درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/06/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمات مفوته و عمل عامی بدون تقلید
اشکالی است که از مدتها پیش در اصول مطرح شده است و به نام مقدمات مفوته نام دارد و آن اینکه گاه ذی المقدمه واجب نیست ولی مقدمه واجب است. مثلا فرد می خواهد روزه بگیرد. زمان وجوب روزه از اول فجر است ولی مقدمه ی آن که غسل کردن باشد از قبل، واجب است.
گفتیم که علماء راه حل های مختلفی را ارائه کرده اند که در جلسه ی قبل به بخشی از آنها اشاره کردیم.
امام قدس سره قائل شد که وجوب مقدمه از ذی المقدمه نشئت نمی گیرد و مقدمه برای خود ملاک و مبادی خاص خود را دارد. ملاک مقدمه قبل از طلوع فجر هست هرچند ذی المقدمه واجب نباشد.
گفتیم این جواب، خوب است ولی با مبنای ایشان که قائل است مقدمه ی واجب، واجب نیست سازگار نمی باشد.
ما در جواب گفتیم که در این موارد، مقدمه وجوب عقلی دارد و همین مقدار کافی است که مولی در صورت ترک، ما را مجازات کند.
جواب سوم این بود که وجوب مشروط را به وجوب معلق بر گردانیم. در واجب مشروط، وجوب و واجب هر دو استقبالی است (مانند نماز ظهر که وجوب و واجب همه هنگام دلوک شمس است) ولی در واجب معلق، وجوب حالی است و واجب استقبالی (مانند حج که روز عرفه واجب می شود ولی وجوب از قبل هست)
گفتیم این جواب خوب است ولی با آیه ی قرآن تطبیق نمی کند و ظاهر آیات قرآن در مورد وجوب روزه این است که واجب و وجوب هر دو استقبالی است و تا وقتی خیط ابیض از اسود متبین نشد روزه واجب نیست.
الجواب الرابع: محقق اردبیلی می فرماید: وجوب مقدمه در مورد تعلم، نفسی تهیأی است ولی وجوب وضو و غسل و سایر موارد چنین نیست. بنا بر این وقتی وجوب تعلم، نفسی است اشکال برطرف می شود زیرا اشکال مقدمات مفوته در صورتی بود که وجوب مقدمه غیری و تابع ذی المقدمه باشد ولی بر اساس این قول، وجوب مقدمه مستقل و نفسی است. بله وجوب نفسی آن تهیأیی می باشد یعنی انسان را برای عمل برای ذی المقدمه آماده می کند.
یلاحظ علیه: محقق اردبیلی از فقهاء نور آور است ولی نظر فوق ایشان صحیح نیست زیرا اگر مقدمه واجب نفسی است یعنی مصلحت در خودش است و اگر تهیأیی است یعنی مصلحت در خودش نیست و در ذی المقدمه است. بنا بر این جمع بین واجب نفسی و تهیأیی از باب جمع بین ضدین می باشد.
ان قلت: نماز ظهر نیز واجب نفسی است و در عین حال مقدمه برای نماز عصر است زیرا اگر کسی نماز ظهر را نخواند، نماز عصر او باطل است. بنا بر این وجوب نماز ظهر هم نفسی است و هم غیری و هر دو در آن جمع شده است.
قلت: چنین نیست، نماز ظهر فقط نفسی است و هرگز مقدمی نیست. آنچه مقدمه است تقدم ظهر است نه خود نماز ظهر. تقدم، عنوانی است انتزاعی و ارتباطی به خود نماز ظهر ندارد.
نتیجه اینکه کسی که مقدمات مفوته را ترک کند معاقب است زیرا الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار.

بحث بعدی چیزی است که تحت عنوان عقاب تارک الفحص ذکر می کنند ولی به نظر ما این عنوان، عنوان صحیحی نیست و بحث هایی که بعدا ذکر می کنیم به آن مربوط نمی شود. از این رو باید گفت: صحة عمل العامی بلا تقلید یا صحة عمل تارک الفحص فنقول:
صحة عمل العامی بلا تقلید: مثلا فردی است که بدون تقلید و اجتهاد مدتها نماز خوانده و روزه گرفته است که بحث در آن است که آیا عمل او صحیح است یا نه.
محل بحث در جایی است که مثلا روزگاری مکلف و عاقل بود و می بایست از مجتهدی مانند مرحوم اصفهانی تقلید می کرد ولی او این کار را نکرد و بعد که او مرحوم شد مکلف مزبور مقلد آیت الله بروجردی شده است و از او می خواهد که تکلیف او را روشن کند.
از اینجا روشن می شود که عبارت کتاب عروة الوثقی صحیح نیست که می گوید: عمل تارک التقلید و الاجتهاد باطل. زیرا گاه عمل او باطل است و گاه صحیح. از این رو محشین به اصلاح این عبارت بر آمده اند و می گویند: مراد صاحب عروة این است که مکلف نمی تواند به عمل خود در زمانی که تقلید نکرده است اکتفاء کند.
حق این است که این فرض، چهار حالت دارد:
حالت اول: فرد مکلف، زمان محقق اصفهانی را درک کرده است و ایشان قائل بود که یک تسبیحه در نماز کافی است و او هم یک تسبیحه گفت. بعد که او مقلد آیت الله بروجردی شد، ایشان هم قائل بود که یک تسبیحه کافی است.
واضح است که عمل چنین فردی صحیح است و مجتهد دوم عمل او را امضاء می کند و عمل فرد صحیح در می آید. بنا بر این با وجود مجتهد حیّ، حکم الله که کفایت یک تسبیحه بود بر او منتشر می شود و عمل سابق او نیز همه صحیح در می آید. یعنی رأی مجتهد حیّ موجب می شود که حکم الله بر فرد مکشوف شود در نتیجه عمل او که مطابق با حکم الله در آمده است از ابتدا صحیح خواهد بود.
حالت دوم: مجتهد اول قائل بود که سه تسبیحه باید گفت ولی مکلف یک تسبیح گفته است و آیت الله بروجردی هم قائل به سه تسبیحه بود.
عمل چنین فردی یقینا باطل است.
حالت سوم: عمل مکلف با رأی مجتهد اول موافق و با رأی مجتهد دوم مخالف بود.
مجتهد اول قائل به کفایت یک تسبیحه بود و مکلف هم یک تسبیحه گفت ولی عمل او چون استناد به مجتهد اول نداشت و در زمان مجتهد دوم هم عملش مطابق آن نبود، اعمال سابقش باطل است. بله او اگر در زمان مجتهد اول، عملش را به استناد از مجتهد حیّ انجام می داد، عملش صحیح بود.
حالت چهارم: عکس مورد قبلی.
عمل مکلف، صحیح است زیرا مجتهد اول از دنیا رفت و رأی او هم از بین رفت ولی مجتهد حیّ که حکمش کاشف از حکم الله است همان چیزی است که مکلف از ابتدا انجام داده است. حکم مجتهد دوم کشف می کند که از ابتدا همان یک تسبیحه واجب بوده است.
مرحوم گلپایگانی از درس آیت الله بروجردی خارج می شد و من از ایشان پرسیدم که چرا عمل فرد در شق سوم باید باطل باشد زیرا مکلف فوق، در زمان مجتهد میّت به تکلیف واقعی عمل می کرد. ایشان در جواب فرمود: او چون عملش را به استناد مجتهد اول انجام نمی داد نزد خداوند عذر ندارد و نمی تواند بگوید که به حکم الله عمل می کرده است.
به همین دلیل اگر کسی از مجتهدی عمل کند و بعد رأی مجتهد عوض شود، در این حال، اعمال قبلی فرد صحیح است زیرا عمل او به استناد از مجتهد بود و نزد خداوند حجّت داشت. هکذا اگر مجتهدی از دنیا برود و مجتهد بعدی رایش مخالف مجتهد اول باشد که در این حالت هم اعمال سابق اعاده ندارد.
از اینجا روشن می شود که که عبارت کتاب عروة الوثقی صحیح نیست که می گوید: عمل تارک التقلید و الاجتهاد باطل. زیرا چهار شق در آن وجود دارد و باید بین آنها تفصیل دارد و حکم در آنها متفاوت است.

بقی هنا کلام: در اسلام احکامی داریم که به ظاهر با هم سازگار نیست مثلا اگر وظیفه ی کسی قصر باشد و نماز را تمام بخواند از او قبول می شود و نمازش صحیح است (ولی عکس آن نه) از آن طرف هم می گویند که اعاده حرام است و همچنین اضافه می کنند که فرد مزبور در قیامت عقاب می شود.
هکذا اگر کسی در موضع جهر، اخفات کند و با بر عکس، از او قبول می شود ولی روز قیامت عقاب می شود و اعاده بر او حرام است.
سؤال این است که چرا اعاده حرام است که فرد لا اقل عقاب نشود.
شیخ جعفر کاشف الغطاء در کتاب کشف الغطاء این مسأله را مطرح کرده است. در این فرع می توان عنوان فوق که می گوید: عقاب تارک الفحص مناسب است.
شیخ انصاری در اینجا چند جواب ارائه کرده است. آیت الله بروجردی وقتی به اینجا رسید جواب های شیخ را نپسندید و گفت ذهن شیخ خسته بوده است و الا جواب های شیخ با واقعیت تطبیق ندارد. ما جواب شیخ را که صحیح نیست بیان نمی کنیم و ان شاء الله خودمان جواب صحیح را ارائه می کنیم.