درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی
88/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
استدلال به روايات برای حجيت خبر واحد هم مانند استدلال به آيات، سه مرحله دارد:
نقل روايات
چگونگی استدلال به روايات
اشکالات استدلال به روايات.
ذکر روايات مربوط به مرحلهی اول نقل روايات که به پايان رسيد و پنج طائفه روايات که به صورت نسبی شايستگی دلالت دارد ذکر شد که عناوين آن عبارت است از :
روايات مربوط به صفات،
روايات مربوط به اشخاص،
روايات مربوط به علاج تعارض،
روايات مربوط به تعريف کتابهای اصحاب،
روايات مربوط به لعن کذابين.
مقام دوم: کيفيت استدلال به اين روايات
کيفيت استدلال اين گونه است که میپرسيم اگر خبر واحد حجت نبود چرا ائمه ما را دعوت به اخذ روايت از کسانی که واجد چنين شرائطی مانند اجتهاد و روايت کردن و ثقه بودن هستند میکنند؟ چرا ما را دعوت به اخذ روايات افرادی مشخص مانند زراره میکنند؟ اگر خبر حجيت ندارد چرا بايد اخبار متعارض را علاج کنيم و آنها را با هم آشتی بدهيم؟ اگر حجت نيست چرا اين همه از کتب اصحاب که همگی خبر واحد است تعريف شده است؟ اگر خبر واحد حجت نيست چرا اخبار کذب مشتری داشته و ائمه از آن نهی کردهاند.
مجموع اين روايات نشان میدهد که خبر واحد حجت است و کبری يک امر مسلم بوده و ائمه هم فقط در بارهی صغری بحث کردهاند. اگر هم دليلی بر کبری وجود داشته باشد، نادر است مانند کلمهی ندامت در آيهی نبأ که قبلاً بحث شد. ائمه صغریها را گاه به صورت صفت بيان کردهاند و گاه برای آن نمونه نشان دادهاند.
مقام سوم: اشکالات وارد بر استدلال به آيه
دو اشکال به اين استدلال شده است:
اشکال اول: شما با خبر واحد میخواهيد خبر واحد را حجت کنيد. اين روايات از کتب اربع است که مؤلفان آن سه نفر و با محاسبهی کشی چهار نفرند و با اينها که تواتر درست نمیشود. خبر واحد خبری است که متواتر و متسفيض نباشد. جواب: مراد از تواتر در اينجا تواتر به معنای متداول و اصطلاحی نيست. تواتر لفظی آن است که لفظ واحد است و در هر قرنی هم جماعتی آن را نقل کردهاند که اجتماع آنها بر کذب محال است مانند من کنت مولاه و يا مانند انما الاعمال بالنيات. مراد از تواتر در اينجا تواتر اجمالی است، يعنی قطعاً يکی از اين روايات از ائمه صادر شده است. حتی بهتر است که کلمهی تواتر را هم به کار نبريم. ما علم اجمالی داريم که يکی از اينها از ائمه صادر شده است.
اشکال دوم: اشکال ديگر اين است که الفاظ اين روايات با هم مختلف است، و لذا در اينجا بايد اخص المضمونين را بگيريم، روايتی را بايد بگيريم که همه روی آن اتفاق داشته باشند و به ويژه مصداقهای مذکور در طائفهی اول در سند آن وجود داشته باشد. از بين همهی روايات چنين روايتی را میتوان يافت و آن حديث 4 باب 11 از ابواب صفات قاضی است.
33419 ( روی الکلينی ) وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْيَرِيِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ وَ قُلْتُ مَنْ أُعَامِلُ (وَ عَمَّنْ) آخُذُ وَ قَوْلَ مَنْ أَقْبَلُ فَقَالَ الْعَمْرِيُّ ثِقَتِي فَمَا أَدَّى إِلَيْكَ عَنِّي فَعَنِّي يُؤَدِّي وَ مَا قَالَ لَكَ عَنِّي فَعَنِّي يَقُولُ فَاسْمَعْ لَهُ وَ أَطِعْ فَإِنَّهُ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ قَالَ وَ سَأَلْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ ع عَنْ مِثْلِ ذَلِكَ فَقَالَ الْعَمْرِيُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَانِ فَمَا أَدَّيَا إِلَيْكَ عَنِّي فَعَنِّي يُؤَدِّيَانِ...
امام عسکری عليه السلام عثمان بن سعيد عمری و پسرش محمد بن عثمان عمری را توثيق کرده است. پس اين روايت از نظر هر پنج گروه حجت است. اخص پنج گروه فرد مجتهد، ثقه، راوی، شيعه است که در اين روايت هست. اگر اين روايت حجت باشد، مضمون آن را میگيريم و مضمون آن فقط ثقه بودن است و در آن مجتهد و شيعه بودن نيست. مضمون همان الثقه المأمون است که امام در اين روايت گفته است. اين همان حرفی است که مرحوم آخوند در يک سطر و نيم بدون ذکر مثال آورده است. اين خبر متفق عليه هم خبر واحد هست ولی پشتوانهی آن علم است و آن علم به اين که يکی از اين روايات از امام صادر شده است. و چون اين روايت روشن نيست که کدام است اخص را میگيريم و سپس به مضمون اخص عمل میکنيم.
روايت 33 باب 11 هم میتواند نمونهی ديگری باشد.
دليل سوم بر اثبات حجيت خبر واحد: اجماع
اجماع بر دو نوع است:
محصل
منقول.
اجماع محصل آن است که خودمان تک تک اقوال علما را بررسی کنيم و ببينيم که فتوا به حجيت خبر واحد دادهاند. ولی اجماع منقول آن است که راه را کوتاه کنيم و به نقلهی اجماع اعتماد میکنيم.
آخوند اشکال خوبی دارد که:
اگر اجماع محصل را بگيريم، فتوای علما لسان واحد ندارد و يکنواخت نيست و نمیتواند کاشف قول معصوم باشد.
اگر اجماع منقول را بگيريم، معاقد اجماع نزد نقلهی اجماع با هم فرق دارد. آنها در شرايط اجماع اختلاف نظر دارند، گاه برخی میگويند اين خصوصيت در آن نقش دارد و برخی ديگر میگويند ندارد.
ولی اگر من جای آخوند بودم اشکال را به شکل ديگری مطرح میکردم و میگفتم اين اجماعات مدرکی است. همان علمائی که به حجيت خبر واحد فتوی دادهاند مدرکشان آياتی بوده که خوانده شد و اجماع مدرکی به درد نمیخورد زيرا خود مدرک در اختيار ماست و میتوانيم خودمان مطالعه کنيم.
گاهی هم تمسک به اجماع عملی و سيرهی عمليه کردهاند و میگويند سيرهی عملی فقهای اسلام عمل به خبر واحد است، اين هم اشکال واضح دارد. زيرا اين سؤال مطرح است که آيا آنها بما انهم مسلمون چنين می کنند يا بما انهم عقلاء. فقهاء ما به دليل اين که متشرع هستند به حجيت خبر واحد عمل نمیکنند که مثلاً اجماع آنها به زمان معصوم عليه السلام برسد. خواهيم ديد که تنها دليل سيرهی عقلاست و اسلام هم از آن ردع نکرده است. قمار و شراب هم در سيرهی عقلاء هست ولی اسلام از آن ردع کرده است.