درس خارج اصول آیت الله سبحانی

91/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ثمره ی بحث در عبادیت طهارات ثلاث.

بحث در عبادیت طهارات ثلاث است اشکال در آن این بود که امر اینها غیری است و امر غیری نمی تواند عبادت ساز باشد. از این اشکال جواب های متعددی داده شد و اینکه به ثمره ی این بحث می پردازیم.

شش فرع را مطرح می کنیم که سه فرع آن مربوط به قبل از وقت است و سه فرع دیگر مربوط به بعد از وقت:

اما سه فرع اول:

الفرع الاول: کسی قبل از وقت به نیت امر نفسی وضو می گیرد. (همانطور که نماز شب مستحب است.)

در این فرع اگر قائل به امر نفسی در طهارات ثلاث شویم وضوی او صحیح می باشد. (امام قدس سره در کتاب طهارت به این نظر میل بیشتری داشت که وضو مستحب نفسی است ولی در اصول غیر آن را اتخاذ کرده بود.)

الفرع الثانی: کسی قبل از وقت وضو می گیرد ولی از این جهت که وضو قابلیت تقرب دارد و در نتیجه برای خدا وضو می گیرد.

مطابق نظر امام اگر عمل قابلیت ذاتی برای عبادیت باشد صرف اینکه آن عمل با قصد قربت آورده شود کافی است (حتی امام قائل بود که قصد امر لازم نیست زیرا متشرعه اعمال را فقط برای خداوند می آورند و دیگر توجه نداند که عمل مزبور امر هم دارد یا نه)

 

الفرع الثالث: کسی قبل از وقت مطابق مبنای آیة الله بروجردی برای توصل به واجب نفسی که بعد از وقت می آید.

مطابق مبنای محقق بروجردی انجام این عمل قبل از ظهر صحیح نیست زیرا خود وضو امر ندارد و نماز ظهر هم وقتش داخل نشده است تا واجب باشد و نیت توصل به آن واجب قصد شود. بله وقتی وقت داخل شد و واجب فعلی شد در این حال آن امر محرک فرد برای وضو خواهد شد ولی قبل از وقت چنین چیزی محقق نمی شود زیرا فرد قبل از وقت فاقد ام می باشد در نتیجه بعث و تحریکی در کار نیست.

یلاحظ علیه: این اشکال را می شود رفع کرد و گفت آنی که محرک است علم به امر است نه وجود امر واقعی. (اگر علم به امر نباشد فرد قبل از وقت وضو نمی گیرد) این علم و آگاهی قبل از وقت هم میسر است.

ممکن است فرع چهارمی هم به ذهن کسی برسد و آن اینکه من قبل از وقت به نیت امر غیری وضو بگیرم. ما این فرع را مطرح نکردیم زیرا قبل از وقت چون امر نفسی وجود ندارد امر غیری هم محقق نخواهد شد.

اما فروعات سه گانه که مربوط به بعد از وقت است:

الفرع الرابع: فردی است که بعد از وقت به نیت امر نفسی وضو می گیرد.

همانند فرع اول اگر امر نفسی باشد، وضوی مزبور اشکالی ندارد.

ان قلت: اگر وضو امر استحبابی نفسی داشته باشد یلزم اجتماع امرین فی موضوع واحد (امر نفسی که به خود وضو متعلق شده است و امر غیری از این رو که وضو مقدمه ی نماز است.) و این دو قابل جمع نیست.

قلت: امر نفسی روی وضو رفته بما هو هو یعنی روی ذات غسلات و مسحات رفته است ولی امر غیری روی ذات وضو نرفته بلکه روی وضویی رفته است که عبادت می باشد از این رو باید ذات وضو باشد و امر نفسی هم بر آن تعلق بگیرد تا موضوع برای امر غیری مهیا شود.

شیخ انصاری این اشکال را به نحو دیگری رفع کرده است که محقق خراسانی به آن اشکال می کند و ما آن را مطرح نمی کنیم.

الفرع الخامس: کسی بعد از وقت وضو می گیرد به نیت امر غیری.

وضوی مزبور باطل است زیرا امر غیری عبادت ساز نیست. هیچ محبوبیتی در متعلق امر غیری نیست در نتیجه عبادیت از طهارات ثلاث کنار می رود و عمل باطل می باشد.

یلاحظ علیه: این عبارت که می گویند اوامر توصلیة مقرب نیست قابل قبول نمی باشد. زیرا هر امری که از ناحیه ی مولی صادر شود و انجام عمل هم به نیت امتثال امر مولی باشد موجب می شود که عمل مزبور مقرب باشد. بله قصد قربت در آن لازم نیست ولی اگر کسی قصد قربت کرد یقینا عمل مزبور مقرب خواهد بود. بنابراین اگر قائل به وجوب مقدمه باشیم اگر کسی به نیت وجوب غیری وضو بگیرد عمل مزبور مقرب و صحیح می باشد.

الفرع السادس: کسی بعد از وقت وضو می گیرد به نیت غایات دیگری غیر از نماز مانند مس قرآن یا خواندن نماز مستحبی

علی جمیع المبانی وضوی مزبور صحیح است. البته در صورتی که غایت مزبور انجام شود. مثلا فرد به قرآن دست زند و یا دو رکعت نماز بخواند.

منها تقسیم الواجب الی اصلی و تبعی:

صاحب کفایة این تقسیم را در اینجا مطرح نکرده است بلکه آن را در آخر مطرح کرده است ولی حق این بود که در این بخش مطرح می کرد.

این تقسیم گاه به لحاظ ثبوت است و گاه به لحاظ اثبات (و دلالت)

اما به لحاظ ثبوت: واجب اصلی عبارت از چیزی است که مستقلا مورد تعلق اراده ی مولی باشد. (مثلا کسی را مستقیما به مهمانی دعوت می کنند)

واجب تبعی چیزی است که مولی چیزی را به تبع واجب دیگر از ما می خواهد. (مثلا فرد مهمی را به مهمانی دعوت می کنند و کسی را هم به سبب اینکه راننده ی اوست به مهمانی دعوت می کنند.)

با توجه به این تعریف، واجب غیری هم می تواند اصلی باشد و هم تبعی. گاه چیزی مانند وضو خطاب مستقل دارد که در این صورت اصلی می باشد.

ولی واجب نفسی فقط می تواند اصلی باشد و نمی تواند واجب تبعی باشد. زیرا واجب نفسی واجبی است که همواره مورد عنایت مستقل مولی است و نمی تواند مورد اراده ی تبعی مولی باشد.

بنابراین محقق خراسانی هنگامی که مدعی است ملاک در تقسیم واجب به اصلی و تبعی عالم ثبوت است در این حال به مشکل بر می خورد زیرا نمی تواند واجب نفسی را به این دو قسم تقسیم کند و فقط واجب غیری توان تقسیم شدن به این دو قسم را دارد. ایشان خود این نکته را در کفایة بیان کرده است.