درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جملات خبریة و انشائیة و چگونگی وضع در هیئات

بحث در جهت ثامنه از امر دوم است که مربوط به جملات خبریه و انشائیه است. گفتیم در این مورد سه نظریه وجود دارد. به نظریه ی سوم رسیده بودیم که متعلق به محقق ایروانی بود و آیة الله خوئی هم این نظریه را از ایشان اخذ کرده بود و آن اینکه ایشان می گوید: معنا ندارد انشائیات به معنای ایجاد معانی در خارج باشد. بلکه گاه انسان از خارج خبر می دهدمانند (زید قائم) و گاه از آنی که در ذهن اعتبار کرده است خبر می دهد که در این صورت جمله ی انشائیه می شود. حتی ایشان قائل است که اوامر هم از این قبیل است و مولی که می گوید صل در واقع در ذهن خودش صلاة را بر عهده ی مکلف نهاده است و بعد از آن در قالب جمله ی خبریه خبر می دهد. بنابراین تقسیم جملات به اخباری و انشائی غلط است و هر چه هست اخبار است منتهی اگر اخبار از ذهن باشد در اصطلاح به آن انشاء می گویند که خود نوعی خبر دادن است.

یلاحظ علیه:

اولا: لازمه ی فرمایش ایشان این است که تمام جمل به جمله ی خبریه بر گردد. بر این جهت تقسیمی که تمامی ادباء مطرح کرده اند که جملات را به اخباریة و انشائیة تقسیم کرده اند باید از بین برود. این در واقع تخطئه ی تمام ادبا و اصولیین می باشد.

ثانیا: ایشان می فرماید: بعد از آنکه در ذهن تصویر کردم که مبیع مال زید باشد در این حال صرف اینکه از آن خبر دهم کافی است و دیگر نیازی به انشاء ندارم و هکذا صرف تصور اینکه زید همسر هند باشد کافی است و

جواب آن این است که صرف تصور در ذهن قانونی نیست. ما باید آن را در قالب قانون ارائه کنیم تا نزد عقلاء قابل قبول باشد و در واقع مدرکی به طرف بدهیم که بتواند مطابق آن عمل کند. انشاء همان ارائه ی مدرک است. بله خبر دادن می تواند یک نوع ارائه ی مدرک باشد ولی به هر حال صرف نگه داشتن در ذهن کافی نیست.

از طرفی دیگر ما که اهل زبان هستیم کاملا درک می کنیم که وقتی می گوییم فروختم و یا خریدم در واقع در مقام خبر از ذهن نیستیم بلکه می خواهیم بیع را انشاء کنیم.

به هر حال نظریه ی ابراز دورترین نظریه در میان ادباء به حساب می آید.

 

الجهة التاسعة: چگونگی وضع در هیئات جمل

جمله ها یا حملیه است (زید قائم) یا شرطیه (ان طلعت الشمس فالنهار موجود). ما فعلا در جمله ی حملیه بحث می کنیم.

علماء می گویند تمام جمل حرفیه مشتمل بر سه امر است: موضوع، محمول و نسبت محمول به موضوع. حتی منطقی ها مطابق همین نظر مشی می کنند و ملا سعد تفتازاتی در متن تهذیب می گوید: العلم ان کان اذعانا للنسبة فتصدیق و الا فتصور.

کأنه وجود نسبت یک امر مسلمی در قضایای حملیه است تا جایی که فرق تصدیق و تصور این است که تصدیق اذعان به نسبت است ولی در تصور چنین اذعانی وجود ندارد.

سپس می گویند این نسبت علاوه در کلام در خارج هم وجود دارد. مثلا در زید قائم اگر نسبت کلامیه (ذهنیة) مطابق نسبت خارجیه باشد، جمله صادقه است و الا جمله کاذبه می باشد.

ما در صدد این هستیم که اشتمال کلام بر نسبت کلامیه را منکر شویم. (نسبت خارجیه را در جلسه ی بعد مطرح می کنیم) بر این اساس می گوییم: جمل بر چند قسم است:

الجملة الحملیة الاولیة: الانسان حیوان ناطق

الجملة الحملیة الشایعة بالذات: البیاض ابیض

الجملة الحملیة الشایعة بالعرض: الجسم ابیض (سفیدی عرضی است بر جسم و ذاتی آن نیست ولی همین سفیدی برای سفید ذاتی می باشد.)

ما یقع فی جواب هل البسیطة: در جواب هل زید موجود که می گوییم: زید موجود.

ما یقع فی جواب هل المرکبة: در جواب هل زید قائم که می گوییم: زید قائم.

تمامی این اقسام حملیه ی موجبة است و می توان همه را به شکل حملیه ی سالبه نیز تصور کرد. مانند الانسان لیس بحیوان ناطق و البیاض لیس بابیض.

به هر حال هیئت جمله ی اسمیة وضع شده است برای ثبوت نسبت محمول برای موضوع. (نسبت ابیض به بیاض و هکذا.) و نسبت رابطی است که بین موضوع و محمول که با هم اجنبی هستند ارتباط برقرار می کند.

ما به تبع امام قدس سره معتقد هستیم در حملیات موجبه بجز یک مورد هیچ نسبتی در کار نیست. حملیه ها بر هو هویة وضع شده اند نه نسبت بین محمول و موضوع. در هوهویة وحدت وجود دارد ولی در نسبت کثرت وجود دارد. کسانی که قائل به نسبت هستند می گویند یک زید داریم و یک قیام که با هم فرق دارند و بعد قیام را به زید نسبت می دهیم ولی ما می گوییم زید همان قائم است و فرقی بین آندو نیست. حال این وحدت گاه مفهوما است مانند الانسان حیوان ناطق و گاه مصداقی است مانند الجسم ابیض.

ما اگر به وجدان خود مراجعه کنیم می بینیم در مثال زید قائم در این مقام نیستیم که قیام را به زید نسبت دهیم بلکه می خواهیم بگویید زید همان قائم است. همچنین در الله واحد و یا نبینا نبی الخاتم و امثال آن. ما به همه به چشم وحدت می نگریم.

(البته گاه از آن تعبیر به هوهویة می کنند مانند زید عادل و گاه به ذوهویة مانند زید عدل و ما قائل هستیم حتی در ذوهویة نیز ذو مقدر نیست و الا اگر ذو مقدر باشد مبالغه از بین می رود.)

اما در جملات حملیة سالبه: علماء معتقد هستند در این جملات نسبت سلبیه وجود دارد و ما در زید لیس بقائم عدم قیام را به زید نسبت می دهیم. ما در اینجا هم قائل هستیم که در آنها سلب هوهویة است نه عدم نسبت قیام به زید.

و من هنا یعلم: علماء قضایای حملیه را به حملیه ی موجبه و سالبه تقسیم کرده اند. ما طبق بیانی که مطرح کردیم قائلیم که سخن از سلب حمل است نه حملیه ی سالبه.

این بیانی که مطرح کردیم در تمامی پنج جمله ی حملیه ی بالا جاری است یعنی در تمامی آنها در موجبة هوهویة و در سالبة سلب هوهویة می باشد.

بله ما بر خلاف امام قدس سره در یک جا معتقد هستیم که در حملیه نسبت وجود دارد و آن حملیه ی معوله است و آن چیزی است که در خبر، از کلمه ی فی یا علی استفاده شده باشد مانند: زید فی الدار و یا زید علی السطح. به اینها حملیه ی معولة می گویند زیرا اگر فی یا علی را حذف کنیم جمله غلط می شود (زید الدار غلط است.) حملیة در اینها معولة است یعنی با تأویل درست می شود. ما در اینجا قائل به نسبت هستیم زیرا هوهویة امکان پذیر نیست و نمی توان گفت زید همان دار است.

الا هنا تم الکلام فی الحملیات.

 

اما در قضایای شرطیه چه موجبة باشد (اذا طلعت الشمس فالنهار موجود) و چه سالبه (اذا طلعت الشمس فاللیل لیس بموجود) ما قائل هستیم در این مورد هم نسبتی وجود ندارد و هیئت جمله ی شرطیه وضع شده است تا ملازمه را بیان دو چیز بیان کند نه اینکه بخواهد از نسبتی خبر دهد.

اضافه می کنیم که در قضایای شرطیه نیز سخن از شرطیه بودن نیست بلکه سلب الشرط است.

ان شاء الله فردا نسبت خارجیه را بررسی می کنیم.