درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب در امور قاره[1] و استصحاب احکام کلی شرعی
بحث در امور قاره ای است که مقید به زمان است مثلا مولی می فرماید: اجلس فی المسجد الی الظهر که آیا بعد از ظهر هم اگر در وجوب جلوس شک کنیم آیا می توانیم استصحاب کنیم یا نه.
گفتیم این بر سه قسم[2] است: گاه موضوع که جلوس است مقید به استصحاب می باشد که در این  حال نمی شود استصحاب کرد زیرا بعد از ظهر، موضوع دیگری می شود.
گاه قید برای حکم[3] است در اینجا نیز نمی شود استصحاب کرد زیرا غایت، مفهوم دارد و معنای آن این است که حکم تا ظهر است و بعد از ظهر ادامه ندارد.
اما اگر قید به عنوان ظرف باشد (کما اینکه این احتمال اگر محقق نراقی بیان می کند) این حال، محل بحث قرار گرفته است.
شیخ انصاری در اینجا کلام محقق نراقی را نقل کرده است و ما نیز مناسب دیدیم که این بحث را در تنبیه جداگانه ای مطرح کنیم زیرا این مسأله مختص به زمان[4] نیست بلکه هر حکم شرعی که قیدش عوض شود محل بحث قرار دارد، خواه این قید، زمان باشد یا غیر زمان. مثلا آبی بود که متغیر بود که تغیّر آن بنفسه زائل شد که بحث است آیا استصحاب در آن راه دارد یا نه فنقول:
التنبیه السادس: استصحاب احکام کلیه ی شرعیه[5]  
به عنوان مقدمه می گوییم مستصحب بر سه گونه است:
1.گاه موضوع خارجی را استصحاب می کنیم مانند لیل و نهار. در جواز این نوع استصحاب شکی نیست.
2.استصحاب حکم شرعی جزئی مثلا من به زید بدهکار بودم و نمی دانم بدهی خود را پرداخت کردم یا نه که وجوب بدهی را استصحاب می کنم.
3.استصحاب حکم شرعی کلی. محقق نراقی و تمامی اخباری ها و محقق خوئی این استصحاب را جایز نمی دانند.
بحث در قسم سوم برای مجتهد بسیار مهم است البته بحث در جایی است که یک نوع تبدیل و تغییری در موضوع آن حادث شود و الا اگر به حالت قبلی خود باقی باشند جایی برای استصحاب نیست.
در این مورد پنج قول وجود دارد:
القول الاول: محقق نراقی[6] [7] قائل است که هر دو استصحاب وجودی و عدمی جاری می شود و این دو با هم تعارض می کنند.
مثال اول: الماء المتغیر اذا زال تغیره بنفسه. وقتی رسول خدا (ص) نیامده بود حکمی برای ماء متغیر جعل نشده بود و بعد که رسول خدا (ص) آمد حکم آن را جعل کرده فرمود: اگر طعم، رنگ و بوی آب با نجاست یکی شود ماء نجس است. حال بر اثر تابش آفتاب، این تغییرات از بین رفت و مانند آب سالم شد. در اینجا دو استصحاب جاری است: سابقا این آب نجس بود و الآن همان نجاست را استصحاب می کنیم. دوم اینکه قبل از اسلام، نجاستی برای این آب جعل نشده بود و بعد فقط یک قسم از آن و آن جایی که آب متغیر شود خارج شده و محکوم به نجاست شد و الآن که تغیّر خود به خود زائل شده است شک در بقاء نجاست می کنیم و همان عدم نجاست ازلی را استصحاب می کنیم.
مثال دوم: زنی بود حائض و به همین سبب نزدیکی با او حرام بود. بعد پاک شده است ولی غسل نکرده است در اینجا دو استصحاب متعارض داریم، قبل از خون ندیدن نزدیکی حرام بود و همان را استصحاب می کنیم. دوم اینکه قبل از اسلام، حکمی روی نزدیکی با حائض جعل نشده بود (و بعد در خصوص حیضی که با خون آمدن همراه باشد حرمت جعل شد) حال که خون هم دیده نمی شود همان عدم حرمت ازلی را استصحاب می کنیم.
مثال سوم: دست ما نجس بود و یک بار آن را شستیم و احتمال می دهیم که تعدد غسل لازم بوده باشد تا دست، پاک شود. در اینجا نیز دو استصحاب متعارض است. یکی اینکه دست من در سابق نجس بود و الآن هم همان استصحاب می شود. دوم اینکه قبل از شرع مقدس، روی این دست حکمی جعل نشده بود و بعد یک قسم از آن محل تشریع قرار گرفت و آن اینکه دست من به نجس برسد و شسته نشود و الآن هم همان عدم نجاست ازلی را استصحاب می کنیم.
محقق نراقی[8] [9] در اینجا قائل است که دو استصحاب وجودی و عدمی که متعارض است در اینجا وجود دارد
این بحث در کفایه با عبارت (ازاحة وهم)[10] [11] توضیح داده شده است و می فرماید: این فرمایش در شک در مقتضی (که جایی است که قابلیت بقاء احراز نشده است) صحیح می باشد ولی در شک در رافع صحیح نمی باشد.
در شک در رافع، شرع مقدس حکمی ابدی را جعل کرده است مثلا من وضو گرفتم و بعد از وضو از من مایعی خارج شد که نمی دانم رافع وضو است یا نه. در اینجا فقط استصحاب وجودی جاری است نه عدمی زیرا وضو، طهارت ابدی ایجاد می کند یعنی وقتی وضو ایجاد شد اقتضاء بقاء را دارد تا زمانی که رافعی به وجود آید. بنا بر این در این حالت نمی توان عدم جعل طهارت ازلی را استصحاب کرد.
یا اینکه زن وقتی که حائض است و خون می بیند نزدیکی با او حرام است. حال او پاک شده است ولی هنوز غسل نکرده است. محقق خراسانی قائل است که فقط استصحاب وجودی را می توان جاری کرد زیرا شارع حرمت نزدیکی را با حائض را مطلقا و برای ابد جعل کرده است تا زمانی که رافع بیاید بنا بر این هنگام شک همان حرمت نزدیکی را استصحاب می کنیم.
یا اگر دست من به نجس خورده باشد و یک بار[12] آب کشیده باشد فقط استصحاب وجودی که نجاست است را می توان استصحاب کرد زیرا شارع بعد از جعل حکم نجاست برای دست این حکم را دائمی قرار داد تا رافعی ایجاد شود و شک داریم آیا یک بار شستن رافع است یا نه و نجاست را استصحاب می کنیم.
القول الثانی: التفصیل بین کون الزمان ظرفا او کون الزمان قیدا [13]
ثم ان الشیخ الانصاری اجاب عن شبهة النراقی بوجه آخر و قائل به تفصیل شده است و آن اینکه قیود زمانی بر دو قسم است. مثلا در اجلس فی الزمان الی الظهر، اگر (الی الظهر)، قید[14] است فقط  استصحاب عدمی جاری می شود ولی اگر ظرف[15] باشد فقط استصحاب وجودی جاری می شود.
توضیح ذلک: گاه مصلحت حکم، تا ظهر باقی است و بعد از ظهر مصلحتی وجود ندارد و این در جایی است که (الی الظهر) قید باشد. در اینجا نمی توان استصحاب وجودی کرد زیرا اگر این استصحاب جاری شود، نوعی قیاس می شود زیرا قبل از ظهر یک موضوع و بعد از ظهر، موضوع دیگری می شود و نمی توان حکم اولی را روی دومی جاری کرد.
ولی اگر زمان، ظرف باشد یعنی انسان چون موجودی مادی است هم خودش و هم فعلش در زمان است از این رو اگر مولی گفته است (الی الظهر) صرفا برای این بوده است که حکم جلوس را تا آن موقع بیان کند و این دلیل نمی شود که ما بعد از آن دارای حکم دیگری باشد. در این صورت، فقط استصحاب وجودی جاری است نه عدمی. زیرا عدم به سبب وجوب جلوس از بین رفته است و آن هم به صورت مطلق از بین رفته است و دیگر قابل استصحاب نیست.
ثم ان للمحقق الخوئی[16] جواب عن تفصیل الشیخ الانصاری: مگر شارع بیکار است که وقتی می گوید: الی الظهر صرفا ظرف باشد و این زمان هیچ مدخلیتی نداشته باشد. تمامی قیود زمانیه قید است و نمی تواند ظرف باشد. اگر قرار بود این زمان، هیچ دخالتی در حکم شارع نداشته باشد چرا شارع آن را بیان کرده است.

ان شاء الله در جلسه ی بعد کلام محقق خوئی را بررسی می کنیم.

بحث اخلاقی:
قال امیر مؤمنان علیه السلام: رسولک ترجمان عقلک[17][18].
انسان اگر بخواهد کسی را امتحان کند از طریق نماینده ی او می تواند این کار را انجام دهد. امیر مؤمنان علیه السلام عبارت فوق را هنگامی بیان کرد که می خواست فردی را برای معاویه بفرستد. او فرد بسیار ممتازی را انتخاب کرد زیرا قرار بود نماینده ی او باشد و او می بایست مقام علی علیه السلام را در نظر بگیرد و از عهده ی بحث بر بیاید.
ما طلاب نیز وقتی منبر می رویم به این عنوان است که رسول و نماینده ی پیامبر اکرم (ص) و ائمه ی معصومین می باشیم اگر منبر ما حساب شده باشد این نوعی احترام به معصومین است ولی اگر بحث ما پائین و کم اعتبار باشد این نوعی قدح به شرع مقدس می باشد. رفتار و عمل ما نیز باشد به گونه ای باشد که موجب بیشتر شدن اعتبار اهل بیت شود. مرحوم فلسفی می گفت که برای هر منبر، هشت ساعت مطالعه می کرد.
مردم امروزه نیز با مردم صد سال قبل فرق دارند و سطح اطلاعات آنها بالا رفته است بنا بر این باید در سخنرانی ها و منابر آنها را ارضاء کرد و این میسر نمی شود مگر اینکه انسان شب و روز کار کند. امام قدس سره از استاد خود شاه آبادی و او نیز از پدر خود نقل می کرد که می گفت شاگرد صاحب جواهر بود. فرزند صاحب جواهر از دنیا می رود و مراسم دفن او به روز بعد موکول می شود. پیکر او را در یکی از بقعه های حرم مطهر امیر مؤمنان علی علیه السلام گذاشتند تا فردا به خاک بسپارند. صاحب جواهر نیز حاضر شد و قرآنی خواند و بعد نوشته های جواهر را آورد و به مقدار هر شب که متن جواهر را می نوشت در آن شب هم در کنار بدن فرزند جوانش نوشت. این موجب شده است که کتابی همانند جواهر نوشته شود که وقتی مجتهدی آن را مطالعه می کند به سبب عمق بحث نمی تواند به استنباط خودش یقین پیدا کند.



[1] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص152.
[2] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص152.
[3] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص153.
[4] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص153.
[5] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص155.
[6] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص153.
[7] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص156.
[8] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص157.
[9] فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج3، ص208.
[10] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص157.
[11] کفاية الاصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص410.
[12] کفاية الاصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص410.
[13] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص158.
[14] فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج3، ص210.
[15] فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج3، ص211.
[16] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص158.
[17] نهج البلاغة ت الحسون، الشريف الرضي،ج1، ص850، کلمات قصار، کلام292.
[18] غرر الحكم و درر الكلم، تميمى آمدى، ج1، ص 389.