درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صحت سلب و عدم صحت سلب

سخن در دور شکل اول است. ملاهادی سبزواری در منظومه و دیگران جواب دور را مطرح کرده اند که در جلسه ی قبل ذکر کردیم. مرحوم آشتیانی توضیح بیشتری می دهد و می گوید: در العالم متغیر و کل متغیر حادث فالعالم حادث. ما می دانیم که عالم از این جهت که متغیر است حادث می باشد ولی می خواهیم بدانیم که عالم بما هو عالم آیا متغیر هست یا نه. به عبارت دیگر کبری کلی است و عالم هم در آن داخل است ولی بما هو متغیر داخل است نه بما هو عالم.

نقول: ما بیان دیگری داریم و قبل از آن مقدمه ای ذکر می کنیم.

ملا فقید قزوینی عقائد عجیبی داشت و مثلا می گفت: ترجیح بلا مجرح اشکالی ندارد. او همچنین قائل بود شکل اول مستلزم دور است. او شنیده بود مرحوم حاج آقا حسین خوانسانی مشکل دور را حل کرده است. او از منزل سوار مرکب می شود به اصفهان می رود و وارد مدرسه می شود و با شیخ حسن کجاوی روبرو شده اشکال خود را مطرح می کند. شیخ حسن به او می گوید که شما خود با استدلال به شکل اول، شکل اول را باطل کردید. به این بیان که گفتیم شکل اول مستلزم دور است و هر دوری باطل است پس شکل اول باطل است.

مرحوم قزوینی همین کلام را می شنود و متوجه اشکال خود می شود و بدون اینکه با شیخ حسین خوانساری ملاقات کند بر می گردد.

این مسأله گاه در میان عرفاء هم وجود دارد و مولوی می گوید:

پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود

این شعر خود نوعی استدلال به شکل اول است. او در واقع می خواهد برهان را باطل کند ولی برای این کار خود برهانی به شکل اول ارائه می کند.

ما معتقدیم هرچند علم به نتیجه متوقف بر کلیت کبری است ولی کلیت کبری متوقف بر نتیجه نیست بلکه متوقف بر برهانی است که در خارج اقامه شده است. برهان اقامه شده است که بین تغیر و حدوث ملازمه است. تغیر به معنای از یک حالت به حالت و از یک جوهر به جوهر دیگر تغییر کردن است و لازمه ی آن حدوث است.

در ریاضیات هم می گوییم مثلث سه زاویه دارد هر سه زاویه برابر دو زاویه ی قائمه است پس زوایای مثلث برابر دو زاویه ی قائمه است. در این مثال علم به نتیجه متوقف بر کلیت کبری است ولی کبری متوقف بر برهان خارجی است که در علم هندسه اثبات شده است.

تذکر: لازم نیست برهان در قالب شکل اول باشد. شکل اول برای شفاف کردن مسأله است. مثلا می گویند زوجیت برابر با تقسیم متساویین است. این برهانی است که متوقف بر شکل اول هم نیست.

 

الطریق الثانی: صحة الحمل و صحة السلب

صحة الحمل علامت حقیقت است و صحة السلب علامت مجاز است.

توضیح ذلک: الحمل علی قسمین. حمل اولی و حمل شایع صناعی.

در حمل اولی وحدت بین دو مفهوم وجود دارد یعنی اگر گفتیم الحیوان المفترس اسد. در این حال از حیوان مفترس معنایی را اراده می کنیم (ولی چون معنا را نمی توانم تلفظ کنم به لفظ الحیوان المفترس متوسل می شوم) اگر حمل اسد بر حیوان مفترس صحیح بود و هر دو عین هم بودند متوجه می شویم که اسد در حیوان مفترس حقیقت است. ولی اگر صحة سلب داشته باشد مانند الرجل الشجاع لیس باسد حقیقة این علامت مجاز است و اینکه اسد در واقع برای رجل شجاع وضع نشده است.

حمل شایع صناعی به معنای مصداقیت است (هذا مصداق هذا) صحت حمل در حمل شایع علامت مصداقیت است یعین اگر می گوییم التراب صعید یعنی تراب از اقسام صعید است و یا الرمل صعید یعنی رمل از مصادیق صعید می باشد. و اگر حمل صحیح نبود علامت عدم مصداقیت است.

بنابراین هم باید صحت حمل را امتحان کنیم و هم عدم صحت حمل را.

 

بر این این علامت چند اشکال وارد شده است:

الاشکال الاول للمیرزا القمی: صحت حمل می تواند علامت حقیقت باشد ولی صحت سلب علامت مجاز نیست.

مثلا کلمه ی عین برای ذهب و فضه وضع شده و من می توانم بگویم الذهب لیس بعین و مراد من عینی است که به معنای نقره است. در این مورد صحت سلب وجود دارد ولی عین برای ذهب حقیقت است.

سپس میرزای قمی از این اشکال در قوانین جواب می دهد و می گوید صحت سلب در صورتی نشانه ی مجازیت است که همه ی معانی را سلب کنیم نه فقط یک معنا را. مثلا بگویید: الذهب لیس بعین مطلقا. واضح است که این سلب صحیح نیست.

آیة الله بروجردی در درس به میرزا اشکال کرد که اگر من بخواهم همه ی معانی را سلب کنم در این حال تمام معانی به ذهن من آمده است و وقتی همه ی معنای را به ذهن خود خطور دهم دیگر احتیاج به سلب نیست. مثلا وقتی می خواهم بگوید الذهب لیس بعین مطلقا در این حال تمامی هفتاد معنای عین را باید به ذهن بیاورم تا همه را از ذهب رد کنیم. در این حال یکی از آن معانی ذهب است و وقتی ذهب همان عین شد دیگر احتیاج به سلب ندارم.

یلاحظ علیه: لازم نیست هفتاد معنا تفصیلا به ذهن بیاید بلکه اجمالا به ذهن می آید. مثلا فردی هست عرب زبان و ارتکازا معانی عین را می داند و وقتی می گوید الذهب لیس بعین مطلقا و سریع متوجه می شود غلط است و همین به معنای عدم صحت سلب است و عین حقیقت در ذهب است.

 

الاشکال الثانی للامام قدس سره: قبل از حمل موضوع را تلفظ می کنیم و از آن معنایی تبادر می کند بنابراین تبادر قبل از حمل است. یعنی وقتی الاسد را می گویید از آن حیوان مفترس به ذهن تبادر می کند و دیگر لازم نیست حمل را اجرا کنید و بگویید الاسد حیوان المفترس.

یلاحظ علیه: اگر مستعلم اول بگوید الاسد هو الحیوان المفترس حق با امام قدس سره است زیرا قبل از حمل حیوان مفترس تبادر می کند. اما اگر فرد، قبلا هنگام سخنرانی و در مقام حرف گفتن (و نه اثبات حقیقت و مجاز) حیوان مفترس را بر اسد حمل کرده باشد مثلا گفته باشد اسد که حیوان درنده ای است موجود خطرناکی است. بعد به آن حملی که استعمال کرده بود توجه پیدا کرد و از صحت حمل و عدم آن حقیقت و مجاز را دریافت. در این صورت این علامت می تواند به تنهایی علامت حقیقت و مجاز باشد.