درس خارج اصول آیت الله سبحانی

91/03/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:امر بین الامرین

مسأله ی امر بین الامرین در قرآن ذکر شده است و ما به مواردی از آن اشاره می کنیم:

گاه یک فعل هم به پیامبر اکرم (ص) نسبت داده می شود و هم به خداوند. آنجا که می خوانیم: ﴿وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى﴾[1] در این آیه رمی مجرد از پیغمبر نیست که جبر باشد. همچنین مجرد از خداوند نیست که تفویض شود بلکه هم به پیغمبر مستند است و هم به خداوند متعال.

همچنین در آیه ی دیگر درباره ی یهود می خوانیم:﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَة﴾[2] در این آیه قساوت به یهود نسبت داده شده است.

بعد در آیه ی دیگر این قسی کردن دلها به خداوند نسبت داده شده است که به سبب پیمان شکنی یهود، خداوند دل های ایشان را قسیّ کرد: ﴿فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً﴾[3]

نکته ی دیگر این است که آیات قرآنی که در مورد افعال بشر وارد شده است بر دو گروه است:

از گروهی از آیات اختیار تام استفاده می شود که همان مکتب تفویض است و از گروهی دیگر ممکن است جبر فهمیده است.

اما آیاتی که مستمسک تفویضی ها است یکی آیه ی 46 سوره ی فصلت است ﴿مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْه﴾ همچنین ﴿ان لیس للانسان الا ما سعی و ان سعیه سوف یُری﴾ ، ﴿وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾ و ﴿إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا﴾ و آیات دیگر.

اما آیاتی که قائلین به جبر به آن تمسک می کنند عبارت از آیاتی که مثلا می گوید: حتی اگر برگی از درخت بیفتد به اذن خداوند است. همچنین: ﴿وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمين‌﴾ و ﴿وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً﴾.

ولی اگر کسی با مکتب قرآن آشنا باشد و این دو گروه را با هم جمع کند به امر بین الامرین می رسد.

آنجا که خداوند بر اختیار انسان تکیه می کند در صدد رد کردن جبری ها است و آنجا که اعمال ما را از آن خدا و فعل خدا می داند در مقام رد کردن تفویضی ها است. جبر و تفویض قبل از اسلام هم بوده است و آیات قرآن در صدد رد کردن هر دو مکتب می باشد.

بر این اساس برای تحقیق در قرآن باید به سراغ تفسیر موضوعی رفت و تفسیر ترتیبی در این مورد کافی نیست. در تفسیر موضوعی آیاتی که در حول یک موضوع است در یک جا جمع می شود و بعد از مجموع آنها نتیجه گیری می شود.

از امام هادی علیه السلام رساله ای در مقام جبر و تفویض است که در کتاب تحف العقول نقل شده است در بخشی از این رساله می خوانیم: «فأما الجبر الذي يلزم من دان به الخطأ فهو قول من زعم أن الله جل و عز أجبر العباد على المعاصي و عاقبهم عليها و من قال بهذا القول فقد ظلم الله في حكمه و كذبه و رد عليه قوله وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً و قوله ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداكَ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ و قوله إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ مع آي كثيرة في ذكر هذا فمن زعم أنه مجبر على المعاصي فقد أحال بذنبه على الله (گناه خود را به گردن خداوند انداخته است) و قد ظلمه في عقوبته و من ظلم الله فقد كذب كتابه و من كذب كتابه فقد لزمه الكفر باجتماع الأمة... فمن زعم أن الله تعالى فوض أمره و نهيه إلى عباده فقد أثبت عليه العجز... لكن نقول إن الله جل و عز خلق الخلق بقدرته و ملكهم استطاعة تعبدهم بها فأمرهم و نهاهم بما أراد... و هذا القول بين القولين ليس بجبر و لا تفويض و بذلك أخبر أمير المؤمنين ص عباية بن ربعي الأسدي حين سأله عن الاستطاعة التي بها يقوم و يقعد و يفعل»

شبهات و ردود: تا به حال مکاتب جبر، تفویض و مکتب اهل بیت را بررسی کردیم و اکنون به بیان شبهاتی در این مورد می پردازیم:

شبهه ی اول در مورد هدایت و ضلالت می باشد. در قرآن هدایت و ضلالت به خداوند نسبت داده می شود ﴿فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ﴾ این آیه مؤید مکتب جبر می باشد.

برای حل این آیه باید به سراغ تفسیر موضوعی رفت و خلاصه اینکه خداوند سه نوع هدایت دارد:

الهدایة التکوینیة العامة: خداوند تمامی اشیاء را که خلق کرده است آنها را یک نوع هدایت تکوینی هم کرده است: ﴿الَّذي أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى﴾[4]

مثلا هنگامی که زنبور عسل به دنیا می آید بدون احتیاج به معلم تمامی کارهای خود را انجام می دهد. حتی کودک انسان هم وقتی از مادر متولد می شود از روی هدایت تکوینی سینه ی مادر را به دهان می گیرد.

از جمله آیاتی که بر این نوع هدایت دلالت دارد عبارت است از: ﴿الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى﴾ ، ﴿وَ أَوْحى‌ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاس﴾

اما انسان هدایت تکوینی برتری دارد و این به سبب آن است که انسان بر خلاف حیوانات و حتی ملائکة که یک شخصیت دارند، دارای دو شخصیت است. انسان هم سرشت زشت دارد و هم سرشت زیبا، او هم عدالت خواه است و هم خودخواه و هم غضب دارد و هم حلم. انسان دارای غرائز مختلف و متضاد است. خداوند او را هم هدایت کرده است: ﴿ وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها، فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾

هنگامی که خداوند می فرماید: ﴿إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى﴾ علامت این است که انسان دارای غرائز متضاد و متفاوت است و بر این اساس سعی و تلاش او هم متفاوت می باشد.

هدایت تشریعی عامة: این همان ارسال رسل و انزال کتب است که خداوند انبیاء و پیامبران را فرستاده است تا مردم را هدایت کنند و انسان را که دو شخصیت دارد به نفع خود استفاده کنند و غرائز او را تعدیل کنند. این هدایت هم مانند قبلی عامه است و همه را شامل می شود و حتی شمر هم مشمول این هدایت می باشد.

هدایت تشریعی (یا ضلالت) خاصة: اگر کسی از هدایت عمومی دوم استفاده کند خداوند او را مشمول این هدایت می کند. شاهد این مدعا آیات ذیل است: ﴿اللَّهُ يَجْتَبي‌ إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ﴾ ﴿مَنْ يُنيبُ﴾ به معنای انابه و رجوع به خداست و کسی که به خدا رجوع کند مشمول عنایت خاصه ی او می شود.

همچنین در آیه ی دیگر می خوانیم: ﴿وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُم﴾

در مورد اصحاب کهف هم می خوانیم: ﴿إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدى﴾

در مقابل این دسته ضلالت خصوصی است و آنها کسانی هستند که از هدایت دوم بهره نگرفته اند و در نتیجه از این هدایت محروم می شوند. حرمان از این هدایت نامش ضلالت می باشد. این همان است که خداوند می فرماید: ﴿وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاء﴾

تعلیل حکم به وصف مشعر علیت است. بر این اساس خداوند که می فرماید: ﴿وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ﴾ یعنی آنها به سبب ظلم خود مشمول ضلالت شده اند. آنها ظلم کردند و از هدایت عامه در مورد عدم ظلم بهره نگرفتند از این رو گمراه شدند.

بر این اساس در آیه ی دیگر می خوانیم: ﴿إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ طَريقا﴾

مسائلی برای بررسی در ایام تعطیلات:

اخبار طینت را بررسی کنیم آنجا که امام علیه السلام می فرماید: «شیعینا خلقوا من فاضل طینتنا» مرحوم شبّر در مورد اخبار طینت کتابی دارد و امام قدس سره از این کتاب تعریف می کرد.

اگر اخبار طینت به این معنا باشد باید عده ای حتما بهشتی و جمعی دیگر حتما دوزخی باشد.

مسأله ی دوم مسئله ی شقاوت و سعادت ذاتی است که این مسأله در چه حد درست می باشد.

اما مسائلی فقهی:

مسأله ی اول: آیا بر صبی خمس و زکات واجب است؟ آیا خمس و زکات حکمی تکلیفی است که در این صورت بر صبی واجب نمی باشد و یا اینکه حکم وضعی است که در این صورت بر صبی واجب می باشد.

مسأله ی دوم مسأله ی تغییر جنسیت است در چه حد ممکن است و در چه حد ممکن نمی باشد. زیرا هرگز نمی شود کسی که کاملا مرد است را به زن و کسی که کاملا زن است را به مرد تبدیل کرد. باید خصوصیاتی باشد که این تغییر را امکان پذیر کند.


[1] انفال/سوره8، آیه17.
[2] بقره/سوره2، آیه74.
[3] مائده/سوره5، آیه13.
[4] طه/سوره20، آیه50.