درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی
88/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
امام تبعاً للعروه در مقدمهی احکام حج، اعمال حج تمتع شامل عمرهی تمتع و حج را به صورت فشرده بيان کرده است. البته ذکر فهرست برای اين گونه مطالب خوب است تا مايهی درک بهتر مطالب شود. تأکيد مینمايد اعمال عمره در پنج بخش و اعمال حج در 13 بخش بحث خواهد شد. متن تحرير چنين است:
حديث سعه
حديث ديگری که برای اثبات برائت در شبههی تحريميه به آن استناد کردهاند، حديث سعه است. ولی پيش از ورود به بحث بايد به دو مقدمه اشاره کنيم.
مقدمهی اول: حديث سعه را سه نوع نقل کردهاند:
• نقل اول در منابع اصولی
• نقل دوم در وسائل الشيعه، کتاب النجاسات
• نقل سوم در مستدرک الوسائل
اين سه نقل چنين است:
• نقل اول که در کتابهای اصولی از جمله رسائل و کفايه است چنين است: الناس فی سعه ما لايعلمون. سعه و ما را میتوان به صورت اضافه يا عدم اضافه و با تنوين سعه خواند.
• نقل دوم که در جاهای مختلف وسائل و به صورت عمده در جلد دوم، ابواب نجاسات است، چنين است: الناس فی سعه حتی يعلموا، اين روايت از امير مؤمنان است.
• نقل سوم که در مستدرک، ج 18، ابواب حدود است، چنين است: الناس فی سعه ما لميعلموا
مقدمه دوم: اين است که ما بر دو نوع است:
ما موصوله ـ که به معنای و به جای الذی به کار می رود. در الفيهی ابنمالک خوانديم که:
و من و ما و ال تُساوی ما ذُکِر و هکذا ذو عند طیٍّ شُهِر
کلمهی ما در اين آيهی شريفه به همين معناست:
وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ ( بقره، 270 )
ما مصدريه ـ کلمهی ما گاهی هم مصدريه است، که خود بر دو نوع زمانيه و غيرزمانيه است. يعنی گاهی فعل بعد از خود را تبديل به مصدر میکند ولی زمان در آن نيست و گاهی در آن زمان هم هست. مصدريهی غير زمانيه مثل:
و علی الثلاثه الذين خلفوا حتی اذا ضاقت عليهم الارض بما رحبت ... ( توبه، 118 )
بما رحبت يعنی برحبتها. و مصدريهی زمانيه، مانند:
و اوصانی بالصلاه و الزکاه ما دمت حيّاً .... ( مريم، 31 )
اين ما مصدرية ظرفيه است.
بررسی نقل اول:
شيخ و آخوند روی نقل اول بحث کردهاند. ولی اين بحث فائدهای ندارد زيرا چنين حديثی در منابع حديثی ما وجود ندارد. پس ما روی حديث اول بحث نمیکنيم.
بررسی نقل دوم:
4270 وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع سُئِلَ عَنْ سُفْرَةٍ وُجِدَتْ فِي الطَّرِيقِ مَطْرُوحَةً كَثِيرٍ لَحْمُهَا وَ خُبْزُهَا وَ جُبُنُّهَا وَ بَيْضُهَا وَ فِيهَا سِكِّينٌ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يُقَوَّمُ مَا فِيهَا ثُمَّ يُؤْكَلُ لِأَنَّهُ يَفْسُدُ وَ لَيْسَ لَهُ بَقَاءٌ فَإِذَا جَاءَ طَالِبُهَا غَرِمُوا لَهُ الثَّمَنَ قِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا يُدْرَى سُفْرَةُ مُسْلِمٍ أَمْ سُفْرَةُ مَجُوسِيٍّ فَقَالَ هُمْ فِي سَعَةٍ حَتَّى يَعْلَمُوا (وسائل الشيعة، ج3، ص 493 )
مفاد روايت نشان میدهد که حديث مربوط به کوفه است. اين حديث از نظر سند خوب است. خوباين حديث از رباعيات کلينی است، چون کلينی با چهار واسطه از امام صادق عليه السلام نقل می کند. کلينی ثلاثيات هم دارد. هر چه سند روايت کوتاهتر باشد، اعتبار آن بيشتر است. اهمتيت قرب الاسناد هم در اين است که بين مؤلف و معصوم سه نفر هستند. به هر حال سند خوب است. و اما از نظر دلالت حضرت دو نکته فرمودهاند، يکی اين که مردم در چيزی که نمیدانند در سعه هستند و ديگری اين که در جائی که کالائی از بين میرود میتوان آن را مصرف کرد و بعد بهای آن را پرداخت کرد. از اين حديث معلوم می شود در شبهات موضوعيه انسان در سعه است. نوفلی و سکونی هر چند از اهل سنت هستد ولی اصحاب به روايت آنها عمل کردهاند. ولی در دلالت دو نکته وجود دارد:
• مورد روايت شبهات موضوعيه است و بحث ما در شبهات تحريميه حکميه. يه ح• مشکل ديگر اين است که اصل در لحوم استصحاب عدم تذکيه است. غنم که زنده بود غير مذکی بود، حال که شک داريم، استصحاب عدم تذکيه می کنيم. حتی اگر کبری را قبول کنيم، تطبيق کبری ( هم فی سعه حتی يعلموا ) بر صغری ( لحم ) مشکل است، زيرا استصحاب عدم تذکيه داريم. البته اگر کسی از راه سوق و طريق مسلمين وارد شود که بخواهد اثبات کند اين لحم پاک است، اين ديگر دليل ديگری است ولی امام به آن استناد نکرده بلکه امام به اصل تمسک کرده است. يعنی کبرای مذکور در روايت با اين مبنا و احتمال سازگار نيست.
بررسی نقل سوم:
و اما حديث سوم که در مستدرک وارد شده چنين است:
21886 4 عَوَالِي اللآَّلِي، عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ النَّاسُ فِي سَعَةٍ مَا لَمْ يَعْلَمُوا
حديث سوم از نظر سند، خوب نيست، زيرا مستدرک آن را از عوالی اللئالی نقل کرده، ولی دلالت آن را بحث میکنيم. در اينجا از مقدمه دوم در بارة انواع ما استفاده میکنيم. اگر کلمهی ما را موصوله بگيريم و صله را هم اضافه کنيم، يعنی با تنوين نخوانيم، معنای روايت اين میشود که نسبت به آن چه که نمیدانند، در گشايش هستند؛ اگر اين باشد دلالت روايت بسيار خوب است، يعنی بر شما ضيقی نيست، يعنی اولاً عقاب نيست و ثانياً احتياط لازم نيست. زيرا عقاب يا احتياط هيچ کدام با گشايش سازگار نيست. ولی افسوس که روايت از نظر سند مرسل است. اگر اين طور شد با روايات احتياط معارض می شود. البته اشکال سيال اخباریها را که در نظر بگيريم، اگر دليل احتياط تمام باشد نسبت به حديث رفع وارد است ولی در اينجا تعارض است. زيرا در اينجا هر دو با هم برابر هستند ولی اگر ما را مصدريه و آن هم زمانيه بگيريم، در آنجا نمی توان به حالت اضافه خواند و حتما بايد با تنوين خواند. زيرا ما مصدريه بر ماضی حقيقی يا ماضی تأويليه وارد میشود و بر مضارع وارد نمیشود، يعنی مدت عدم علمهم در گشايشند. مرحوم نائينی گفته که حديث اخباری بر آن وارد است. ولی حق اين است که حرف آخوند درست است. زيرا حديث اخباری حکم واقعی را نمیگويد و اين جا بحث در حکم واقعی است. ايجاب و تحفظ حکم ظاهری است نه واقعی. پس اگر ما را موصوله بگيريم، با اخبار احتياط متعارض است. ولی اگر مصدريه بگيريم، ديگر اضافه نيست ولی باز هم با اخبار احتياط در تعارض است. پس دلالت حديث سوم خوب است خواه ما را مصدريه بگيريم و خواه موصوله. ولی سند آن خوب نيست.
فردا حديث حل را بررسی خواهيم کرد. اهيم کرد.