درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تمسک به حدیث حلیت بر برائت در شبهات حکمیه ی تحریمیه

بحث در تمسک به سنت [1] [2] [3] در برائت در شبهه ی حکمیه ی تحریمیه است. به روایاتی تمسک کردیم و امروز به سراغ حدیث چهارم می رویم:

 

الحدیث الرابع: حدیث الحلیة [4] [5] [6]

محمد بن یعقول عن عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ (شیخ کلینی) عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ (در کفایه حتی تعرف [7] است و این نشان می دهد که او به حافظه ی خود اکتفاء کرده است.) أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ مِنْ قِبَلِ نَفْسِكَ وَ ذَلِكَ مِثْلُ الثَّوْبِ يَكُونُ عَلَيْكَ قَدِ اشْتَرَيْتَهُ وَ هُوَ سَرِقَةٌ أَوِ الْمَمْلُوكِ عِنْدَكَ وَ لَعَلَّهُ حُرٌّ قَدْ بَاعَ نَفْسَهُ أَوْ خُدِعَ فَبِيعَ قَهْراً أَوِ امْرَأَةٍ تَحْتَكَ وَ هِيَ أُخْتُكَ أَوْ رَضِيعَتُكَ وَ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا (حلیت) حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ [8] [9]
شیخ کلینی این روایت را به دو واسطه از امام صادق علیه السلام نقل می کند. در کتاب کافی، به ندرت پیش می آید که واسطه ها تا این مقدار کم باشند و روایات اینچنینی از ارزش بالایی برخوردار است. در سابق، علماء برای اخذ روایات از مشایخ خود به سفر می رفتند تا تا آنجا که می توانند واسطه را کم کنند.

در این روایت امام علیه السلام سه مثال می زند تا مسأله را شفاف کند:

اول اینکه عبایی بر دوش انسان است و انسان احتمال می دهد مسروقه باشد.

دوم اینکه غلامی در خانه ی انسان است و احتمال می رود که آزاد بوده است ولی چون پولی برای خوردن و پوشیدن نداشته است خود را به عنوان عبد معرفی کرده است و به فروش رفته است.

سوم اینکه زنی در اختیار انسان است و احتمال می رود که خواهر رضاعی انسان باشد.

سپس امام علیه السلام می فرماید: به این شک ها نباید اهمیت داد مگر اینکه واقع روشن شود (به علم برسیم) و یا اینکه بینه ای بر آن قائم شود (به علمی دست یابیم).

 

اگر بخواهیم با این روایت بر برائت استدلال کنیم باید سه مرحله را طی کنیم:

المرحلة الاولی سند حدیث: [10]

در سند حدیث در مسعدة بن صدقة مشکل است و آن اینکه او َ زَيْدِيّ بَتْرِيّ است. شاید وجه تسمیه این باشد که زید بن علی در حق آنها گفته است: بَتَرَکم الله [11] یعنی خداوند ریشه ی شما را بکَند.

او توثیق نشده است ولی در کتب ما روایاتی دارد ولی در عین حال رد هم نشده است.

مضافا بر اینکه لحن روایت [12] نشان می دهد که از معصوم صادر شده است. کسی که با روایات اهل بیت مأنوس باشد متوجه می شود که روایتی از معصوم صادر شده است یا نه. همچنین نظائر این روایات را که می خوانیم متوجه می شویم که این هم مضمون آنها است از معصوم صادر شده است.

 

المرحلة الثانیة: توضیح کلمه ی (بِعَيْنِهِ)

باید دید این کلمه تأکيد برای چيست؟

ما احتمال می دهیم که تاکید برای ضمير [13] غائب در «أنّه» است. یعنی حتی تعلم ان الشیء بعینه حرام. مثلا علم پیدا کنم که عبا، غلام و یا همسر، خودش برای انسان حرام است.

مرحوم امام احتمال می داد که کلمه «بعينه» تأکيد برای «تَعلَمَ» [14] باشد یعنی علم به درجه ی بالا برسد یعنی علم کاملی حاصل شود. اگر اين گونه باشد روايت از بحث ما اجنبی است.

به نظر ما احتمال مرحوم امام قدس سره بعید به نظر می رسد.

 

المرحلة الثالثة: شیخ انصاری تصور کرده است که ما دو روایت [15] به این مضمون داریم یکی با قید (بِعَيْنِهِ) و دیگری بدون آن.

ولی ما هر چه گشتیم فقط همان روایت فوق را پیدا کرده ایم با این فرق که گاه این قید در آن حذف شده است ولی در هر حال، روایتی بجز مسعدة بن صدقة نداریم.

 

اذا علمت هذه الامور الثلاثة فاعلم: ان الحدیث اجنبی عن المقام

این حدیث به بحث ما ارتباطی ندارد زیرا ما در شبهات حکمیه ی تحریمیه ی بحث می کنیم یعنی نمی دانیم حکم خداوند در مورد شرب تتن چیست.

بحث در شبهات موضوعیه نیست زیرا در شبهات موضوعیه، حکم را می دانیم و می دانیم خمر حرام است ولی نمی دانیم مایع مزبور خمر است یا سرکه.

روایت فوق ناظر به شبهات موضوعیه ی [16] تحریمیه است. سه دلیل برای آن اقامه شده است:

شاهد اول: کلمه ی «بِعَيْنِهِ» [17]

این قید در شبهات موضوعیه صدق می کند یعنی نمی دانیم مایع مزبور سرکه است یا خمر که می گویند: تا ندانید بعینه حرام است می توانید استفاده کنید.

به عبارت دیگر، این قید نشان می دهد که تا زمانی که شما حلال را از حرام نمی توانید جدا کنید می توانید آن را مرتکب شوید.

این در حالی است که در شبهات تحریمیه چنین سرگردانی ای وجود ندارد یعنی حرام، یا هست یا نیست. نه اینکه حکم را بدانم و در تطبیق آن مشکل داشته باشم.

 

شاهد دوم:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ مِنَّا يَشْتَرِي مِنَ السُّلْطَانِ مِنْ إِبِلِ الصَّدَقَةِ وَ غَنَمِ الصَّدَقَةِ (سابقا از طرف خلفاء مأموری به روستاها می رفت و زکات ابل و غنم و بقر را می گرفت. بعضی از شیعیان این زکات را از مأموران سلطان می خریدند. سائل سؤال می کند که من ابل و غنم صدقه را می خرم آیا حلال است یا حرام.) وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَأْخُذُونَ مِنْهُمْ أَكْثَرَ مِنَ الْحَقِّ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ (این در حالی است که مأموران سلطان بیش از سهم زکات از مردم می گیرند) قَالَ فَقَالَ مَا الْإِبِلُ إِلَّا مِثْلُ الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ (این مانند سهم گندم و جو است که از مردم می گیرند و شما از مأموران سلطان می خرید و اشکالی ندارد) لَا بَأْسَ بِهِ حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ بِعَيْنِهِ‌ (بنا بر این مادامی که ندانیم ابل و غنم به ناحق اخذ شده است می توانید آن را بخرید.)[18]

این روایت، روایت مسعده را توضیح می دهد و می گوید که سخن در شبهات موضوعیه است.

 

شاهد دوم: مثال هایی که امام علیه السلام در روایت مسعده زده است مانند مثال به عبا، مملوک و زن همه جزء شبهات موضوعیه است.

 

شاهد سوم: امام علیه السلام در آخر روایت به مسأله ی بینه که همان دو شاهد است اشاره فرمود. اقامه ی بینه مختص به شبهه ی موضوعیه است زیرا در شبهات حکمیه به شاهد و بینه احتیاج نیست بلکه قول یک فرد که عادل باشد کافی است. روایاتی که به دست ما رسیده است اکثرا خبر واحد است ولی ما به آن عمل می کنیم.

 

مرحوم آیت الله خوئی می فرماید: ذیل روایت نمی تواند شاهد باشد زیرا بینه به معنای دو شاهد عادل نیست بلکه به معنای آشکار شدن [19] است بنا بر این یک نفر را هم شامل می شود. کما اینکه خداوند در قرآن می فرماید: ﴿لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَة[20] که رسول خدا (ص) به تنهایی به عنوان بینه معرفی شده است.

یلاحظ علیه: بینه در قرآن همان است که ایشان می فرماید و به معنای (ما یتبین به) است. ولی در روایات [21] به معنای دو شاهد عادل است کما اینکه رسول خدا (ص) می فرماید: انما اقضی بینکم بالایمان و البینات که همه می گویند به معنای دو شاهد عادل است.
مضافا بر اینکه ان شاء الله در جلسه ی بعد روایت دیگری داریم که در آن به جای بینه در روایت مسعده از شاهدان استفاده شده است. این قرینه بر آن است که مراد از بینه همان دو شاهد عادل می باشد.

 

برای مطالعه‌ی همین بحث در اصولی که در دوره‌ی قبل بیان شده است به این لینک مراجعه فرمائید:[22]


[1] المبسوط في أُصول الفقه، شيخ جعفر سبحانی، ج3، ص373.
[2] کفاية الاصول، آخوند خراساني، ج1، ص339.
[3] فرائد الأصول، شيخ مرتضى انصاري، ج2، ص27.
[4] المبسوط في أُصول الفقه، شيخ جعفر سبحانی، ج3، ص407.
[5] کفاية الاصول، آخوند خراساني، ج1، ص341.
[6] فرائد الأصول، شيخ مرتضى انصاري، ج2، ص45.
[7] کفاية الاصول، آخوند خراساني، ج1، ص341.
[8] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج17، ص89، ابواب ما یکتسب به، باب4، حدیث22053، ح4، ط آل البیت.
[9] الاصول من الكافي، شيخ كلينی، ج5، ص313.
[10] المبسوط في أُصول الفقه، شيخ جعفر سبحانی، ج3، ص408.
[11] اختيار معرفة الرجال، شيخ طوسی، ج2، ص505.
[12] المبسوط في أُصول الفقه، شيخ جعفر سبحانی، ج3، ص409.
[13] المبسوط في أُصول الفقه، شيخ جعفر سبحانی، ج3، ص409.
[14] المبسوط في أُصول الفقه، شيخ جعفر سبحانی، ج3، ص409.
[15] المبسوط في أُصول الفقه، شيخ جعفر سبحانی، ج3، ص409.
[16] المبسوط في أُصول الفقه، شيخ جعفر سبحانی، ج3، ص409.
[17] المبسوط في أُصول الفقه، شيخ جعفر سبحانی، ج3، ص410.
[18] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج17، ص219، ابواب ما یکتسب به، باب52، حدیث22376، ح5، ط آل البیت.
[19] المبسوط في أُصول الفقه، شيخ جعفر سبحانی، ج3، ص410.
[20] بینه/سوره98، آیه1 تا 2.
[21] المبسوط في أُصول الفقه، شيخ جعفر سبحانی، ج3، ص411.
[22] همین بحث در درس اصول دوره گذشته- 13 دی ماه سال 88.