درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:تصویر جامع بنا بر قول به صحت

بحث در تصویر جامع بنا بر قول که صحت است. همانطور که گفتیم علت اینکه اصولیون (چه قائل به صحیح باشند و چه اعم) باید به سراغ جامع بروند این است که چون وضع عام و موضوع عام است و یا وضع عام و موضوع له خاص است حتما باید جامعی باشد که همه ی افراد را در بر بگیرد و الا اگر جامعی نباشد عنوان، مانند صلاة مشترک لفظی می شود مثلا نماز چهار رکعتی یک وضع و نماز با وضو وضع دیگر و هکذا.

تا حال چند تصویر برای جامع را مطالعه کردیم و به جامع سوم رسیدیم که محقق نائینی بیان کرده است. ایشان قائل است که نماز حقیقت در نماز تام الاجزاء و الشرایط است و در سایر نمازها به شکل مجاز استعمال می شود.

یلاحظ علیه: از ایشان سؤال می کنیم اینکه مفهوم نماز برای نماز تام وضع شده است آیا مراد مفهوم تام است یا مصداق تام؟

اگر بگویید برای مفهوم تام وضع شده است لازمه اش این است که لفظ صلاة وضع شده باشد برای مفهوم تام (تام به حمل اولی) این کلام یقینا باطل است (و ایشان هم هرگز به این قول قائل نیست)

شق دوم این است که صلاة وضع شده باشد برای فرد تام (تام به حمل صناعی) بعدها کلمه ی صلاة را مجازا بر نقائص ها اطلاق کرده اند.

اگر این شق مراد باشد باز اشکال دفع نمی شود زیرا دو رکعت که نماز صبح باشد مانند سه رکعت و چهار رکعت همه نماز تام الاجزاء و الشرایط هستند. به عبارت دیگر ما یک نماز تام نداریم که چهار رکعتی باشد بلکه چندین نماز تام داریم و هر نمازی که از نظر اجزاء و شرایط به شکل تمام و کمال اتیان شود نماز تام است.

بنابراین یا نماز باید مشترک لفظی باشد که چنین نیست و یا باید به گونه ای باشد که تمامی این نمازهای تام را شامل شود. بنابراین جامع مذکور نمی تواند صحیح باشد.

الجامع عند المحقق البروجردی: بین افراد صحیح جامع مقولی وجود ندارد و اگر جامعی وجود داشته باشد عرضی است.

جامع مقولی همان است که فرد تحت یکی از اجناس عشرة قرار بگیرد. (هر چه در عالم است تحت یکی از ده عنوان قرار می گیرند که یکی جوهر است نه تای دیگر عرض که عبارتند از کم، کیف، وضع، جده، فعل، انفعال، و زمان...) اگر چیزی تحت یکی از این عناوین قرار بگیرد محال است تحت جنس دیگری قرار بگیرد زیرا این اجناس عشرة بالذات متباین هستند و کیف محل است کم شود و هکذا.

با این بیان نمی توانیم در نماز جامع مقولی تصور کنیم زیرا نماز مرکب از اجناس مختلف است. زیرا بخشی از آن که قرائت است کیف می باشد و بخشی از آن مانند رکوع و سجود وضع است و بخشی از آن که حرکت است تحت مقوله ی فعل می باشد.

بنابراین باید به سراغ جامع عرضی رویم (نام دیگر آن جامع انتزاعی یا اعتباری است) این جامع باید به گونه ای باشد که تمام اقسام نمازها را تحت پوشش قرار دهد تا مجبور نباشیم به سراغ مشترک لفظی رویم.

ایشان ابتدا مثالی می زند و بعد نماز را بر آن قیاس می کند. ایشان می فرماید: مثلا انسان بر جامعی وضع شده که هم انسان یک دست را شامل است و هم انسان دو دست و هم انسانی که یک چشم دارد و هم دو چشم، انسان قد بلند و انسان کوتاه قد و هکذا. حال که انسان برای مفهومی وضع شده است که نسبت به اجزاء لا بشرط است باید بتوانیم همین را در نماز پیاده کنیم.

در نماز یک جامع انتزاعی وجود دارد که همان خشوع در برابر خداوند است. خشوع در واقع صورت و واقعیت نماز است و در مقام عمل قائم به تمام اجزاء و شرایط موجود در نماز می باشد. به عبارت دیگر اجزاء و شرایطی که در نماز وجود دارد متشتت و پراکنده است ولی خشوع در مقابل خداوند بین این متشتتات جمع می کند و به آن صورت واحده ای می دهد. این خشوع و خضوع با اولین جزء نماز حاصل می شود و فرد که الله اکبر را می گوید این صورت حاصل می شود. این صورت همانند راکبی بر این اجزاء و شرایط سوار است و همچنان که اجزاء و شرایط بعدی اتیان می شود این مرکب هم با آن به جلو می رود.

به عبارت دیگر نماز روحی دارد و بدنی. بدن نماز همان اجزاء و شرایط است ولی آنی که روح نماز است تخشع و خضوع در مقابل خداوند می باشد این جامع در تمام نمازها وجود دارد چه چهار رکعت باشد چه کمتر چه قائم باشد و یا نه و حتی در صلاة غرقی.

(محقق خراسانی که قائل بود نام جامع را نمی دانیم، محمد حسین اصفهانی که قریب همان کلام را تکرار کرد. محقق نائینی هم جامع را صلاة تام قرار داده بود ولی این بیان مشکلات تقریبات قبلی را ندارد.)

بعد ایشان ان قلتی را مطرح می کند: نماز بر خشوع و خضوع تنهایی وضع نشده است زیرا به خضوع و خشوع به تنهایی نماز نمی گویند. نماز بر خضوع و خشوعی وضع شده است که قائم به اجزاء و شرایط باشد. حال که قائم به اجزاء و شرایط شد می گوییم این اجزاء و شرایط در همه ی اقسام نماز یکسان نیست بنابراین باید به مشترک لفظی قائل شوید.

ایشان در جواب می فرماید: بله خضوع و خشوع قائم به اجزاء و شرایط است و به مجموع آنها نماز می گویند ولی این خضوع و خشوع نسبت به اجزاء و شرایط لا بشرط است. اگر بشرط شیء و یا لا بشرط بود به مشکل بر می خوردیم.

مثلا لفظ بیت از همین قبیل است. بیت به جایی می گویند که سقفی بر چهار دیوار دیوار بنا شده باشد (بر خلاف مسجد که در تعریف آن سقف داشتن شرط نیست به همین جهت مسجد الحرام سقف ندارد.) این بیت گاه به یک خانه ی محقر که از آن کشاورزی است صدق می کند و گاه به کاخ سعد آباد. واضع هنگام وضع بیت آن را بر مکانی وضع کرده است که چهار دیوار و سقف داشته باشد و از حد اقل ضرورت ها برخوردار باشد ولی از ما بقی ملحقات مانند ایوان داشتن یا نداشتن لا بشرط است. اگر ایوان و یا باغچه باشد آن دو جزء می شوند و اگر نداشته باشد مانعی ایجاد نمی شود. بنابراین بیت نسبت به صورت بشرط شیء است ولی نسبت به اجزاء لا بشرط می باشد.

مثالی دیگر: مصباح (چراغ) بر چیزی وضع شده است که اطراف خود را روشن کند. روز اول مصباح به هیزم های آتش زده که نور تولید می کرد اطلاق می شد. بعدها چراغ های موشی اختراع شد. بعد لامپ و نور افکن روی کار آمد. در مورد مصباح صورت حتما باید محفوظ باشد یعنی باید نوری داشته باشد که خود و اطرافش را روشن کند ولی نسبت به اجزاء لا بشرط است.

در مورد نماز هم همین مطلب صادق است یعنی خضوع و خشوعی نماز است که قائم به اجزاء و شرایط باشد. صورت حتما باید باشد ولی در اجزاء و شرایط لا بشرط است ولی بالاخرة اجزاء و شرایطی باید وجود داشته باشد.

کلامی پیرامون غدیر: فردی یهودی نز عمر بن الخطاب آمد و گفت آیه ی ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‌ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا﴾ در چه روزی نازل شد؟ اگر در دین یهود چنین آیه ای بود ما آن روز را جشن می گرفتیم. او در جواب گفت: هشتاد و سه روز قبل از وفات پیامبر اکرم (ص) نازل شد.

وفات پیامبر اکرم (ص) از نظر اهل سنت دوازدهم ربیع است و عید غدیر هجدهم ذی الججة است و اگر حساب کنیم عدد هشتاد و سه به دست می آید.

ممکن است سؤال شود که عید اسلامی دلیل می خواهد و اگر هم امیر مؤمنان علیه السلام در آن روز به عنوان جانشین پیامبر معرفی شود به چه دلیل آن روز را عید می نامید؟

می گوییم: اولا پیامبر اکرم (ص) خود، چنین روز را عید معرفی کرد و رسول خدا (ص) به علی علیه السلام فرمود در خیمه بنشین و به مردم امر کرد نزد او بروند و به او تبریک گویند. به همین دلیل اولی و دومی نزد او رفتند و گفتند: اصحبت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة.

مضافا بر آن قرآن مجید می فرماید: حضرت مسیح از خداوند خواست مائده ای برای آنها بفرستد زیرا گرسنه بودند. ﴿قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا﴾[1]

حضرت مسیح فرمود که خداوندا اگر چنین کنی برای اول و آخر ما عید خواهد بود. ما می پرسیم صرف نزول مائده که آنها را سیر می کرد و از طریق معجزه انجام می شد موجب می شد که حضرت مسیح آن روز را عید قرار دهد. بنابراین آن نعمت معنوی که در روز غدیر بود که موجب اکمال دین و نعمتی دائمی و پیوسته بود که مایه ی سعادت دنیا و آخرت انسان است یقینا باید موجب عید شود.


[1] مائده/سوره5، آیه114.