درس خارج اصول آیت الله سبحانی

91/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:ثمره ی نزاع در مقدمه ی موصله

بحث در مقدمه ی موصلة است به این معنا که صاحب فصول معتقد است که مقدمه ای واجب است که مکلف صفت ایصال را ایجاد کند و به عبارت دیگر، صفت ایصال قید واجب می باشد و باید ایجاد شود.

ثمره ی بحث: بعضی مانند محقق خراسانی گفته اند مطلق مقدمه واجب است و بعضی مانند شیخ انصاری گفته اند مقدمه به قصد توصل واجب می باشد و صاحب توصل فرمود: مقدمه با وصف ایصال واجب است. بعضی هم قائل شدند که مقدمه ی واجب، واجب نمی باشد.

اکنون بحث در این است که ثمره ی این نزاع چیست؟

الثمرة الاولی: اگر مقدمه منحصر به حرام باشد مثلا انسانی غرق می شود و مقدمه اش منحصر به عبور از زمین غصبی است در این حال مطابق چهار مبنای فوق، حکم اجتیاز فرق می کند:

اگر مطلق مقدمه واجب باشد در این حال اجتیاز اگر به قصد تفریح هم باشد نه انقاذ، باز عبور از زمین غصبی حرام نبوده و حتی واجب خواهد بود.

مطابق مبنای شیخ که مقدمه ای واجب است که قصد توصل داشته باشد در این حال اگر فرد چنین قصدی دارد، اجتیاز واجب می شود و الا اجتیاز بر حرمت خود باقی خواهد بود.

صاحب فصول که قائل است مقدمه ی موصلة واجب است می گوید: اگر فرد به قصد تفریح وارد زمین شود، عمل حرام مرتکب شده است. اگر به قصد انقاذ وارد شود ولی در اثناء از دنیا برود، عمل او ظاهرا واجب است ولی باطنا حرام می باشد. اگر وارد شود و انقاذ هم صورت بگیرد عمل او ظاهرا و باطنا واجب خواهد بود.

اگر بگوییم مقدمه ی واجب شرعا واجب نیست در این حال عقل می گوید چون ضرورت ایجاب کرده است وارد زمین غصبی شوی به مقدار ضرورت باید به آن بسنده کنی (الضروریات تتقدر بقَدَرها)

به نظر ما این ثمرة قابل قبول است.

الثمرة الثانیة: در جایی که واجب مزاحم اهم باشد مثلا نماز با واجب اهمی مانند ازاله ی نجاست مزاحم شود بدین گونه که اگر کسی وارد مسجد شود و ببیند مسجد آلوده است در این حال چون نماز واجب موسع است و وقتش هم باقی است و ازاله واجب مضیق است در این حال مضیق مقدم می شود. فرد مزبور که وارد مسجد شده است اگر ازاله نکند و مشغول نماز شود در این حال اگر مطلق مقدمه واجب باشد نماز فرد باطل است:

ترک الصلاة مقدمة لفعل الازالة

مقدمة الواجب واجب (به اینکه مطلق مقدمه واجب است یا مقدمه ی موصلة کاری نداریم بنابراین ترک صلاة واجب خواهد بود.)

اذا کان ترک الشیء واجبا ففعله حرام (امر به ترک نماز مقتضی نهی از نماز است.)

الحرمة تقتضی البطلان

بنابراین محقق خراسانی مطابق این چهار مقدمه باید قائل به بطلان نماز شود.

اما اگر قائل به مبنای صاحب فصول شویم در این حال نماز فرد صحیح است زیرا ترک نماز، در این صورت مقدمه ی ازاله نمی باشد زیرا ترک در صورتی مقدمه خواهد بود که فرد اراده ی ازاله داشته باشد (و مقدمه اش موصلة باشد) و فرض در این است که فرد ترک ازاله را اراده نکرده است. (بقیه ی مقدمات هم واضح است که دیگر جاری نمی شود یعنی وقتی ترک واجب نشد، فعلش حرام نخواهد بود و حرامی نیست تا اقتضای بطلان داشته باشد.)

یلاحظ علیه: ما این مقدمات را قبول نداریم و ان شاء الله در مبحث ضد خواهیم گفت که ترک الصلاة مقدمه ی ازاله نمی باشد بلکه این دو از قبیل متقارنان هستند. ترک الصلاة مقارن با ازاله است نه مقدمه ی آن.

شیخ انصاری این ثمره را به گونه ی دیگر رد می کند و محقق خراسانی نیز بر رد ایشان اشکال وارد می کند. هر دو در کفایه ذکر شده است که از جاهای پیچیده ی کفایه می باشد و توضیح آن در کتاب ارشاد و المحصول می باشد و ما دیگر متذکر آن نمی شویم.

حال باز می گردیم به اول بحث که گفته بودیم در وجوب مقدمه شش قول وجود دارد که عبارت بود از: وجوب مطلق مقدمة، وجوب مقدمه ای که حین اراده ی ذی المقدمة باشد، مقدمه به شرط اراده ی ذی المقدمة واجب است، مقدمه به قصد توصل واجب است و مقدمه به قید ایصال واجب می باشد.

القول السادس: علامه ی حائری و بعد از ایشان آیة الله بروجردی قائل اند بر: وجوب المقدمة حین الایصال

ابتدا فرق این قول با قول پنجم را بررسی می کنیم: اولی از قبیل مشروطه است (مانند کل کاتب متحرک الاصابع بالضرورة ما دام کاتبا) و دومی از قبیل حینیه می باشد (مانند کل کاتب متحرک الاصابع بالضرورة حین هو کاتب).

فرق مشروطه با حینیه در این است که در اولی (ما دام کاتبا) قید محمول است که (متحرک الاصابع) می باشد. یعنی هر کاتبی متحرم الاصابع است مشروط به اینکه کاتب باشد.

اما در دومی (حین هو کاتب) قید محمول نیست ولی با این حال در حکم قید است. یعنی هم قید نیست و هم در حکم قید است به این معنا که تحرک اصابع فقط در حین کتابت وجود دارد و در غیر آن وجود ندارد.

مثلا گاه می گویم: (رایت زیدا بشرط القیام) و گاه می گویم (رایت زیدا قائما.) در مثال دوم قائما قید نیست بلکه حال است ولی در عین حال، رویت من منحصر است به صورت قیام و غیر آن را شامل نمی شود.

با این مقدمه به بیان قول ششم می پردازیم. علامه ی حائری معتقد است که مولی از افق بالا به مقدمه ها نگاه می کند. بعد می بیند یکسری مقدمه ها به ذی المقدمة چسبیده است ولی بعضی از آنها به آن متصل نیست. بعد می گوید: من مقدمه هایی را می خواهم که به ذی المقدمة چسبیده است ولی این ایصال قید واجب نیست تا قول صاحب فصول ثابت شود بلکه حال است. به عبارت دیگر ایصال عنوان مشیر است. (مثلا وقتی می گوییم عمامه به سر را باید اکرام کرد، در این حال عمامه به سر بودن قید نیست بلکه اشاره به عالم دارد)

یلاحظ علیه: اولا ما فرقی بین قضیه ی مشروطه و حینیه قائل نیستیم.

ثانیا: اینکه ایشان می فرماید: در خارج دو نوع مقدمه است یکی مقدمه ای که به ذی المقدمة متصل است و یکسری نیست. بعد می پرسیم: اینکه می گوید: تجب المقدمة حال الایصال قضیه ای خارجیة است یا قضیه ای حقیقیة؟ (قضایای خارجیة قضایایی است که مصداق آن هم اکنون در خارج موجود است. ولی قضایای حقیقة باشد یعنی چیزهایی که مصداق آن در آینده در خارج محقق می شود مانند وجوب حج بر مستطیع که در آینده هر مستطیعی را شامل می شود.)

اگر قضیه ی خارجیة باشد یعنی این مقدمه ها در خارج موجود است و به ذی المقدمة متصل است. اگر چنین باشد ایجاب آن تحصیل حاصل خواهد بود.

و اگر قضیه حقیقیة باشد اشکال آن این است که مصداق این نوع قضایا در خارج موجود نیست از این رو چگونه مولی بین آنها موصله را از غیر موصله تمییز می دهد و مکلف از کجا بداند کدام یک از آنها موصله است تا واجب باشد.

بنابراین چاره ای نیست مگر اینکه مولی ایصال را قید کند و بگوید که مقدمه ای واجب است که در مسیر ذی المقدمة قرار گیرد بنابراین باید قید ایصال را از حینیة در آورده آن را مشروطه کنیم و این همان کلام صاحب فصول می شود.