درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:معانی حرفیة و کیفیت وضع آن

سخن در معانی حروف است. گفتیم محقق خراسانی این بحث را با بحث وضع در حروف مخلوط کرده است. در جلسه ی قبل نظریه ی سوم را مطرح کردیم که گفتیم ریشه ی آن به کلام امیر مؤمنان علیه السلام بر می گردد. خلاصه ی آن این است که در خارج دو نوع معنا داریم و برای هر دو نوع باید لفظی وضع شود (معنای آلی و معنای استقلالی) هر دو نوع جزء معنا است و به این معنا نیست که متکلم آن دو را لحاظ می کند بلکه به این معنا است که متکلم چه آنها را لحاظ بکند و چه نکند هر دو در ذات معنا وجود دارند.

النظریة الرابعة: محقق نائینی می گوید: معانی حروف، ایجاد و ربط است. واضع حروف را برای ایجاد و ربط بین کلام وضع کرده است. مثلا سیر، ارتباطی به بصره ندارد و این (من) است که بین آن دو ارتباط برقرار می کند.

شهید صدر هم همین نظریة را در کتاب بحوث انتخاب کرده است و می گوید: هر معنایی که جنبه ی استقلالی دارد اسم است و هر معنایی که جنبه ی ربطی دارد حرف است.

یلاحظ علیه: این کلام، کلام جدیدی نیست. بله حروف برای ایجاد ربط به کار می روند ولی این ربط بودن ما حصل معانی خاصی است که در حروف وجود دارد از این رو این حروف به سبب آن معانی، ربطی می شوند نه اینکه حروف برای ربط وضع شده باشد.

النظریة الخامسة:آیة الله خوئی تقریرات استادش مرحوم نائینی را در اجود التقریرات منتشر کرد و بعد نظریات خود را نیز به آن اضافه کرد. ایشان در بحث معانی حرفیة می گوید: الحروف وضعت لتضییق المعانی الاسمیة (بر خلاف استادش که آن را وسیله ای برای ربط بین معانی اسمیة می دانست) مثلا گاهی از معانی اسمیه معانی وسیع اراده می شود مانند: الصلاة واجبة ولی بعضی وقت ها با استعمال معانی حرفیة آن را ضیق می کنیم مانند: الصلاة فی المسجد مستحبة. فی، نماز را مضیق به بودن در مسجد کرده است و آن را از آن معنای وسیع در آورده است.

یلاحظ علیه: آیا مراد ایشان از تضییق، تضییق به حمل اولی است یا تضییق به حمل شایع. یعنی آیا مراد ایشان مفهوم تضییق است (حمل اولی) اگر چنین باشد واضح الخطا است زیرا حروف برای مفهوم تضییق وضع نشده است.

اگر مراد ایشان مصداق تضییق باشد (حمل شایع) می گوییم ما هم با این کلام موافق هستیم ولی باید توجه داشت که تضییق از آثار معانی حرفیه است. یعنی حروف معانی خاصی دارند که از آثار آنها تضییق می باشد. از این رو نماز در مسجد هر چند مضیق است و نماز در غیر مسجد را شامل نمی شود ولی این تضییق از آثار معنای ظرفیت است که (فی) وجود دارد.

مضافا بر اینکه تضییق در همه ی موارد مشاهده نمی شود مانند (قد) در قد قال بله معنا را مؤکد کرد ولی اضافه ی معنا غیر از ایجاد ضیق است هکذا در واو قسم و موارد دیگر.

جمع بندی: نظریه ی سوم که از شریف جرجانی نقل کردیم مهم است و آن همان نظریه ای است که از امیر مؤمنان علی علیه السلام اخذ شده است و آن اینکه حروف بر یک معانی آلی وضع شده اند که آلیت جزء وجودش است. غایة ما فی الباب این معانی آلیه گاه ایجادی است (مانند یا حسن) و گاه اخباری (مانند زید فی الدار)

دو معنای بعدی به این معنا بر می گردد و ربط و تضییق از آثار آن معانی است.

البحث الثانی:کیفیة وضع الحروف

دو نظریه در این مورد وجود دارد:

النظریة اولی: وضع در حروف عام و موضوع له عام است.

نظریه ی محقق خراسانی که ایشان حتی قائل بود مستعمل فیه هم در آن عام است ولی متکلم موقع استعمال در یکی آلیت و در دیگری استقلال را لحاظ می کند. ما نیز گفتیم که حتی روح متکلم هم از این لحاظ کردن ها بی خبر است.

النظریة الثانیة: وضع عام و موضوع له خاص است.

همان گونه گفتیم که میزان در اینکه وضع عام باشد یا خاص این است که متصور ما عام است یا خاص. در مورد حروف وضع عام است زیرا واضع هنگام وضع حروف معنای عامی را تصور کرده است مثلا کلیه ی ابتداء ها را تصور کرده است. ولی موضوع له خاص است زیرا واضع من را بر مصادیق وضع کرده است. (من البصرة، من الکوفة و هکذا)

حال باید این مطلب را برهانی کنیم فنقول:

الاول: الموضوع له: الجامع الاسمی. مفهوم ابتداء برای کلمه ی من یک جامع اسمی است

نقول: این نظر را محقق خراسانی مطرح کرده بود و ما هم گفتیم معانی حروف با اسماء یکی نیست و معنای من با الابتداء یکی نیست. از این رو نمی توان قائل شد که موضوع له جامع اسمی باشد.

الثانی: الموضوع له: الجامع المقولی الحرفی. جامع مقولی به چیزی می گویند که از مشترکاتی که در خارج است انتزاع می شود مانند انسان که یک جامع مقولی است که از افراد با حذف خصوصیات انتزاع می شود و هم مبتداء واقع می شود و هم خبر.

نقول: وجود این جامع در حروف محال است. زیرا جامع باید از سنخ افرادی که از آنها انتزاع می شود باشد. انسان از سنخ همان افراد است و چون افراد انسان در خارج مستقل هستند مفهوم انسان هم مستقل است. اما در حروف اگر بخواهیم جامعی برای مصادیق حروف که در خارج است انتزاع کنیم در این صورت چون جامع باید از سنخ منتزع منه باشد در ما نحن فیه منتزع منه هرگز مستقلا قابل تصور نیست و حال آنکه جامعی که انتزاع کرده اید مستقلا قابل تصور است.

و ان شئت قلت: جامع باید از آن نظر که جامع مقولی است باید مستقل باشد و از این رو باید اسمی باشد ولی از آن نظر که باید با منتزع منه و خارج هم سنخ باشد باید غیر مستقل باشد از این رو محال است بتوان از معانی حرفیة جامع مقولی انتزاع کند.

الثالث: الموضوع له: المصادیق الخارجیة

نقول: هرگز نمی توانیم حروف را بر مصادیق خارجیه و بلا توسیط شیء وضع کنیم.

امروز این سه مورد را ابطال کردیم و ان شاء الله فردا به مورد چهارم می پردازیم.