درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفاهیم مستقله[1] و مجعول شرعی
بحث در مفاهیم مستقله بود که گفتیم دارای اقسام اربعه هستند. برای فهم این مسأله باید مفاهیم مستقله را توضیح دهیم. علت اینکه از واژه ی مفاهیم مستقله استفاده می کنیم این است که معانی حرفیه را داخل نکنید.
مفاهیم مستقله که در ذهن انسان به شکل مستقل قرار می گیرد بر چهار قسم هستند:
1.جواهر
2.اعراض
3.انتزاعیات
4.اعتباریات
جواهر: جوهر عبارت است از مفهوم مستقل اذا وجد فی الخارج وجد لا فی الموضوع. مانند انسان که در تصور آن نیاز به چیز دیگری نیست و مانند معانی حرفیه نمی باشد که برای تصور آن باید متعلقی که عرض بر آن بار می شود را تصور کنند.
منطقی ها در اینجا غالبا یک سؤال را مطرح می کنند و آن اینکه هرچند جوهر، موضوع نمی خواهد ولی احتیاج به مکان دارد یعنی فراغی هست که جوهر باید آن را پر کند.
جواب آن این است که در ماهیّت انسان، مکان نخوابیده است و ماهیّت انسان فقط حیوان ناطق می باشد. احتیاج به مکان، لازمه ی وجود ماده ی انسان می باشد. کما اینکه اگر جوهر، مجرد باشد مانند روح مجرد و ملک، احتیاج به مکان ندارد.
اعراض: وجه اشتراک عرض با جوهر در این است که عرض هم مانند جوهر، مفهومی مستقل است با این فرق که اذا وجد فی الخارج وجد فی موضوع.
مثلا رنگ برای تحقق احتیاج به جسمی دارد که بر آن عارض شود.
انتزاعیات: اینها نیز مفهوم مستقلی هستند ولی بر خلاف جوهر و عرض، در خارج مصداقی[2] ندارند. مثلا فوقیت و تحتیت در خارج وجود ندارند بلکه از فوق و تحت که در خارج هستند انتزاع می شوند. یعنی خارج حیثیتی دارد که به نفس ما این خلاقیت را می دهد که بتوانیم مفاهیمی را انتزاع کنیم. بنا بر این خارج یک حیثیت وجودیه ای دارد که به ما قدرت می دهد این مفاهیم را انتزاع کنیم. همچنین است ابوت و بنوت که از اب و ابن انتزاع می شود.
الاعتباریات[3]: اینها نیز مفهومی مستقل هستند ولی رتبه ی آنها از انتزاعیات هم پائین تر است. اینها نه تنها در خارج مصداق ندارند بلکه بر خلاف انتزاعیات که در خارج یک حیثیت وجودی داشتند که منشأ انتزاع می شدند، اعتباریات در خارج حیثیت وجودیه هم ندارند. با این حال عقلاء گاه ناچار هستند که اموری را فرض کنند و اعتبار نمایند و این اعتباریات اثر عقلایی دارند. مثلا انسان صد سر و زوج هر دو اعتباری هستند ولی انسان صد سر اثر عقلایی ندارد ولی زوج و زوجیت اثر عقلایی و اجتماعی دارد. زوج، انثی و ذکر، رئیس و مالک و مملوک همه از این قبیل هستند. اینها در خارج وجود ندارند ولی عقلاء از خارج الهام می گیرند مثلا می بینند که در خارج سر، مدیر بدن است بعد از آن الهام می گیرد و به فردی که در اداره مدیریت افرادی را به عهده دارد نیز رئیس می گوید (که از رأس مشتق شده است.) و یا می بیند که دو زوج از میوه در کنار هم هستند و از آن زوجیت را انتزاع می کند و به زن و شوهر اطلاق می کند. در خارج زوج هست ولی زوجیت وجود ندارد.
آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی در حاشیه ی خود بر بیع این تقسیمات اربعه را برای اولین بار مطرح کرده اند.
نکته ی دیگر این است که اباحه بر دو معنا است یکی از آنها به معنای اقتضای تساوی است کما اینکه گاه چیزی مانند نماز مقتضی فعل است و گاه چیزی مانند سرقت مقتضی ترک است.
در مقابل آن اباحه ی عقلی است که به معنای لا اقتضاء می باشد.
مقسم برای وجوب، استحباب و کراهت همان اباحه ی عقلی است زیرا به معنای لا اقتضاء است و در منطق آمده است که لا بشرط یجتمع مع الف شرط.
اذا علمت هذا فاعلم، آیا استصحاب مخصوص احکام تکلیفیه است یا مخصوص به احکام وضعیه یا اینکه در هر دو اجرا می شود.
برای جواب این سؤال باید دید که مجعول[4] شرعی چیست یعنی آیا شارع مقدس احکام تکلیفیه را جعل کرده است یا احکام وضعیه را جعل کرده است و یا هر دو را که هر کدام باشد استصحاب مربوط به همان می شود.
علت اینکه جریان استصحاب متوقف بر تشخیص مجعول شرعی است به سبب این است که در استصحاب شرط است که یا حکم شرعی باشد و یا موضوعی باشد که دارای اثر شرعی می باشد در نتیجه باید دید که مجعول در نزد شرع کدام است و هر کدام که باشد استصحاب در آن راه دارد.
·شیخ انصاری در نجف قائل است که شارع مقدس احکام تکلیفیه را جعل کرده است (وجوب، استحباب، حرمت، کراهت و اباحه ی شرعیه.)
·فاضل تونی در مشهد مقابل قائل است که شارع مقدس احکام وضعیه را جعل کرده است و ما از آن احکام، احکام تکلیفیه را انتزاع می کنیم.
·محقق خراسانی هم قائل به تفصیل شده است و گاه می گوید که مجعول، احکام شرعیه است و گاه قائل است که مجعول، احکام وضعیه می باشد.
ما برای شفاف شدن موضوع باید به سراغ قرآن و سنت رویم و ببینیم که چه چیزی را جعل کرده اند. مثلا فرزندی است ده ساله که کاسه ی مردم را شکسته است. باید دید آیا شارع برای فرزند ضمان را جعل کرده است و فرموده است: الطفل ضامن لقیمة هذا الکأس. که از آن انتزاع می شود که چون طفل، تکلیف ندارد ولی او واجب است که قیمت کاسه را پرداخت کند. اگر چنین باشد، قول فاضل تونی ثابت می شود.
شیخ انصاری قائل است که عکس آن ثابت شده است یعنی وقتی طفل مزبور، کاسه را شکست[5] شارع به ولی او دستور می دهد که قیمت کاسه را پرداخت کند که از این حکم شرعی، ضمانت که حکم وضعی است استخراج می شود.
یا اینکه مثلا در شرع آمده است: لا صلاة الا بطهور[6]. فاضل تونی در اینجا قائل است که شرطیت که حکم وضعی است مجعول می باشد و از آن حکم تکلیفی برداشت می شود یعنی ای مکلف باید بروی و وضو بگیری ولی شیخ انصاری قائل است که شارع ابتدا می فرماید: ای مکلف باید بروی وضو بگیری و ما از آن حکم وضعی که شرطیت طهارت برای نماز است را استنباط می کنیم.
همچنین است سببیت دلوک شمس برای نماز و یا در مانعیت وبر ما لا یؤکل لحمه (اجزاء حیوان غیر مأکول اللحم) و یا مانعیت لباس نجس در نماز.
نقول: برای حل مسأله باید استقراء کاملی را انجام دهیم ولی در چند مثال فوق هر دو احتمال راه دارد یعنی مجعول اولا می تواند حکم وضعی باشد و یا حکم تکلیفی.
به هر حال ظاهر قرآن این است که احکام تکلیفیه جعل شده است کما اینکه مثلا فرمان به اقامه ی نماز هنگام دلوک شمس می شود و یا حکم به غسل می کند.
محقق خراسانی در این مقام بر خلاف آن دو بزرگوار استقراء کامل کرده است و به همین دلیل قائل به تفصیل شده است و برای احکام وضعیه سه قسم ارائه کرده است:
1.یمتنع جعلها مستقلا و طبعا (انتزاعا و به طبع احکام تکلیفیه)
2.یمکن جعلها مستقلا و طبعا (یعنی هم می توانند مستقلا جعل شوند و هم به طبع احکام تکلیفی باشند.)
3.مجعول مستقلا و لا طبعا (کما اینکه امام صادق علیه السلام در مورد فقیه جامع الشرایط فرموده است: فانی قد جعلته علیکم حاکما[7])

ان شاء الله در جلسه ی بعد این اقوال را بررسی می کنیم.



[1] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص87.
[2] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص87.
[3] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص88.
[4] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص89.
[5] المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص89.
[6] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج1، ص365، ابواب الوضوء، باب1، ح1، ط آل البیت.
[7] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج1، ص34، ابواب مقدمات الایمان، باب2، ح12، ط آل البیت.