درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی

89/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: النقیصة الاضطراریة

بحث در جایی است که واجبی است که یک یا دو جزئش را نمی توانیم اتیان کنیم مثلا فردی بر اثر بیماری کمر نمی تواند ایستاده نماز بخواند. آیا باید ما بقی اجزاء نماز را بخواند یا اینکه نماز از بین می رود. به بیان دیگر می خواهیم برای اجزای باقی مانده ی نماز وجوب درست کنیم.

در جائی که دلیل مرکب اطلاق دارد و می گوید حتی اگر یک جزء را نتوانستید بیاورید ما بقی مطلوب مولی است و باید در هر صورت اتیان شود. بله اگر دلیل مرکب اطلاق نداشته باشد یا اطلاقش با اطلاق دلیل جزء معارض شود مشکل پیش می آید.

تا به حال دلیل استصحاب را خواندیم و اینکه به سراغ عناوین ثانویة می رویم. عناوین ثانویة در حقیقت برخی از روایاتی است که در این مورد نقل شده است و می خواهیم از آنها استفاده کنیم که ما بقی را باید بیاوریم.

روایت اول: اذا امرتکم بشیء فاتوا منه ما استطعتم. این روایت را ابو هریرة نقل کرده است ولی مضمون حدیث و علو آن حاکی از آن است که از مقام نبوی صادر شده است. ظاهرا رسول اکرم در حجة الوداع در مورد حج سخن می گفت. فردی سؤال کرد: ا فی کل عام؟ حضرت فرمود: نباید سؤال کنید زیرا اگر در جواب بگویم آری دچار مشکل می شوید. مردمان زمان بنی اسرائیل هم با سؤال زیاد برای خودشان مشکل ایجاد می کردند. ولی بدانید که اذا امرتکم بشیء فاتوا منه ما استطعتم بیهقی این روایت را به شکل (فاقضوا منه ما استطعتم). در کتب اهل سنت این روایت زیاد نقل شده است ولی در میان کتب شیعة در کتاب غوالی اللئالی نوشته ی ابن ابی جمهور احسایی (متوفای 900) و در کتاب قاضی نعمان مصری که از علماء به ظاهر اسماعلیة است (ظاهرا اسماعیلیة بوده است و در واقع امامی بوده است) که در کتابی فقهی این روایت را آورده است. در هر صورت این حدیث در کتب ما به صورت مستند نقل نشده است ولی در کتب اهل سنت مسندا ذکر شده است.

در هر حال حدیث نورانیتی دارد که مشخص می شود از پیامبر نقل شده است.

اما بحث در مضمون و دلالت حدیث:

اما در عبارت (فاتوا منه ما استطعتم) در (ما) چهار احتمال وجود دارد:

1. ما مصدریه ی غیر زمانیة: ای فاتوا علی القدر المستطاع. استطعتم به معنای المستطاع است و آن هم هر وقت که بتوانی و در آن زمان وجود ندارد. (به نظر ما این احتمال قوی تر است.)

2. ما مصدریه ی زمانیة: ای فاتوا منه زمان الاستطاعة یعنی هر وقت که استطاعت دارید آن را انجام دهید (این معنا مختار حضرت امام بوده است)

3. ما موصولیة و من بیانیة: ای اذا امرتکم بشیء فاتوا الشیء الذی (یعنی چیزی را که) استطعتم من الافراد و من آن الذی را تبیین می کند. در این صورت این کلام ناظر است به ذی افراد و کاری به اجزاء ندارد مانند حج که اگر توانستید یک سال بیاورید فبها و الا سال بعد فرد دیگری از حج را بیاورید و تا کسی ماه رمضان نمی تواند همه روز را روزه بگیرد به او می گویند هر فردی (یعنی هر روزی) را می توانی روزه بگیرد.

4. ما موصولیة و من تبعیضیة: ای اذا امرتکم بشیء فاتوا الشیء الذی امرتکم من ذی الاجزاء (من تبعیضیة است و معنایش این است که آن اجزایی را که می توانید بیاورید) اگر کسی می خواهد به این حدیث استناد کند باید این معنای چهارم را انتخاب کند و حال آنکه ظاهر حدیث همان معنای اول است و لا اقل معنای دوم را باید انتخاب کرد.

خلاصه آنکه حدیث می خواهد بگوید که هر کلی که بر شما واجب است یا سفارش شده است و شما نمی توانید آن را تمام و کمال ادا کنید هر آنچه را که می توانید انجام دهید مثلا هنگام امر به صدقه و یا نماز شب هر مقدار که می توانید انجام دهید.

البته در حدیث این وجه هم راه دارد که هم افراد را شامل شود و هم اجزاء ولی در هر صورت مورد حدیث در مورد حج است و خود حج قرینه است که حضرت در مورد ذی افراد سخن می گفت نه ذی اجزاء را زیرا حج ذو افراد است ولی نماز ذو اجزاء می باشد.

روایت دوم: عن علی علیه السلام: المیسور لا یسقط بالمعسور

این روایت در کتب روایی ما به طور مستند نیامده است و حدود دویست یا سیصد سال است که به این حدیث تمسک می کنند. بله در افواه و در کتب استدلالی به این حدیث استفاده می کنند مثلا شهید در ذکری از کتاب عمید الدین که خواهر زاده ی علامه است و مؤلف منیة اللبیب فی شرح التهذیب است نقل می کند که گفته است اگر کسی عاری شد آیا سجده بکند یا نه. بعد می گوید: بله سجده کند و غایة ما فی الباب اشاره به سجده کند زیرا المیسور لا یسقط بالمعسور.

اما کیفیت دلالت این حدیث: بحث در نمازی است که ذی اجزاء است و من یک جزء را نمی توانم بیاورم آیا می توانم به این حدیث استناد کنم که ما بقی امر دارد به این شکل که ای کسی که نمی توانی همه را بیاوری آن مقدار که می توانی بیاور.

به این حدیث چند اشکال وارد شده است:

اشکال اول: صاحب کفایة می گوید این حدیث مربوط است به ذی افراد و حال آنکه بحث ما در ذی اجزاء است و معنای حدیث چنین است: الفرد المیسور من الطبیعة (یعنی اگر فردی برای شما ممکن نشد) لا یسقط بالفرد المعسور (و باید فرد دیگری را بیاوری) مثلا اگر نمی توانم در مسجد نماز بخوانم باید در خانه بخوانم و اگر نمی توانم با جماعت بخوانم باید فرادی بخوانم.

واضح است که دلیلی بر کلام صاحب کفایه نیست. در روایت قبلی چون بحث در مورد حج بود قرینه داشتیم که مراد افراد است نه اجزاء ولی در اینجا قرینه ای وجود ندارد و ظاهر حدیث می تواند هم میسور افرادی و هم میسور اجزایی را شامل شود.

اشکال دوم: این روایت هم واجبات را شامل می شود و هم مستحبات را و همانطور که نماز واجب را هم شامل می شود، نافله ی لیل را هم شامل می شود از این رو چون مستحبات الزامی نیستند از این رو عبارت لا یسقط نمی تواند الزامی باشد بنابراین این وجوبی از این حدیث استفاده نمی شود که به کار واجبات بیاید.

ثم ان صاحب الکفایة اجاب عن هذا الاشکال و قال: المیسور لا یسقط حسب حکمه. اگر حکمش مستحب باشد لا یسقط حکمه الاستحبابی و اگر واجب باشد لا یسقط حکمه الوجوبی و هر مورد تابع خودش است.

اشکال سوم: محقق خوئی می فرماید این حدیث مربوط به ذی افراد است و نه ذی اجزاء ولی بر خلاف اشکال اول دلیل آن هم ارائه شده است. ایشان می گوید: السقوط فرع الثبوت یعنی ابتدا باید یک چیز ثابت شود تا بعد بتواند ساقط شود. این حالت در ذی افراد متصور است مثلا در ماه رمضان سی واجب به تعداد روزها وجود دارد و اگر وجوب چند فرد ساقط شود وجوب بقیه ی افراد ساقط نمی شود. خلاصه باید ثبوت وجود داشته باشد ولی غایة ما فی الباب کاملش (همه ی افراد مانند سی فرد در ماه رمضان) که ساقط شده است ناقصش ساقط نشده باشد (بیست روز را باید روزه گرفت). ولی در ذی الاجزاء این گونه نیست زیرا کاملش ثابت بود و ساقط شد ولی ناقص نه زیرا فرد ناقص امر نداشت از این رو ثبوتی برای او متصور نشده است تا بگوئیم سقوط در آن راه دارد و به عبارت دیگر وجوب ناقص اول کلام است از این رو ثبوت آن احراز نشده است تا در آن سقوط متصور باشد.

یلاحظ علیه: طبق مبنای امام می توانیم از این اشکال جواب دهیم و آن اینکه اقل واجب به وجوب نفسی است و قبلا گفته بودیم که مولی که امر می کند مسجدی بسازیم اگر بخواهیم آجرها را بنا کنیم و یا ستون ها را بسازیم همه به همان امر نفسی بر بناء مسجد است و لازم نیست هر کدام به تنهایی امر داشته باشد. در ما نحن فیه هم همین طور و امر به همه ی اجزاء همان امر نفسی است و ما که نمی توانیم همه ی اجزاء را بیاوریم قاعده ی فوق می گوید که امر نفسی معسور ساقط شده است ولی امر نفسی میسور ساقط نشده است.

الاشکال الرابع: این اشکال دور است به این بیان که اگر بگوئیم 9 جزء از ده جزء میسور است فرع این است که دارای ملاک باشد یعنی معراج المؤمن در 9 جزء وجود داشته باشد. از آن سو احراز ملاک متوقف بر امر است و از طرف دیگر امر متوقف بر این است که عمل میسور باشد.

یلاحظ علیه: ما دنبال مماثلت عرفی هستیم و کاری به ملاک نداریم به این معنا که گاه میسور، میسور معسور هست و گاه نیست مثلا اگر نماز دارای بیست جزء باشد و من هجده جزء را نتوانم بیاورم دیگر نمی گویند که این دو جزء میسور آن معسور است ولی اگر نوزده جزء را بتوانم بیاورم این میسور برای آن معسور می باشد مانند آبگوشتی که اگر فقط آب داشته باشد و لوبیا این را نمی گویند میسور برای آب گوشت اصلی است ولی اگر فقط پیاز نداشته باشد و همه چیز دیگر را داشته باشد این میسور آن معسور حساب می شود.