول است ولی موت ابن روشن است و می دانیم در جمعه فوت کرده است. این اگر به مفاد کان ناقصه باشد می گوییم: موت الاب السابق علی موت الابن. با این کار موضوع اثر درست می شود
بعد در مرحله ی بعد استصحاب عدم کرده می گوییم: عدم موت الاب السابق علی موت الابن. این استصحاب چون حالت سابقه ندارد جاری نمی شود.
در دو مثال فوق، اثر بر امر وجودی بار بود نه عدمی.
اما در مثال سوم و چهارم، در یک مرحله کار را تمام می کنیم زیرا عدم در مستصحب وجود دارد.
مثلا پسر در جمعه اسلام آورده است ولی زمان قسمت اموال مشخص نیست و در روایات آمده است که کافر از مسلمان ارث نمی برد مگر اینکه قبل از قسمت اموال اسلام بیاورد. این اگر به مفاد نفی تام باشد می گوییم: اصل عدم قسمت تا زمان اسلام وارث است و در نتیجه وارث از او ارث می برد.
گاه سخن از عدم ناقص است به این گونه که اثر بر عدم بار مثلا آبی بود قلیل و بعد آن را با دلوهایی از آب قلیل پر کردیم تا کر شد و بعد دو حادث در آن رخ داد، هم کر شد و هم دستمال نجسی در آن افتاد و نمی دانیم کدام مقدم است و کدام مؤخر. زمان ملاقات را می دانیم که مثلا در ظهر جمعه است.
در اینجا اصالة عدم الکریة الی زمان الملاقاة جاری نمی شود زیرا به مفاد کان ناقصه است یعنی الماء الموصوف بالکریة قبل الملاقاة که موضوع اثر است، حالت سابقه ندارد.
خلاصه اینکه اگر موضوع اثر تام باشد، هم در کان تامه و هم در نفی تام استصحاب جاری است ولی در ناقصه در هر دو قسمت چون حالت سابقه ندارد، استصحاب جاری نیست.

تطبیقات[9]:
الفرع الثانی[10]: قبلا لباسم به وسیله ی دم نجس بود و بعد دو حادث رخ داده است یک بار با آب قلیل آن را شستم و یک بار بول بر آن ریخت و نمی دانم بول قبل از غسل است یا بعد از آن. یقین به بول در هر حال احداث تکلیف کرده است. (بر خلاف فرعی که دیروز مطرح کردیم که به جای بول خون ریخته بود و گفتیم که خون علی کل تقدیر احداث تکلیف نکرده است.) زیرا بول با یک بار شستن پاک نمی شود. بنا بر این اگر بول بعد از دم باشد و قبل از غَسل، احداث تکلیف کرده است و هکذا اگر بعد از  غسل باشد زیرا در هر حال دو بار شستن با آب قلیل را احداث کرده است. بنا بر این قطعا باید نجاست را استصحاب کنیم و باید دو بار دیگر بشوییم. (باید دقت کرد که یک بار شستن در اینجا کفایت نمی کند. زیرا استصحاب نجاست می گوید که نباید به آن یک غسل اکتفاء کرد بلکه باید منهای آن شستن، دو بار دیگر شسته شود تا یقین به برطرف شدن نجاست بول حاصل شود.)
الفرع الثالث[11]: آبی بود قلیل و بعد آن را با دلوهایی از آب قلیل پر کردیم تا کر شد و بعد دو حادث در آن رخ داد، هم کر شد و هم دستمال نجسی در آن افتاد و نمی دانیم کدام مقدم است و کدام مؤخر. اگر کریت سابق باشد هم حوض پاک است و هم دستمال ولی اگر ملاقات سابق باشد هر دو نجس هستند و این به مفاد کان تامه است.
در اینجا دو استصحاب متعارض وجود دارد: عدم الکریة الی زمان الملاقاة (پس حوض و دستمال نجس است) و عدم الملاقاة الی زمان الکریة (پس هر دو پاک است.)
این دو استصحاب با هم تعارض و تساقط می کنند. 
بعد از تساقط یک قول این است که باید به اصالة الطهارة مراجعه کنیم و بگوییم این چون مشکوک الطهارة و النجاسة است باید به اصالة الطهارة مراجعه کرد.
محقق نائینی[12]این قول را قبول ندارد و می فرماید: باید استصحاب نجاست جاری کنیم و آن به دلیل اینکه ظاهر ادله این است که کریت، برای نجاست عاصمیت[13] دارد. زیرا در روایت آمده است: الماء اذا بلغ قدر کر لم ینجسه شیء بنا بر این کریت موضوع و عدم النجاسة حکم است و علماء می گویند: یشترط ان یکون الموضوع متقدما علی الحکم از این رو باید کریت و عاصمیت در ابتدا محقق شود تا بگوییم حوض توسط دستمال نجس نشده است.
با این مقدمه می گوییم: اصالة عدم الکریة الی زمان الملاقاة (پس حوض و دستمال نجس است) جاری می شود ولی استصحاب عدم الملاقاة الی زمان الکریة ثابت نمی کند که کریت ابتدا وجود داشته و بعد ملاقات انجام شده است. زیرا این استصحاب فقط می گوید که ملاقات تا زمان کریت حادث نشده است بنا بر این ممکن است ملاقات و کریت با هم بوده باشند و یا اینکه ملاقات بعد باشد. چون هر دو احتمال وجود دارد پس موضوع عاصمیت که تقدم کریت بر نجاست باشد احراز نشده است.
یلاحظ علیه[14]: ما احتیاج نداریم که بعد بود ملاقات از کریت را ثابت کنیم و ممکن است اگر این دو با هم همزمان اتفاق بیفتند باز هم عاصمیت وجود داشته باشد. بنا بر این وقتی بعد بودن ثابت نشده است می توان به اصالة الطهارة مراجعه کرد. بله اگر ملاقات بعد باشد که هیچ شکی در آن نیست ولی اگر آن دو با هم باشند دلیل نداریم که نجاست بر غلبه کرده باشد و شاید کریت بر نجاست غلبه کرده باشد بنا بر این هر دو را کنار می گذاریم و به اصالة الطهارة مراجعه می کنیم.    



[1] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص231.
[2] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص227.
[3] فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج3، ص249.
[4] کفاية الاصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص421.
[5] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص227.
[6] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص228.
[7] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص229.
[8] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص230.
[9] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص231.
[10] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص232.
[11] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص233.
[12] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص233.
[13] فوائد الأصول، محمد حسین نائینی، ج4، ص528.
[14] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص234.