درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیهاتی در استصحاب
از اشکالات علم اصول این است که صرفا حاوی قواعد است و تطبیقات در آن کم است و حال آنکه این تطبیقات است که ملکه ی اجتهاد را در انسان تقویت می کند.
بنا بر این ما در تنبیه اول، فروعی را مطرح می کنیم. گفتیم که یقین و شک باید در ذهن انسان وجود داشته باشد ولی الا اگر یقین یا شک تقدیری باشد به کار نمی آید.
این فروع به شکل پراکنده در رسائل و کفایه مطرح شده است.
الفرع الاول: اذا احدث و تیقن بالحدث ثم غفل ثم صلی ثم شک فی انه تطهّر بعد الحدث او لا.
مثلا فردی محدث به حدث اصغر شد و مطمئن بود که محدث شده است و بعد غفلت کرد و نماز خواند و بعد از نماز شک کرد که آیا بعد از حدث و قبل از نماز، وضو گرفت بود یا نه آیا نمازش صحیح است یا اینکه باطل می باشد.
در اینجا ما با محقق خراسانی اختلاف داریم. ما معتقد هستیم که استصحاب جاری می شود و نماز فرد باطل است. محقق خراسانی قائل است که قاعده ی فراغ جاری بوده نماز فرد صحیح می باشد.
به نظر ما ارکان استصحاب در اینجا وجود دارد. زیرا اولا یقین سابق که همان یقین به حدث است وجود دارد. شک نیز وجود دارد (بعد از نماز شک دارد.) در نتیجه استصحاب می گوید که لا تنقض الیقین بالحدث بالشک فی الطهارة. در نتیجه نمازش باطل می باشد.
محقق خراسانی در مقابل می فرماید: در اینجا قاعده ی فراغ جاری می شود و این شک بعد از صلات است و دلیل قاعده ی فراغ می گوید: كُلُّ مَا شَكَكْتَ فِيهِ مِمَّا قَدْ مَضَى فَامْضِهِ كَمَا هُوَ[1]
البته بر اساس نظر محقق خراسانی فرد برای نمازهای آینده باید وضو بگیرد زیرا قاعده ی فراغ، صحت نسبی را ثابت می کند در نتیجه گذشته، با این قاعده صحیح می شود ولی برای نماز آینده باید وضو گرفت.
نقول: کلام محقق خراسانی صحیح نیست زیرا میزان در قاعده ی فراغ این است که حالت شک با حالت عمل از نظر تذکر و هشیاری متفاوت باشد. یعنی فرد در حال عمل، هشیارتر از حال شک باشد. زیرا در روایت آمده است:
الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَشُكُّ بَعْدَ مَا يَتَوَضَّأُ قَالَ هُوَ حِينَ يَتَوَضَّأُ أَذْكَرُ مِنْهُ حِينَ يَشُكُّ[2]
این در حالی است که فرد در ما نحن فیه در هر دو حالت مساوی است. زیرا دچار غفلت شد و نماز خواند و بعد از نماز متوجه غفلت شد و او در حال نماز، هشیارتر نبود زیرا غفلت قبل از نماز حاصل شده است.
دو مثال می زنیم که در آن قاعده ی فراغ جاری نیست زیرا حالت عمل با شک یکسان است.
مثال اول: من وضو گرفتم و یقین دارم که انگشتر خود را تکان نداده بودم. بعد از وضو شک می کنم که آیا وضویم درست بوده است یا نه و آیا آب به زیر انگشتر رسیده است یا نه. بعضی می گویند که قاعده ی فراغ جاری است ولی به نظر ما جاری نیست زیرا وضعیت در حال شک با حین عمل از نظر اذکریت یکسان است. یعنی همان موقع که وضو می گرفت و انگشتر را تکان نداده بود اگر کسی از او می پرسید آیا آب زیر انگشتر رفته است یا نه آن موقع هم مانند بعد از نماز نمی دانست. بله گاه شک دارد که انگشتر را تکان داده است یا نه در این حال بحث متفاوت می شد ولی سخن در جایی است که می داند تکان نداده است.
مثال دوم: دو آب است که یکی سرکه است و یکی آب. من در تاریکی با یکی وضو گرفتم و بعد شک می کنم که آیا با سرکه وضو گرفته ام یا آب. می گویند که در اینجا قاعده ی فراغ جاری است و وضو صحیح می باشد ولی به نظر ما این قاعده جاری نیست زیرا حالت عمل و شک از نظر هشیاری یکسان است زیرا در همان تاریکی اگر کسی از او می پرسید که با چه چیزی وضو گرفتی نمی دانست.
ان قلت: ممکن است به استصحابی که ما در اصل مسأله جاری کرده ایم اشکال شود که استصحاب شما قهقری است.
قلت: استصحاب قهقری به سمت بالا می رود مثلا امروز امر حقیقت در وجوب است و شک داریم که در زمان رسول خدا (ص) هم چنین بوده است یا نه. یقین امروز را به زمان گذشته می کشانیم و می گوییم در آن زمان هم امر حقیقت در وجوب بوده است.
یا دابة الآن به اسب گفته می شود و در زمان رسول خدا (ص) شک داریم به چه چیزی گفته می شد ومانند آن.
ولی در ما نحن فیه، شک را بعد از نماز اخذ کرده و به قبل از نماز رفته و دوباره بر می گردیم و می گوییم: یقین به حدث داشتم و شک در رفع حدث دارم. شک هرچند بعد از نماز است و یقین قبل از نماز ولی در اینجا اندکی عقب رفته و باز بر می گردیم و حال آنکه در استصحاب قهقهری برگشتی در کار نیست.

الفرع الثانی: اذا احدث و تیقن بالحدث ثم شک فی رفع الحدث ثم غفل ثم صلی ثم شک فی رفع الحدث.
محقق خراسانی در اینجا با قول ما هماهنگ بوده و قائل است و استصحاب حدث می کند.
فرق این فرع با قبلی در این است که در فرع قبلی، قبل از صلات شکی وجود وجود ندارد بلکه اول محدث شد و بعد غافل شد ولی در اینجا قبل از غفلت شک کرده است.
در اینجا استصحاب جاری می شود زیرا اول یقین سابق که یقین به حدث است وجود دارد. شک در اینجا یا می تواند شک قبل از غفلت باشد که بعد از حدث موجود شد و بعد غفلت عارض او شده است. این غفلت در ذهن هست ولی فرد از آن غفلت کرده است. بنا بر این یقین و شک هر دو قبل از نماز می باشد. شک مزبور می تواند بعد از نماز باشد. به هر حال هر کدام که باشد موجب می شود که ارکان استصحاب کامل باشد.
به هر حال، قاعده ی فراغ به دو جهت جاری نیست.
الوجه الاول: حالت شک با حالت عمل از نظر هشیاری یکی است و حال آنکه در قاعده ی فراغ، فرد باید در حالت عمل اذکر از حالت شک باشد.
الوجه الثانی: یشترط فی قاعدة الفراغ وجود الشک بعد الصلاة و حال آنکه در این مورد، شک قبل از نماز تحقق یافته است.
ان قلت: در ما نحن فیه بعد از نماز دوباره شک کرده است.
قلت: این شک، شک جدیدی نیست بلکه همان شک اول است که از آن غفلت کرده بود.

الفرع الثالث: اذا تطهّر ثم شک فی الحدث ثم غفل ثم صلی ثم شک
فرق بین فرع سوم و دوم در این است که در فرع قبلی فرد در ابتدا محدث بود ولی در اینجا در ابتدا متطهّر می باشد.
در اینجا نیز استصحاب طهارت جاری می باشد زیرا ارکان آن که یقین و شک می باشد موجود است. این شک چه قبل از نماز باشد یا بعد از نماز فرقی ندارد زیرا شک بعد از نماز شک جدیدی نیست و همان شک قبل از نماز می باشد که از آن غفلت کرده است. نتیجه اینکه نماز چنین کسی صحیح می باشد.
در اینجا قاعده ی فراغ لغو است زیرا مفاد آن با استصحاب یکی می باشد. این بر خلاف دو فرع قبل است که مفاید قاعده ی فراغ با استصحاب متفاوت بود.
ان قلت: استصحاب طهارت مثبت است زیرا سابقا طهارت داشتم و الآن هم می گویم که متطهر هستم. لازمه ی عقلی آن این است که نماز من با طهارت خوانده شده است. زیرا عقل می گوید که اگر مصلی متطهر است نماز او همراه با طهارت می باشد.
قلت: اگر اینها اصل مثبت باشد سنگ روی سنگ بند نمی شود و باید فاتحه ی استصحاب خوانده شود. زیرا مثلا سابقا آفتاب غروب نکرده بود و من نهار را استصحاب کرد که لازمه اش این است که نماز من در نهار بوده است نه در شب و مانند آن.



[1] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج8، ص238، ابواب الخلل، باب23، شماره10526، ح3، ط آل البیت.
[2] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج1، ص471، ابواب الوضوء، باب42، شماره1249، ح7، ط آل البیت.