درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی

89/03/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده ی لا ضرر

در بحث دیروز در مقام سوم چهار کلمه را بررسی کردیم که عبارت بودند از: الضَرٌ، الضرر، الضُرٌ و الضرار.

مرحوم شیخ اصفهانی فرموده است که از میان تقابل منطقی، بین ضرر و نفع تقابل عدم و ملکه است و یکی امر وجودی است و یکی امر عدمی.

نقول: اگر بگوییم ضَرٌ خود نقص است واضح است که نقص امری است عدمی ولی اگر بگوئیم که ضَرٌ هیئت حاصله از کاهش است در این صورت تقابل، از باب تضاد می شود. مثلا جدة را تعریف می کنند به الهیئة الحاصلة من احاطة شیء علی شیء از این رو عمامه مثلا جدة نیست ولی وقتی بر سر نهاده می شود از هیئت حاصله از آن به جدة تعبیر می شود از این رو ضرر و ضَرٌ مجرد نقص نیست بلکه هیئتی که از آن حاصل می شود را ضرر یا ضَرٌ می گویند از این رو با این تفسیر ضرر هم همانند نفع امر وجودی می شود و تقابل بین آن دو از باب تضاد می شود.

اما در مورد ضرار، هفت معنا و هفت قول وجود دارد:

1. ضرر فعل واحد است و ضرار فعلی اثنین است زیرا از باب مفاعله اخذ شده است و این باب بین الاثنینی است.

2. در ضرر جزاء وجود ندارد ولی در ضرار جزاء و عکس العمل نهفته است به این معنا که کسی کار بدی می کند و ما در مقابل آن عکس العمل نشان می دهیم.

3. در ضرر در جایی است که اگر کسی به دیگری ضرر وارد کند خودش نفع می برد ولی در ضرار چنین نیست زیرا می شود فرد ضرر بزند ولی به خودش هم نفعی نرسد و فقط نوعی لجبازی در آن وجود دارد.

4. ضرر و ضرار به یک معنا است.

5. که مختار ماست: ضرر آن است که بر کسی زیانی وارد کنیم اعم از اینکه عامد باشیم یا نه مانند تصادف رانندگی که غالبا عمدی نیست ولی ضرار فقط عمدی است.

6. مختار امام رحمه الله: ضرر همان است که در قبلی گذشت ولی ضرار این است که بر کسی فشار و حرجی ایجاد کنیم و زندگی را بر کسی تلخ کنیم و ارتباط به مسئله ی مالی ندارد.

7. علامه ی بجنوردی قائل است که ضرر فعلی است که ابتداء صورت می گیرد و در آن تکرار وجود ندارد ولی ضرار تکرار ضرر است یعنی ضرر بعد از ضرر.

حال باید ببینیم که کدام یک از این معانی با آیات و قرآن هماهنگ است.

اما القول الاول: قول به اینکه ضرر فعل واحد است و ضرار فعلی اثنین است زیرا از باب مفاعله اخذ شده است و این باب بین الاثنینی است. (از باب ضارب یضارب مضاربة ضرارا)

در قرآن هرگز ضرر و ضرار به این معنا نیامده است.

آیه ی اول: (وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى‏ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ) (توبه / 107)

ابن عامر که از قبیله ی انصار بود روی منبر از پیغمبر خبر می داد ولی وقتی پیامبر ظهور کرد اطرافش خالی شد از این رو علیه پیامبر قیام کرد و به مکه رفت و با مشرکین همدست شد و بعد از فتح مکه به سمت روم گریخت و به منافقین مکه دستور داد که در کنار مسجد قبا مسجدی بسازند که محل اجتماع مشرکین باشد تا علیه پیامبر نقشه بکشند و از رسول الله خواستند که بیایند و آن مسجد را افتتاح کند. رسول الله فرمود که من به تبوک می روم و وقتی که برگشت منافقین از ایشان خواستند که دو رکعت نماز بخواند و آن را افتتاح کند که آیه ی فوق نازل شد و از نیت شوم منافقین که می خواستند آن را پایگاهی برای نقشه های خود قرار دهند خبر داد. حضرت دستور به تخریب مسجد داد و گفت تمام زباله های خود را در آن مکان بریزند.

واضح است که ضرار در اینجا طرفینی نیست بلکه یک طرفی است و آن ضرر رساندن منافقین به پیامبر بود.

آیه ی دوم: (وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ (یا به نیکی آنها را رها کنید) وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً (تا آنها را به ضیق و فشار بیندازید) لِتَعْتَدُوا) (بقره / 231)

کسانی بودند که زن را طلاق می دادند و وقتی که عده اش داشت تمام می شد به او رجوع می کردند و دوباره طلاق می دادند. از این رو آیه ی مزبور نازل شد و دستور داد که تکلیف او را مشخص کنند. زیرا با چنین کاری زن مزبور نه شوهر دارد و نه بی شوهر است و به مشقت می افتد.

در این مورد هم ضرر یک طرفی است و آن ضرر رساندن شوهر به زن است.

همچنین در مشتقات ضرار همه در قرآن به معنای ضرر یک طرفی آمده است مانند: (أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ) (طلاق / 6)

یعنی به زنان مطلقه فشار نیاورید تا عرصه را بر آنها تنگ کنید به این شکل که در ایام عده که باید به او محل سکونتی بدهد به عناوین مختلف او را تحت فشار می گذارد تا مجبور شود خانه را ترک کند.

همچنین در روایت سمرة که رسول الله به او فرمود انک رجل مضار آن هم ضرر یک طرفی بوده است که سمرة فقط به مرد انصاری ضرر می رساند.

ان قلت: استعمال اعم از وضع است و با استعمال نمی توان به معنای وضعی یک لغت پی برد.

قلنا: این کلام صحیح است ولی ما با این موارد ثابت می کنیم که بین الاثنینی بودن در مورد ضرار کلیت ندارد.

اما القول الثانی: قول به اینکه در ضرر جزاء وجود ندارد ولی در ضرار جزاء و عکس العمل نهفته است به این معنا که کسی کار بدی می کند و ما در مقابل آن عکس العمل نشان می دهیم.

نقول: این معنا هم صحیح نیست و در تمام آیاتی را که خواندیم در مورد ضرار طرف مقابل ابتداء ضرر می زد و در آن جزائی وجود نداشت همچنین انصاری عمل بدی انجام نداده بود تا سمرة به عنوان جزاء به او ضرر بزند.

نکتة: آیة الله خوئی کلام ادبا را که می گویند باب مفاعله دو طرفی است تفسیر کرده است و بر آن تفسیر اشکالی وارد کرده است. ایشان می گوید که باب مفاعلة طرفینی است به این معنای است که از یکی صادر می شود و بر دیگری وارد می شود.

بعد ایشان گفته است که این کلام غلط است زیرا در قرآن است: (یخادعون الله و هو خادعهم و ما یخدعون الا انفسهم) و واضح است که حیله ی مخالفین بر خداوند وارد نمی شود.

یلاحظ علیه: اصلا تفسیر ایشان صحیح نیست تا اشکال ایشان بر آنها وارد باشد. در شرح تصریف ص 64 آمده است: و تاسیسه علی ان یکون بین اثنین فصاعدا یفعل احدهما بصاحبه ما فعل الصاحب به نحو ضارب زید عمروا (که هر دو به هم می زنند نه اینکه یکی بزند و یکی بخورد.) و قال الرضی بعد کلام فی الفرق بین بابی فاعلَ و تفاعلَ: یقول المالکی: ان فاعلَ لانقسام الفاعلیة و المفعولیة لفظا (لفظا می گوید ضارب زید عمرا ) و الاشتراک فیهما معنا (یعنی در واقع هر دو هم فاعل هستند و هم مفعول) و تفاعل للاشتراک فی الفاعلیة لفظا (مانند تضارب زید عمروا که هر دو مرفوع هستند) و فی المفعولیة معنا (در باطن هر دو مفعول هستند یعنی هر دو کتک خورده اند)

اما القول الثالث: قول به اینکه در ضرر در جایی است که اگر کسی به دیگری ضرر وارد کند خودش نفع می برد ولی در ضرار چنین نیست زیرا می شود فرد ضرر بزند ولی به خودش هم نفعی نرسد و فقط نوعی لجبازی در آن وجود دارد.

نقول: این معنا علی الظاهر صحیح نیست زیرا کسی که کاری انجام می دهد اگر از آن نفعی نبرد آن را انجام نمی دهد حتی انسان های بدسرشت هم از این قاعده مستثنی نیستند. غایة ما فی الباب نفعی که می برند منحصر به انتفاع مالی نیست بلکه گاهی برای خاموش کردن کینه ی خود این کار را می کنند و گاه می خواهند عظمت و بزرگی خود را به رخ این و آن بکشند.

اما القول الرابع: ضرر و ضرار به یک معنا است.

این قول دلیل می خواهد.

شتری بود مریض و دو نفر گفتند این شتر را بخریم و سرش را ببریم و از گوشتش استفاده کنیم. یکی قرار شد دو درهم بدهد و یکی هشت درهم. آن فردی که دو درهم داد گفت به شرطی من می دهم که سر و پوستش مال من باشد. قبول کردند و شتر را خریدند و بعد شتر خوب شد و قیمتش افزایش یافت و قیمتش حدود بیست دینار شده بود. کسی که دو درهم داد گفت حتما باید سرش را ببری و سر و پوستش را به من بدهی و حال آنکه فرد دیگر نمی خواست حیوان را بکشد. نزد امام صادق آمدند که حضرت فرمود دیگر حق این کار را نداری زیرا این درخواست تو ضرار است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ يَزِيدَ بْنِ إِسْحَاقَ شَعِرٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ حَمْزَةَ الْغَنَوِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ شَهِدَ بَعِيراً مَرِيضاً وَ هُوَ يُبَاعُ فَاشْتَرَاهُ رَجُلٌ بِعَشَرَةِ دَرَاهِمَ وَ أَشْرَكَ فِيهِ رَجُلًا بِدِرْهَمَيْنِ بِالرَّأْسِ وَ الْجِلْدِ فَقُضِيَ أَنَّ الْبَعِيرَ بَرَأَ فَبَلَغَ ثَمَنُهُ دَنَانِيرَ قَالَ فَقَالَ لِصَاحِبِ الدِّرْهَمَيْنِ خُمُسُ مَا بَلَغَ فَإِنْ قَالَ أُرِيدُ الرَّأْسَ وَ الْجِلْدَ فَلَيْسَ لَهُ ذَلِكَ هَذَا الضِّرَارُ وَ قَدْ أُعْطِيَ حَقَّهُ إِذَا أُعْطِيَ الْخُمُس‏

حضرت در این روایت لفظ ضرار را به کار برده است و نه ضرر را از این رو نمی توان گفت که این دو به یک معنا است.

اما القول الخامس: قول مختار ما این است که ضرر آن است که بر کسی زیانی وارد کنیم اعم از اینکه عامد باشیم یا نه مانند تصادف رانندگی که غالبا عمدی نیست ولی ضرار فقط عمدی است.

در مسجد ضرار و همچنین قضیه ی سمرة و هر جا که در قرآن لفظ ضرار آمده است در مورد کسی است که یک نفر عمدا تصمیم دارد به کسی ضرر بزند.