درس خارج اصول آیت الله سبحانی

91/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:مفهوم حصر

بحث در مفهوم حصر است.در جلسه ی قبل ادوات حصر را بر شمردیم و اکنون آنها را بحث می کنیم:

الاّ استثنائیه: در مورد الاّ چند جهت برای بحث وجود دارد:

الجهة الاولی: ضابطه ای بیان شده است مبنی بر اینکه استثناء از نفی، اثبات و از اثبات نفی است. وقتی می گوییم: ما جائنی القوم الا زید به این معنا است که زید آمده است.

قبل از این بحث می گوییم: (الاّ) استعمالات مختلفی دارد.

    1. گاه صفت واقع می شود مانند: ﴿لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا﴾[1] (الاّ) در این مثال جنبه ی استثنائی ندارد بلکه صفت آلهة است یعنی خدایانی که غیر الله هستند. بنابراین اگر به جای (الاّ) از لفظ (غیر) استفاده کنیم صحیح است.

    2. گاه (الاّ) به معنای واو جمع است مانند: ﴿إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ﴾[2] ﴿إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحيمٌ﴾ [3] که به این معنا است: المرسلون و من ظلم ...

    3. گاه (الاّ) زائده است. این نوع در قرآن استعمال نشده است.

هیچ یک از سه مورد بالا محل بحث ما در ادوات حصر نیست.

اذا علمت هذا فاعلم: ادباء اتفاق دارند که استثناء از نفی، اثبات و از اثبات، نفی است. دلیل ایشان هم تبادر است.

ابو حنیفه با این قاعده مخالفت کرده است. البته کتابی از او بجز المعلم و المتعلم در دست ما نیست ولی از او نقل شده است که او این قاعده را صحیح نمی داند و برای آن دو بیان دارد:

اول اینکه در جائنی القوم الا زید به این معنا نیست که زید نیامده است بلکه به این معنا است که زید محکوم به این مجیء که الآن گفتیم نیست ممکن است محکوم به مجیء دیگری باشد و آمده باشد.

یلاحظ علیه: این بر خلاف تبادر است و آنچه او می گوید: صرف احتمالی است که در ذهن او آمده است.

دوم اینکه: رسول خدا (ص) فرموده است: لا صلاة الا بطهور، اگر استثناء از نفی، اثبات باشد این حدیث به این معنا است که اگر به جای نماز، فقط وضو بگیریم باید از نماز کفایت کند. زیرا این حدیث به این معناست که نمازی نیست مگر به طهور که نماز است.

یلاحظ علیه: باء در (بطهور)، به معنای (مع) می باشد یعنی نماز، نماز نیست مگر اینکه همراه با وضو باشد.

الجهة الثانیة: دلالت (الاّ) بر حصر

صاحب کفایه در بیان حصر عبارت مشکلی دارد و خلاصه ی آن این است که خارج از مستثنی منه منحصر به زید است. یعنی وقتی می گوییم: ما جائنی القوم الا زید یعنی آمدن منحصر به زید است.

نقول: الاّ دلالت بر حصر دارد.

دلیل اول: در قرآن می خوانیم: ﴿وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر﴾[4]

اینکه شاید کسان دیگری هم استثناء باشند، بر خلاف غرض است زیرا خداوند در مقام نکوهش مردم است و فقط چهار دسته را استثناء می کند. اگر کسان دیگری هم داخل در مستثنی منه بودند این بر خلاف نکوهش و بر خلاف غرض خداوند می بود.

اینکه این چهار طائفه زیانکار نیستند و ما بقی زیانکارند این است که اگر انسان سرمایه ی خود را تبدیل به سرمایه ی دیگر کند زیانکار نیست مانند اینکه تاجری متاع خود را می فروشد و به تبدیل به احسن می کند. ولی اگر کسی همانند یخ فروش، سرمایه اش آب شود و چیزی هم به دست نیاورد او زیانکار است.

این چهار طائفه، سرمایه ی عمر را از دست می دهند و در عوض آخرت را می خرند.

دلیل دوم: در حدیث معروف می خوانیم: لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ

همه ی علماء به این حدیث تمسک می کنند که اگر کسی حمد و سوره را مثلا در نماز فراموش کند لازم نیست نماز را اعاده کند.

دلیل سوم: در عبارت شریفه ی لا اله الا الله، همه می دانند که الوهیت منحصر به خداوند است.

اله به معنای معبود نیست بلکه به معنای خداوند است. اگر این جمله افاده ی حصر نکند توحید محقق نمی شود.

نکته: هرچند ما می گوییم که الاّ مفید حصر است ولی خطیب قزوینی در متن مختصر قائل است که الا به ضمیمه ی جمله ی قبلی که نفی است (لا اله) مفید حصر می باشد.

الجهة الثالثة: اینکه در جهت اول خواندیم که استثناء از نفی، اثبات و از اثبات، نفی است آیا از منطوق فهمیده می شود یا از مفهوم. به عبارت دیگر دلالت آن مفهومی است یا منطوقی؟

این دلالت، منطوقی است زیرا هیئت استثنائیه دلالت بر این دارد که حکم مستثنی منه (زید) غیر از حکم قبل است.

البته اینکه این دلالت مفهومیه است یا منطوقیه در مقام عمل اثری ندارد.

الجهة الرابعة: حصری که در جهت دوم خواندیم آیا از مفهوم فهمیده می شود یا از منطوق.

اظهار نظر در این مورد مشکل است.

 

دو فرع فقهی:

الفرع الاول: در روایت است: مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَيْ‌ءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ[5]
خلق الله الماء طهورا الا ما تغیر ریحه او طعمه او لونه.

حال حوضی است که آبش از نظر وزنی سبک بوده است بعد دیدیم سنگین شده است (به سبب فعل و انفعالات شیمیایی حاصل از نجس) آیا آن آب پاک است یا نه.

با تمسک به مفهوم حصری که از حدیث فوق فهمیده می شود آب مزبور پاک است و مادامی که صفات ثلاثه ی آن تغییر نکند نجس نمی شود.

الفرع الثانی: فردی است که هرچند برای خدا وضو می گیرد ولی با آب گرم وضو می گیرد که کمی هم گرمش شود. این را در فقه ضمائم می گویند یعنی آیا این ضمائم با قصد قربت منافات دارد یا نه؟

وضوی مزبور باطل است زیرا در قرآن می خوانیم: ﴿وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاء﴾[6]
(دین) در این آیه به معنای طاعت است زیرا طاعت باید خالصا برای خدا باشد و فرد مزبور طاعت خالص ندارد بلکه بخشی از نیّت او برای گرم شدن بوده است.

این فروعات در عروه ذکر شده است و آنجا آمده است که نیّت گرم شدن ضمنی است اشکال ندارد ولی اگر جزء نیّت باشد به این معنا که محرک فرد دو چیز باشد هم برای خدا باشد و هم گرم شدن و هر دو با هم موضوعیت داشته باشد وضوی او باطل است.

ان شاء الله در جلسه ی بعد یک بحث جانبی مطرح می کنیم و آن در مورد تفسیر لا اله الا الله می باشد. این بحث را به دلیل اینکه صاحب کفایه مطرح کرده است بیان می کنیم.


[1] انبیاء/سوره21، آیه22.
[2] نمل/سوره27، آیه10.
[3] نمل/سوره27، آیه11.
[4] عصر/سوره103، آیه3.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج1، ص141، أبواب ماء المطلق، باب3، ح12، ط آل البيت.
[6] بینه/سوره98، آیه5.