درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی

89/01/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم ملاقیِ احد الاطراف فی الشبهة المحصورة

بحث در آخرین تنبیه از شبهه ی محصوره است که عبارت است از اینکه اگر علم اجمالی داریم که یکی از دو گوشه ی فرش نجس است اگر دست تر ما به یک گوشه بخورد آیا از دست هم باید اجتناب کرد یا نه؟

قبل از شروع اصل بحث چند مطلب را به عنوان مقدمه ذکر کرده ایم و مطلب سوم ناتمام ماند که عبارت است از اینکه مسئله ی اجتناب از ملاقی احد الاطراف در شبهه ی محصورة واجب است مبتنی بر مسئله ی دیگری است و آن عبارت است از اینکه آیا اجتناب از نجاست ملاقی با نجس قطعی (ملاقی با بول) دلیل جداگانه ای احتیاج دارد یا اینکه همان دلیلی که می گوید اجتنب عن النجس همان دلیل اجتناب از نجاست ملاقی با نجس را هم شامل می شود؟ گفتیم که در ما نحن فیه دو قول است یکی می گوید که همان دلیل اجتنب عن النجس، ملاقی با نجس را هم شامل می شود و این قول را ابن زهره در غنیة انتخاب کرده بود ابن زهره در کتاب غنیة به این قول قائل است ولی ما دلیل ایشان را تام ندیدیم.

دلیل دوم قائلین به این قول: ابن زهرة و کسانی که طرفدار این قول هستند این است: شیخ در تهذیب می نویسد: عن محمد بن أحمد بن يحيى عن محمد بن عيسى اليقطيني عن النضر بن سويد عن عمرو بن شمر عن جابر عن أبي جعفر عليه السلام قال: أتاه رجل فقال: وقعت فأرة في خابية (ظرف بزرگ) فيها سمن أو زيت فما ترى في أكله؟ قال : فقال له أبو جعفر عليه السلام : لا تأكله ، فقال له الرجل : الفأرة أهون على من أن أترك طعامي من أجلها قال : فقال له أبو جعفر عليه السلام : إنك لم تستخف بالفأرة ، وإنما استخففت بدينك ، إن الله حرم الميتة من كل شئ .(وسائل الشیعة ج 1، ص 149، ح 2)

در این روایت بجز عمرو همه ثقه هستند ولی ظاهرا آخری ضعیف است. ولی از آنجا که متن روایت متقن و قوی است می توان گفت که از معصوم نقل شده است.

در این روایت همان روایتی که می گوید ملاقیَ نجس است همان دلیل می گوید که ملاقیِ نجس است و ملاقیِ فرد مستقلی از ملاقیَ نیست. کیفیت استدلال به دو شکل است.

الطریق الاول: فرد مزبور می گوید که من روغن را می خواهم و موش کمتر از آن است که این همه روغن با ارزش را دور بریزم. حضرت در جوابش می فرماید که تو موش را سبک نشمردی بلکه دین خدا را سبک شمردی که می گوید: ان الله حرف المیتة من کل شیء. حال که حضرت می فرماید اگر روغن را بخوری به دین خدا که همان حرمت میتة است استخفاف کردی. نکته ی آن این است که طرف نمی خواهد میتة را بخورد بلکه می خواهد ملاقی با آن را بخورد ولی حضرت در مقام جواب به حرمت خود میتة استدلال می کند از این رو ملاقیِ با میتة در حکم ملاقیَ که خود میتة است می باشد.

الطریق الثانی: امام علیه السلام تحریم سمن را از طریق تحریم میتة ثابت می کند و حال آنکه روغن با میتة تفاوت دارد و می فرماید: (ان الله حرم المیتة من کل شیء) از این رو آن دو با هم ارتباط مستقیم دارند.

یلاحظ علیه: تمام استدلال های شما مبنی بر این است که فارة در روغن افتاده است و آن را بعد از اندک مدتی قبل از اینکه متسلخ و تجزیه شود بیرون آورند. اما اگر فرض کنیم که موش چند روز در روغن باقی مانده است و سپس از هم پاشیده و در اجزاء آن در تمام روغن نفوذ کرده باشد در این صورت دیگر موش را نمی توان از روغن جدا کرد و در این صورت اکل روغن مساوی با اکل میتة می باشد. در این صورت دیگر نمی توان به روایت فوق استدلال کرد.

الجواب الثانی: احتمال دوم این است که علت اینکه امام بر میتة تکیه می کند و روی روغن تکیه نمی کند این است که خود صاحب روغن بر روی میتة تکیه کرد و گفت که موش کمتر از آن است که به خاطر آن ظرف روغن را دور بریزم و الا چه بسا امام روی خود میتة تکیه می کرد. در حقیقت این طرز جواب دادن از امام علیه السلام به دلیل هماهنگی با برخورد سائل است از این رو نمی توان از کلام امام استفاده کرد که ملاقیِ از شؤون ملاقیَ باشد.

الجواب الثالث: امام علیه السلام در مقام بیان این نیست که بگوید اجتناب از ملاقیِ از شوون اجتناب ازملاقیَ است بلکه در مقام بیان این است که بگوید خیال نکن که موش کوچک است و خاویه بزرگ است و نباید به خاطر یک چیز کوچک چیز بزرگی را رها کرد چرا که در هر صورت میتة میتة است و باید از آن اجتناب کرد از این رو حضرت در مقام بیان مسئله ی اصولی نیست که بگوید ملاقیِ از شؤون ملاقیَ است. اگر کسی روایت را به دقت مطالعه کند این مطلب را متوجه می شود.

تا اینجا ثابت کردیم که اجتناب از ملاقیِ از شؤون ملاقیَ نیست بلکه حکم مستقل خود را می طلبد و از توابع ملاقی به حساب نمی آید.

اما آنها که می گویند که اجتناب از ملاقیَ تابع ملاقیِ نیست برای خود دلائلی دارند:

الدلیل الاول: قوله علیه السلام (الماء اذا بلغ قدر کر لم ینجسه شیء)

دلالت آن بر مدعی به این شکل است که این روایت می گوید که نجاست علت برای نجاست آب است و مفهوم آن این است که اگر آب اگر به حد کر نرسد ینجسه کل شیء او بعض شیء. از این رو مسئله از باب علیت و معلولیت است و نجاست نجس علت می شود برای نجاست ملاقیِ که همان آب است و علت و معلول دو شیء مستقل هستند و ملاک در هر دو یکی نیست و معلول شیئی است غیر از علت و الا اگر اجتناب از ملاقیِ از شؤون ملاقیَ باشد دیگر بیان علت و معلول معنا ندارد.

الدلیل الثانی: روایاتی که می گوید شمس مطهر است که آن هم دلالت دارد بر علیت شمس بر زوال نجاست. خلاصه اگر باب طهارت از باب علیت و معلولیت است، باب نجاست هم از بر همین سبک است.

الدلیل الثالث: در فقه ما ملاقیِ یک اثر دارد و ملاقیَ اثر دیگر مثلا بول را باید با آب قلیل دو بار بشویند ولی آبی که با بول ملاقت کرده است اگر به لباس ما بخورد را اگر با یک بار بشویند کافی است هکذا اگر ولوغ کلب به ظرفی بخورد باید آن را خاک مال بکنند ولی اگر آنی که سگ لیسیده به لباس مرطوب بخورد لازم نیست که لباس را تعفیر و خاک مال کنند.