درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/12/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله ی اخباری بر احتیاط در شبهات حکمیه ی تحریمیه

اخباری ها بر دلالت بر لزوم احتیاط در شبهات حکمیه ی تحریمیه به کتاب و سنت و عقل استدلال کرده اند. البته آنها اجماع را قبول ندارند.

به دلیل عقلی رسیدیم که متشکل از دو دلیل بود. یکی را بررسی کردیم که مربوط به علم اجمالی بود و جواب آن را بیان کردیم.

دلیل عقلی دوم ایشان عبارت از این است که اصل در اشیاء حذر است یا حلیت. کسانی مانند اخباریین که قائل به حذر هستند می گویند: خداوند مالک است و جهان مملوک می باشد و ما نباید بدون اذن او در مملوک خداوند تصرف کنیم مگر به مقداری که ضرورت ایجاب کند. بعد اضافه می کنند که وقتی وارد شریعت اسلامی می شویم مشاهده می کنیم که دو دست دلیل داریم: حدیث رفع دلالت بر برائت دارد و حدیث تثلیث دلالت بر احتیاط. این دو با هم تعارض کرده و تساقط می کنند در نتیجه به سراغ اصل اولی در اشیاء می رویم که حذر است. بنا بر این شرب تتن و یا گوشت خرگوش که مشکوک است چون استعمال آن برای ما ضروری نیست باید احتیاط کنیم و از آنها اجتناب نماییم.

محقق خراسانی در کفایه از این استدلال جواب هایی ارائه کرده است ولی ما جواب دیگری را بیان می کنیم:

فنقول: استدلال اخباری یک صغری دارد و یک کبری.

صغری عبارت است از اینکه عالم مملوک خداوند است.

کبری این است که تصرف در ملک غیر بدون اذن مالک قبیح است.

صغری کلام خوبی است ولی باید تجزیه و تحلیل شود و مالکیت خداوند در آن مشخص گردد. در اینجا دو تصور وجود دارد:

الله تعالی مالک للعالم، مالکیة تکوینیة نابعة عن خالقیته. یعنی خداوند مالک این عالم است و مالکیت او تکوینی و حقیقی است نه قراردادی. این مالکیت از خالقیت او ناشیء می شود یعنی چون خالق است مالک می باشد. مالکیت او مانند مالکیت ما نسبت به عبا نیست که قراردادی می باشد.

الله تعالی مالک للعالم مالکیة اعتباریة. این قول کلام سخیفی است زیرا مالکیت اعتباری بر اساس قرارداد است که اگر قرارداد نباشد آن هم از بین می رود. مثلا قرارداد می کنند که این مال، مال من است و آن مال، مال تو تا بتوانیم آن را با هم مبادله کنیم. اعتبار مربوط به بشر است و حال آنکه خداوند فوق بشر می باشد.

ان قلت: خداوند چگونه مالکیت اعتباری ندارد و حال آنکه خودش مالکیت اعتباری را برای خودش تصویب کرده است و می فرماید: ﴿مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَنا[1]
ه ی مالک اعتباری است زیرا کسی که قرض می گیرد خودش را مالک اعتبار می کند.

قلت: این یک نوع مشاکله است یعنی خداوند برای تشویق بنده می گوید: من که جهان را آفریده ام و آنچه در دست شماست هم مال من است آن را به من قرض بده. این کار برای تشویق و ترغیب بندگان است. مانند پدری که به کودک نابالغ خود پول می دهد و بعض از او قرض می گیرد و می گوید: مقداری پول به من قرض بده و من بعدا به تو می دهم. پدر در همان حال مالک مال فرزندش است ولی به سبب احترام و شخصیت دادن به فرزند تعبیر به قرض می کند.

اما کبری: تصرف در ملک غیر بدون اذنش قبیح است. بنا بر این در مورد شرب تتن و مانند آن نباید در ملک خداوند تصرف کنیم.

جواب اول این است که این قانون مربوط به بشر است که مالکیت او اعتباری می باشد. زیرا اگر کسی بدون اذن مالک در ملک او تصرف کند، ملک او را کم می کند و دارایی او تنزل می دهد ولی تصرف در ملک خداوند موجب نمی شود که چیزی از ملک او کم شود در نتیجه چون ملاک متفاوت می شود نمی توان گفت تصرف در ملک خداوند هم بدون اذن او قبیح است.

جواب دوم این است که خداوند اذن تصرف داده است و آن اینکه در قرآن می فرماید: ﴿هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً[2]

الدلیل سوم للاخباری: در مشتبهات اگر تصرف کنیم این کار محتمل الضرر می باشد و دفع ضرر محتمل نیز واجب می باشد.

محقق خراسانی در کفایه از این استدلال دو جواب داده است:

جواب اول این است که دفع ضرر محتمل واجب نیست و فقط دفع ضرر قطعی واجب می باشد.

جواب دوم این است که این قانون در جایی است که ضرر شخصی در کار باشد و حال آنکه احکام تابع مصالح و مفاسد نوعی است. دفع ضرر نوعی واجب نیست مثلا اگر جامعه آلوده شود موجب نمی شود که من هم قطعا آلوده شوم. مثلا ربا چون ضرر نوعی دارد حرام شده است ولی ممکن است نفع شخصی داشته باشد. احکام تابع مصالح و مفاسد نوعی است و حال آنکه قانون مزبور در مورد ضرر شخصی می باشد.

یلاحظ علیه: هر دو جواب مخدوش است:

اما جواب اول ایشان مخدوش است زیرا گاه ضرر غیر قطعی هم واجب الدفع است و آن جایی است که محتمل اهمیت دارد. مثلا نمی دانم فردی مسلمان است یا مرتد یعنی آیا باید او را بکشیم یا نباید بکشیم. در اینجا احتمال مسلمان بودن کافی است که واجب باشد او را نکشیم. هکذا در مورد اموال و اعراض.

اما جواب دوم ایشان مخدوش است زیرا باید به اسلام از دید وسیع تری نگاه کرد. جایی که ضرر نوعی است و واجب الاجتناب است شخص هم باید اجتناب کند زیرا ضرر نوعی دامن فرد را هم می گیرد. نباید به اسلام از دید شخص نگاه کنیم و نگاه وسیع نداشته باشیم.

مثلا یکی از صحابه ی رسول خدا (ص) به نام نعمان بن بشیر به ایشان عرض می کند که اگر یک نفر گناه می کند به من چه ارتباطی دارد که واجب باشد امر به معروف کنم. رسول خدا (ص) مثال به کشتی می زند که هر کس در جای خود نشسته است. آیا کسی می تواند زیر پای خود را سوراخ کند و به دیگران بگوید به شما ارتباطی ندارد؟ زیرا اگر چنین کند آب کشتی را گرفته و همه هلاک می شوند.

ما در مقام جواب می گوییم: در مبحث برائت این نکته را گفته ایم که باید دید مقصود از ضرر آیا عقوبت اخروی است یا دنیوی

اگر مراد عقوبت اخروی باشد ما یقین داریم که چنین عقوبتی در کار نیست زیرا خداوند می فرماید: ﴿وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً[3] همچنین حدیث رفع و قبح عقاب بلا بیان و مانند آن همه دلالت بر عدم عقوبت اخروی می کند.
حدیث رفع و مانند آن را بیان کرده است متوجه می شویم که یا این ضرر دنیوی مهم نبوده است و یا اگر هم مهم می باشد مصلحت برائت از مصلحت اشتغال بالاتر بوده است. (این را در آنجا که گفتیم دفع ضرر محتمل بر قبح عقاب بلا بیان حاکم می باشد بیان کرده بودیم)

تم الکلام فی ادلة الاخباری علی الاحتیاط.

 

بقی هنا تنبیهات: بعد از بیان قواعد مسأله به سراغ مسائلی برای تمرین می رویم و ان شاء الله در جلسه ی بعد به آن خواهیم پرداخت.

 

بحث اخلاقی:

قال امیر مؤمنین علیه السلام كُلُّ يَوْمٍ لَا يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ عِيدٌ[4]

عید را عید می نامند زیرا از عاد یعود عیدا می باشد یعنی سال به نقطه ی قبلی خود بر می گردد. مثلا در روز عید آفتاب در برج حمل است و دوباره به آن برج بر می گردد. همچنین مبعث رسول خدا (ص) عید است زیرا همان روز دوباره تکرار شده است.

عید در روزی است که یک برکت آسمانی بر بشر وارد شود و الا عید معنا ندارد زیرا در قرآن می خوانیم: ﴿قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا[5]
بر این اساس است که روز جمعه و یا مبعث و مانند آن عید است ولی نوروز نمی تواند عید باشد. بله روز خوبی است ولی نمی تواند عید بودن آن را به خداوند نسبت داد. بله هر روز که معصیت خداوند نباشد به سبب برکتی که نازل می شود آن روز عید است. مراسم ایام نوروز و کارهای خوبی که انجام می شود خوب است ولی باید از گناه فاصله گرفت.

 


[1] بقره/سوره2، آیه245.
[2] بقره/سوره2، آیه29.
[3] اسراء/سوره17، آیه15.
[4] نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ی 428.
[5] مائده/سوره5، آیه114.