درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب در مجهولی التاریخ
گفتیم کان گاه ناقصه است و گاه تامه ولی لیس همواره ناقصه است. به همین دلیل ما در مورد لیس تامه به نفی تامه و در مورد لیس ناقصه به نفی ناقصه تعبیر کرده ایم.
به هر حال بحث در جایی که تاریخ حادثین مجهول می باشد. محقق خراسانی در اینجا چهار مقسم تصویر کرد:
1.گاه اثر بر وجود حادث هنگام وجود حادث دیگر است به مفاد کان تامه است.
2.گاه اثر بر وجود حادث هنگام وجود حادث دیگر است به مفاد کان ناقصه است.
3.گاه اثر بر عدم حادث هنگام وجود حادث دیگر است به مفاد نفی ناقصه است.
4.گاه اثر بر عدم حادث هنگام وجود حادث دیگر است به مفاد نفی تامه است.
در جلسه ی قبل فقط مقسم اول را بحث کردیم و مخفی نماند که بحث در مجهولی التاریخ است.
محقق خراسانی مقسم اول را خود به اقسامی تقسیم کرد که آنها را بحث کردیم.
اما مقسم دوم: پدر و پسر در یک سانحه از دنیا رفتند و سبق احدهما بر دیگری روشن نیست. پسر مالی ندارد و فقط پدر است که دارای اموال است. اگر پدر زودتر مرده باشد، هم به پسر ارث می رسد و هم از طرف پسر که مرده است به مادر و فرزندان خودش و امثال آنها. اما پسر چیزی ندارد و سبق و عدم سبق فوت او اثری ندارد.
در اینجا اثر بر کان ناقصه بار است که عبارت است از: موت الوالد الموصوف بالسبق علی موت الولد. (توجه باید داشت که اگر می گفتیم سبق موت الوالد این مفاد کان تامه بود ولی اگر سبق، صفت باشد مفاد کان ناقصه می شود. در منطق آمده است که قضایای موجبه و معدوله احتیاج به موضوع دارد اگر سبق صفت باشد، قضیه معدوله می شود و احتیاج به موضوع دارد.) به هر حال اگر پدر بمیرد و موتش سابق باشد، اثر بر آن بار است و آن اینکه پسر از او ارث می برد.
حال می خواهیم با استصحاب عدم ازلی این موضوع را از بین ببریم تا در نتیجه اثر آن هم از بین برود. استصحاب ما عبارت است از: موت الوالد الموصوف بعدم السبق علی موت الولد. مشکل این استصحاب این است که حالت سابقه ندارد زیرا زمانی در سابق نداریم که والد مرده باشد و موتش بر موت ولد سبقت داشته باشد تا الآن آن را استصحاب کنیم.
باید توجه کرد که ما در این قسم در دو مرحله جلو آمدیم اول اینکه موضوع را مشخص کردیم و آن اینکه الموت الوالد السابق و بعد می گفتیم: موت الوالد عدم السابق علی موت الولد.
از اینجا جواب سؤال دیگری مطرح می شود که چرا محقق خراسانی قسم اول را خود به چند قسمت دیگر تقسیم کرد ولی این قسم را دیگر به اقسام دیگر تقسیم نمی کند. علت آن این است که وقتی حالت سابقه ندارد دیگر فرقی ندارد که حادث یک حالتش اثر داشته باشد یا دو حالتش یا اینکه حادث دیگر هم یک حالتش اثر داشته باشد یا دو حالتش. قسم اول چون از باب کان تامه بود و حالت سابقه داشت، چهار حالت برای آن شمرده شده است ولی در اینجا چون حالت سابقه ندارد لغو است که برای آن اقسامی تصور کنیم.

القسم الثالث: ترتّب الاثر علی عدم الحادث عند وجود الحادث الآخر بمفاد نفی ناقص
یعنی اثر بر وجود حادث بار نیست بلکه بر عدم حادث بار می باشد.
محقق خراسانی در اینجا ابتدا نفی ناقصه را ذکر می کند و بعد نفی تامه را (بر خلاف قسم اول و دوم که ابتدا کان تامه را مطرح کرده و بعد کان ناقصه را)
علت آن این است که مطالب این بخش زیاد است از این رو آن را مقدم داشته است.
مثال: سابقا حوضی بود که آب قلیل داشت و آن را با دلوهایی از آب قلیل به حد کر رساندند. دو حادثه در اینجا رخ داده است: یکی اینکه با آب قلیل کر شده است و دوم اینکه دستمال نجسی هم در آن افتاده است. اگر کریت سابق باشد هم آب حوض کر است و هم دستمال و اگر دستمال نجس سابق باشد، هم آب حوض نجس است و هم دستمال. در اینجا اثر که نجاست آب و دستمال است بر عدم کریت عند الملاقاة بار است آن هم به شکل نفی ناقصه. بنا بر این موضوع عبارت است از: الماء الموصوف بعدم الکریة عند الملاقاة (نه عدم الکریة که مفاد نفی تامه شود.)
در اینجا بر خلاف قسم سوم در یک مرحله اقدام می کنیم که عبارت است از: الماء الموصوف بعدم الکریة عند الملاقاة.
محقق خراسانی می فرماید: این استصحاب، حالت سابقه ندارد زیرا در سابق آبی نداشتیم که موصوف به عدم کریت باشد و بعد با نجس ملاقات کند تا آن را استصحاب نماییم.
چون استصحاب در این قسم جاری نیست، محقق خراسانی این را نیز مانند قسم قبل به اقسام دیگری تقسیم نمی کند.

القسم الرابع: ترتّب الاثر علی عدم الحادث عند وجود الحادث الآخر بمفاد نفی التام
مثال: همان مثال سابق با این فرق که استصحاب ما عبارت است از عدم الکریة عند الملاقاة.
این قسم نیز مانند قسم اول که کان تامه بوده است حالت سابقه دارد و استصحاب در آن جاری است. زیرا قضیه ی مزبور سالبه ی محصله است که با عدم موضوع هم می سازد بنا بر این روزی که اصلا حوض و آبی نبود عدم الکریت صدق می کند و الآن که حوض داریم همان را استصحاب می کنیم. بنا بر این باید گفت که دستمال و آب حوض نجس است.
خلاصه اینکه محقق خراسانی در مجهولی التاریخ در کان تامه و نفی تام استصحاب را جاری می داند ولی در ناقصه در هر دو شق به دلیل عدم وجود حالت سابقه استصحاب را جاری نمی داند.

بعد محقق خراسانی اضافه می کند که در قسم چهارم هرچند علی القاعده استصحاب باید بتواند جاری شود ولی اشکالی متوجه آن است و آن عدم اتصال زمان شک به زمان یقین است.
توضیح اینکه در استصحاب شرط است که بین شک و یقین هیچ فاصله ای نباشد.
نظریه ی محقق خراسانی توسط مشکینی و محقق نائینی به دو بیان ارائه شده است و بعد باید دید که کدام یک با کفایه بیشتر تطبیق می کند.