درس خارج اصول آیت الله سبحانی

91/01/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: واجب مطلق و مشروط

بحث در این است که در قضایای شرطیة آیا قید به هیئت راجع است یا به ماده.

شیخ انصاری قائل است محال است قید به هیئت بر گردد و همه ی قیود به ماده راجع است. ولی مشهور قید را به هیئت بر می گرداند.

اکنون مسائلی را بیان می کنیم:

المسألة الاولی: هل الوجوب فی واجب المشروط فعلی او انشائی؟

بحث در این است که آیا از نظر مشهور که قید را به هیئت بر می گردانند نه به ماده یعنی وجوب را مشروط می دانند نه واجب را آیا قبل از حصول استطاعت وجوب در حق من فعلی است یا انشائی؟

جواب این است که فعلیت به دو معنا می باشد:

معنای اول: فعلیت در مقابل احکامی است که شرع بیان نکرده است. یعنی هر حکمی که شرع آن را بیان کرده است (هرچند به دست ما نرسیده باشد) آن حکم فعلی می باشد ولی احکامی که هنوز بیان نشده است و نزد امام زمان علیه السلام وجود دارد و بعد از ظهور بیان می شود آن حکم انشائی است.

طبق این معنا واجب مشروط قبل از تحقق شرط فعلی است. زیرا این حکم از طرف شارع بیان شده است مثلا وجوب حج بیان شده است. حکم وجوب حج مخفی نیست تا انشائی باشد. بنابراین چه وجوب مطلق باشد و چه مشروط، صرف اینکه بیان شده باشد فعلی می شود.

معنای دوم: هرچیزی که بعث آن علی کل تقدیر می باشد (مانند اقیموا الصلاة) فعلی است ولی اگر بعثش علی تقدیر دون تقدیر آخر باشد انشائی می باشد. (مانند وجوب حج که فقط در صورت استطاعت است نه غیر آن)

طبق این تفسیر وجوب در واجب مطلق فعلی است ولی در واجب مشروط انشائی است.

نکتة: در احکام کلیة یعنی در اصل تشریع نماز و حج... معنای اول مصطلح است ولی در احکام جزئیة (مانند حج رفتن زید، عمرو...) معنای دوم مصطلح است.

ثم ان المحقق العراقی معتقد است که وجوب در واجب مطلق و مشروط هر دو فعلی می باشد یعنی حتی در حجی که استطاعت در آن حاصل نشده است وجوب فعلی است.

بیان ایشان این است که اگر مولی موضوعی مانند حج را تصور کند. بعد ملاحظه کند که وجوبش در همه جا مصلحت ندارد بلکه فقط در جایی مصلحت دارد که فرد استطاعت داشته باشد (بر خلاف نماز که مطلقا مصلحت دارد) حج اگر در هر حال واجب بود ایجاد حرج می کرد.حال که مولی این اراده کرده است، وجوب را انشاء می کند ولی این وجوب نمی تواند انشائی باشد زیرا تمام آنچه را که فعلیت حکم بر آن متوقف است حاصل شده است که عبارتند از: تصور موضوع، اشتیاق به موضوع، تصدیق به منفعت و جزم به انشاء حکم. برای فعلی شدن حکم فقط همین موارد معتبر است که تمامی آنها وجود دارد. (البته واضح است که این مراحل برای خدا متصور نیست بلکه در موالی عرفیة قابل تصور می باشد.)

یلاحظ علیه: محقق عراقی بین اصطلاح اول و اصطلاح دوم خلط کرده است. بنابراین اصطلاح اول حکم فعلی است زیرا مولی تمامی مقدمات صدور حکم را طی کرده است و حکم فعلی کلی را انشاء کرده است و این حکم فعلی است.

ولی مطابق اصطلاح دوم که مربوط به احکام جزئیه می باشد یعنی زید امثال به حج برود یا نه حکم انشائی می باشد.

المسئلة الثانیة: ما هی فائدة الوجوب المشروط؟

ممکن است کسی بگوید که وجوبی که مشروط است برای کسی که شرط را دارا نیست چه فایده ای دارد؟

محقق خراسانی در کفایة جواب این سؤال را داده است و آن اینکه مولی نمی تواند به تک تک مکلفین بگوید: تو به حج برو و تو نرو. مولی ناچار است قانونی کلی را وضع کند و بگوید: در صورت استطاعت به حج روید. از این رو کسانی که الآن مستطیع هستند به حج می روند ولی کسانی که مستطیع نیستند وقتی مستطیع شدند دیگر به انشاء حکم جدید احتیاج ندارند و همان انشاء اول برای آنها کار می کند.

المسئلة الثالثة: اذا شککت فی ان القید یرجع الی الهیئة او المادة.

اگر در موردی ندانیم که قید به وجوب بر می گردد تا واجب، مشروط شود و یا اینکه قید به ماده بر می گردد باید چه کنیم؟

اگر قید به واجب بر گردد لازم نیست که قید را تحصیل کنیم و اگر قید خودش حاصل شد واجب فعلی می شود ولی اگر قید به ماده بخورد باید شرط را تحصیل کنیم مانند وضو برای نماز.

محقق خراسانی این مسأله را به جای اینکه در همین جا بحث کند آن را در بحث واجب معلق و منجز مطرح کرده است. ولی مرحوم امام قدس سره و دیگران در همین جا مطرح کرده اند. ما نیز مطابق صاحب کفایة این بحث را به همان جا موکول می کنیم.

اشکال و جواب: در واجب مشروط اشکالی در نظر علماء وجود دارد و آن این است که وجوب و بعث مشروط است ولی این بعث بعد از اراده محقق می شود یعنی اول اراده از طرف مولی حاصل می شود و بعد بعث و وجوب ایجاد می شود بنابراین قید (مانند استطاعت)، آیا تنها قید بعث و وجوب است یا اینکه قید اراده هم می باشد.

اگر قید برای بعث و وجوب باشد باید قید اراده هم باشد و حال آنکه اراده امری است تکوینی و امر تکوینی قیدبردار نیست. در تکوین امر دائر مدار بودن و نبودن است و قابل تقیید نمی باشد. اراده از قبیل ایجاد است و ایجاد هم امرش دائر وجود و عدم است و چیزی در این وسط نیست بنابراین اراده یا هست و یا نیست و مشروط و مقید کردن آن بی معنا است.

جواب این است که اراده ی مولی بر انشاء تعلق گرفته است و این اراده هرگز مشروط نیست. آنی که مشروط است مُنشَأ می باشد که همان وجوب و بعث می باشد.

به عبارت دیگر اراده ی مولی بر فعل خودش تعلق گرفته است و اینکه می گویند: اراده ی مولی بر فعل غیر تعلق گرفته است اشتباه است و اصلا این کار محال است زیرا اراده بر چیزی تعلق می گیرد که تحت اختیار باشد و فعل غیر تحت اختیار انسان نیست.

تقسیم الواجب الی منجز و معلق: اولین کسی که این بحث را مطرح کرده است صاحب فصول می باشد.

در مسأله ی پیشین مقسم مطلق واجب بود ولی در این تقسیم، مقسم واجب مطلق است نه مطلق واجب.