درس خارج اصول آیت الله سبحانی

88/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در اين است که از اخبار من بلغ فقط اين اثبات می شود که فلان عمل ثواب دارد يا اثبات می شود که آن عمل استحباب هم دارد. اين روايات در پی ترغيب برای ثواب بردن از برخی اعمال است يا برای جعل استحباب بر آن اعمال. شيخ نظر اول را دارد که اين روايات ناظر به اين است که کسی که به اين اخبار عمل کند، ثواب می برد و اين ثواب به خاطر خود عمل نيست، بلکه به خاطر انقياد است ولی آخوند و صاحب العنوانين می گويند ثواب مال خود عمل است و عمل مستحب است که ثواب دارد، يعنی مصلحتی بر عمل مترتب می شود که آن را مستحب می کند.

بررسی نظريه ی شيخ

شيخ می فرمايد از روايات استفاه می شود که ثواب مال انقياد است نه خود عمل. از نظر او روايات چنين تعابيری دارد: من بلغه، من سمع، عمل ذلک طلب قول النبی، عمل ذلک التماس ذلک الثواب. در سه روايت اول محرک مکلف، برای انجام بلوغ است: من بلغه شیء من الثواب. داعی مکلف همان رسيدن از سوی پيامبر است، ولی در روايت محمد بن مروان صريحاً گفته شده است طلب قول النبی، التماس ذلک الثواب، کأنه آن کار را انجام می دهيم بما انه معنون بالبلوغ، يا معنون بطلب قول النبی، يا المتاس ذلک الثواب. اين عناوين عبارت اخری انقياد است. در خود عمل تغييری رخ نداده است، بلکه تمام مسأله در عنوان است. اين جا هم عناوين قصديه است. روح فرمايش شيخ اين است که ما عمل را به خاطر خود عمل انجام نمی-دهيم، بلکه به خاطر اين عناوين انجام می دهيم. اين عناوين تقييديه که آورده شود عمل همراه با انقياد خواهد بود. اين عناوين تقييديه سبب می شود که عمل رنگ انقياد به خود بگيرد.

ما مؤيدی برای فرمايش شيخ ذکر می کنيم. اين جا اشتباهی هم وجود دارد که عده ای خيال می کنند اخبار من بلغ تنها مربوط به جاهائی است که مستحبات ضعيفه السند است ولی اين طور نيست و افزون بر آن، مستحبات دارای سند محکم و حتی واجبات را هم شامل است. در اينجا اگر خداوند ثواب انقياد را بدهد اين حکم عقل است ولی اگر ثواب مندرج در همان روايت را بدهد اين تفضل است.

نظريه های در برابر شيخ

در برابر نظريه ی شيخ دو نظريه ی ديگر هم هست.

نظريه ی اول ـ يک نظريه از کتاب العناوين که کتابی مربوط به قواعد فقهيه در دو جلد است، و از کتابهای بسيار مفيد است که شناخته نيست و حتماً آن را فراهم کنيد. مرحوم مراغی مؤلف اين کتاب می گويد اين روايات در مقام دادن حجيت به خبر ضعيف است. در واجبات و محرمات مته روی خشخاش گذاشته شود ولی اين روايات می گويد در مستحبات لازم نيست چنين شود. يلاحظ عليه: اين فرمايش ايشان قابل خدشه است. اگر اين روايات واقعاً در مقام اعطای حجيت به ضعاف باشد، بايد الغای احتمال خلاف کند و حال آن که اين روايات شک و خلاف را حفظ می کند و می گويد و إن کان رسول الله لم يقله. اعطای حجيت با اين لسان سازگار نيست.

نظريه ی دوم ـ نظريه ی ديگر نظريه ی محقق خراسانی در کفايه است که دو مطلب دارد: يکی در رد شيخ و ديگری در اثبات استدلال خودش. صاحب عناوين می گفت اين روايات اعطای حجيت ولی آخوند می گويد اين عمل می شود مستحب و مستحب هم شايسته ی انجام دادن. مطلب اول آخوند که در رد شيخ است بر اين موضوع استوار است که فرق است بين دواعی و عناوين. مثلاً در نماز ظهر داعی امتثال امر خداست و اين يک عنوان تعليلی است، ولی عنوان ظهر و عصر يک عنوان تقييدی است و نماز هم از عناوين قصديه است. در بحث ما هم عناوينی مانند طلب و التماس عناوين تعليلی هستند، اينها دواعی هستند، اين عناوين روی فعل و عمل منطبق نمی شود و ثواب مال عمل است و اينها فقط دواعی و علل هستند، در واقع آخوند می خواهد بگويد شيخ بين عناوين تعليلي و تقييدی خلط کرده است. اگر ثواب به عنوان داده شود، عمل ديگر مستحب نيست ولی اگر ثواب مال خود عمل باشد، عمل مستحب خواهد شد. يلاحظ عليه: العناوين التعليليه عناوين تقييده. گاه برخی عناوين تعليليه به عناوين تقييديه تبديل می شود. مانند لاتشرب الخمر لسکره يا اکرم زيدا لعلمه که معنی آن اين است که لاتشرب المسکر و اکرم زيدا عالماً. به عبارت ديگر اين قبول است که طلب قول النبی داعی است ولی اين تعليل دليل نمی شود که عنوان تقييدی نشود. اين طور نيست که هيچ جا عنوان تعليلی به تقييدی تبديل نشود. و اگر اين را قبول کرديم، مانعی ندارد که بگوييم در اينجا هم ثواب مال انقياد است و ثواب به عمل برنمی گردد، بلکه به عملی برمی گردد که مقيد است به انقياد، عملی که مرکب است از خود فعل بعلاوه ی طلب فعل النبی.

مطلب دوم آخوند استدلال بر مدعای خودش است که به استناد روايت هشام آن را مطرح ساخته است. آخوند می گويد در اين روايت، کلمه ی ذلک به کجا برمی گردد:

مَنْ بَلَغَهُ عَنِ النَّبِيِّ ص شَيْ‏ءٌ مِنَ الثَّوَابِ فَعَمِلَهُ كَانَ أَجْرُ ذَلِكَ لَهُ وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَقُلْهُ‏

ذلک به عمل برمی گردد. پس چرا می گوييد ثواب مال عمل نيست. يلاحظ عليه: اولاً اين روايات منحصر به روايت هشام نيست، دو روايت از آن محمد بن مروان است که در آن آمده کان له ذلک الثواب و يا التماس ثواب ذلک، ثانياً اگر فرض کنيم که ذلک به عمل برگردد. آيا اين ثواب را مطلقاً می دهند يا در ظروف و شرايط خاصی؟ مسلماً اولی نيست. اين ظروف و شرايط همان همراه بودن با بلغ عن النبی، طلب قول النبی و مانند آن است. يعنی يک ظرف مقيد به قيود ثلاثه. و اين نشان می دهد که ثواب مال خود عمل نيست، اگر آن شرايط نباشد، آن ثواب وجود نخواهد داشت.