درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی

89/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده ی لا تعاد

اما الکلام فی الصدر: و هو (لا تعاد الصلاة)

صدر حدیث که می گوید: (لا تعاد الصلاة الا من خمسة) با حدیث ابی بصیر معارض است که می گوید (من زاد فی صلاته فعلیه الاعادة) و تعارض آنها از باب عامین من وجه است زیرا لا تعاد از یک نظر اخص است و از یک نظر اعم است. اخص است چون ارکان را شامل نمی شود و اعم است چون هم زیادی را شامل می شود و هم نقیصه را و از آن طرف حدیث من زاد هم اخص است چون فقط زیاده را بحث می کند و اعم است چون هم ارکان را شامل می شود و هم غیر ارکان را.

در ما نحن فیه هم در دو جا بحث نیست یکی جایی که کسی سوره ی نماز را زیاد بکند در اینجا من زاد فی صلاته آن را شامل می شود ولی لا تعاد به آن کاری ندارد و اگر کسی رکوع یا سوره را نخواند در اینجا لا تعاد آن را شامل می شود ولی من زاد آن را شامل نمی شود.

محل تنازع در جائی است که کسی سوره را زیاد کند که لا تعاد می گوید اعاده ندارد ولی دومی می گوید که نماز باید اعاده شود.

بیان دوم: شیخ انصاری می گوید که نزاع در زیادی غیر رکنی است ولی این را به بیان دیگری ارائه کرده است و می گوید: حدیث لا تعاد از این جهت اخص است که سهو را شامل می شود (زیرا اگر کسی عمدا زیاد کند نمازش باطل است)و اعم است چون هم زیاده را شامل می شود و هم نقیصه را و از آن طرف حدیث ابو بصیر اخص است از این جهت که فقط زیادی را شامل می شود و اعم است چون هم سهو را شامل می شود و هم عمد را و محل اجتماع آنها در زیاده ی غیر رکنی سهوی است مانند زیاد کردن سوره که لا تعاد می گوید چون رکن نیست و سهوا اضافه شده است نماز را نباید اعاده کرد ولی حدیث ابو بصیر می گوید که این هم از باب اضافه کردن در نماز است و نماز باید اعاده شود.

اتفق الاصحاب که در زیادی غیر رکنی سهوی، لا تعاد بر حدیث من زاد فی صلاته مقدم است و برای آن سه بیان وجود دارد:

بیان اول: مرحوم نائینی می فرماید: حدیث لا تعاد بر ادله ی اجزاء و شرایط حاکم است (بهتر بود که ایشان موانع را هم ذکر می کرد).

توضیح ذلک: اجزاء و شرایط اطلاق دارد و هم عامد را می گیرد و هم جاهل را و هم ناسی و ساهی را و می گوید که همه باید اجزاء و شرایط را بیاورند ولی حدیث لا تعاد می گوید که در صورت سهو، نسیان و جهل جزئیت و شرطیت حذف شده است.

بیان دوم: مرحوم خوئی به کلام محقق نائینی کلمه ی موانع را هم اضافه کرده است و گفته است که حکومت حدیث لا تعاد علاوه بر جزئیت و شرطیت بر موانع هم حاکمیت دارد مثلا قهقه در نماز مانع است چه فرد عالم باشد و یا جاهل ولی حدیث لا تعاد می گوید که در صورت جهل یا نسیان اگر کسی در نماز با صدای بلند خندید نمازش اعاده ندارد (زیرا نماز فقط از آن 5 مورد اعاده دارد)

یلاحظ علیه: این بیان در جایی صحیح است که حدیث (من زاد فی صلاته) در مقام بیان مانعیت نیز باشد که در این صورت حدیث لا تعاد اطلاق جزئیت و شرطیت و مانعیت را مقید می کند و می گوید که فقط در صورت عامد موجب بطلان می شوند. ولی واقع این است که حدیث من زاد در مقام بیان مانعیت نیست بلکه می گوید بر خلاف حدیث لا تعاد که می گوید: (لا تعاد لاجل الزیادة و النقیصة الغیر الرکنیة) ولی حدیث من زاد می گوید: (تعاد لاجل الزیادة الغیر الرکنیة سهوا) و دیگر در مقام بیان مانعیت نیست بلکه حکمی است در مقابل حدیث لا تعاد.

بله اگر حدیث (من زاد) می گفت که الزیادة مانعة در این صورت می شد گفت که مانعیت را شامل می شود ولی به نظر ما این عبارت مانعیت را شامل نمی شود و حدیث (من زاد فی صلاته) در مقام بیان مانعیت نیست تا لا تعاد بر آن حاکم شود بلکه در مقام حکمی از احکام شرعی است. منتها حکم آن با حکم لا تعاد متعارض است.

به بیان دیگر لا تعاد بر ادله ی جزئیت و شرطیت و مانعیت حاکم است و اطلاق آنها را محدود می کند و به حالت علم اختصاص می دهد ولی حدیث من زاد لسانش مانعیت نیست بلکه در مقام بیان صورت ابطال نماز است.

بیان سوم: نظر ما این است که اگر لسان لا تعاد را مطالعه کنیم در آن قوت دلالتی می یابیم که این قوت در من زاد فی صلاته وجود ندارد. دلیل قوت دلالت در این است که حدیث لا تعاد عدد خاصی را به من ارائه می دهد و این علامت این است که فرد در مقام بیان است و تصمیم دارد حدود و صغور کلام را بیان کند. از این رو وقتی می گوید که نماز در غیر این 5 مورد اعاده ندارد چه عمدی باشد و چه سهوی و چه از روی جهل و نسیان از این رو نقیصه ی غیر رکنی داخل تحت لا تعاد است و داخل تحت حدیث من زاد نیست.

ثانیا: در حدیث لا تعاد دلیل مسئله هم بیان شده است و این به استحکام آن می افزاید زیرا امام بعد از آنکه آن 5 مورد را ذکر می کند می فرماید: لان السنة (آنی که پیغمبر با زبان و بیانش اضافه کرده است) لا تنقض الفریضه (زیرا آن 5 مورد در قرآن آمده است و هرگز نباید کم و زیاد شود و اگر کسی آن 5 مورد را آورده باشد و ما بقی را سهوا و یا نسیانا و جهلا کم و زیاد کند نمازش اشکال ندارد.)

ثالثا: لسان حدیث لا تعاد امتنان است یعنی شارع با این حدیث می خواهد به ما منت گذارد و ارفاق نماید از این رو بر حدیث (من زاد فی صلاته) مقدم خواهد بود.

از این گذشته تمام علماء به حدیث لا تعاد عمل می کنند و آن را بر حدیث ابو بصیر مقدم می کنند و حدیث ابو بصیر را مختص به ارکان می دانند یعنی اگر کسی در ارکان اضافه کند نمازش را باید اعاده کند.

و هناک مشکلة: نقیصه کلا مال لا تعاد است و زیادی در غیر ارکان هم مربوط به لا تعاد می باشد. در این بیان آنی که مربوط به حدیث ابو بصیر است هم 5 مورد است در میان این 5 مورد هم وقت طهارت و قبله هم قابل زیادی نیست و فقط رکوع و سجود باقی می ماند و مشکل آن این است که امام صادق علیه السلام بر دو مورد جزئی یک قاعده ی کلی بیان کند و بعد وقتی می گوئیم مصادیق آن چیست در جواب باید گفت فقط رکوع و سجود و این همان تخصیص اکثر است که مستهجن می باشد.

جواب: من زاد موارد بیشتری را شامل می شود زیرا زیادی عمدی را هم شامل می شود به این معنا که کسی که رکوع و سجود را چه سهوا و چه عمدا اضافه کند نمازش باطل است.

ان قلت: بسیار کم اتفاق می افتد که کسی در مقام نماز خواندن و امتثال امر مولی باشد ولی عمدا رکوع و سجود را اضافه کند از این رو حدیث من زاد قهرا زیادی سهوی در رکوع و سجود را شامل می شود.

قلنا: این اشکال وارد است و اگر بخواهیم از این اشکال بیرون بیاییم باید بگوئیم که اصحاب دایره ی لا تعاد را وسیع گرفتند و دایره ی من زاد را تنگ کرده اند و عمل اصحاب هم برای ما حجت است.

راه دیگر این است که بگوئیم حدیث لا تعاد فقط نقیصه را شامل می شود از این رو زیاده را فقط به من زاد بدهیم (هرچند عمل اصحاب بر خلاف آن است زیرا اصحاب لا تعاد را هم در نقیصه و هم در زیادی جاری دانسته اند)