درس خارج  اصول حضرت آیت الله سبحانی

88/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

تمسک به آيه­ی نباء برای اثبات حجيت خبر واحد از طريق مفهوم شرط را سه نوع تقرير کرده­اند:

تقرير مشهور

تقرير آخوند

تقرير مرحوم خوئی

تقرير نخست مفهوم شرط ـ تقرير اول که همان تقرير نزد مشهور است، اين است که مشهور موضوع را نبأ الفاسق قرار داده­اند و شرط هم إن جاء به الفاسق است و جزاء هم فتبينوا، يعنی: نبأ الفاسق ـ ان جاء به الفاسق ـ فتبينوا. اولی موضوع و بين دو خط فاصله شرط و جملة آخر هم که جزاست. تقرير اين است که منطوق آيه اين است که خبر الفاسق ان جاء به الفاسق فتبينوا و مفهوم آن هم اين است که نبأ الفاسق ان لم يجیء به الفاسق فلاتتبينوا ولی اين مفهوم دو مصداق دارد:

ـ مصداق اول ـ نبأ الفاسق را نه فاسق و نه عادل نياوند که در اين صورت شرط محقق موضوع می شود و لا تتبينوا هم از قبيل سالبه به انتفای موضوع می شود.

ـ مصداق دوم ـ مصداق ديگر آن اين است که فاسق خبر نياورد و مثلا عادل آن را بياورد. در اين جا شرط محقق موضوع نيست. و معنای آن هم حجيت خبر واحد عادل است. و در اينجا سالبه به انتفای محمول است. که خبر عادل هست ولی تبين لازم ندارد.

اين تبيين و تقرير مطابق معالم و قوانين و کتب قدماست. يلاحظ عليه: همان اشکال معروف شيخ را بايد در اينجا ذکر کرد که در مفهوم، بايد جزا وارد بر همان موضوع منطوق باشد و نمی­تواند بر موضوع ديگری حمل شود. موضوع منطوق و مفهوم بايد يکی باشد: يشترط فی صحه المفهوم وحده الموضوع فی القضيه المنطوقيه و المفهوميه. چون در منطوق نبأ الفاسق موضوع است بايد در مفهوم هم چنين باشد. و اگر اين شد، اين ديگر يک مصداق بيشتر ندارد و نبأ العادل ديگر موضوع نيست. نبأ الفاسق ان لم يجیء به فلاتتبينوا زيرا ديگر مصداق تحقق پيدا نکرده است و ربطی به آوردن شدن خبر به وسيلة عادل ندارد. علمای ما در اين ده قرن اشتباه کرده اند و در منطوق و مفهوم دو موضوع مختلف قرار داده­اند. شيخ می گويد اين اشکال قابل دفع و جواب نيست.

تقرير دوم مفهوم شرط ـ در تقرير دوم که از آن محقق خراسانی است ـ آخوند می خواهد اشکال استادش را جواب دهد و صورت مسأله را عوض می کند. ايشان می گويد تصوير دقيق موضوع چنين است:

منطوق: النبأ الموجود فی الخارج طول القرون ـ ان جاء به الفاسق فتبينوا

مفهوم: النبأ الموجود فی الخارج طول القرون ـ ان لم يجیء به الفاسق فلاتتبينوا

ايشان قضيه را حقيقيه و موضوع را بسيط می گيرد: النبأ، بر خلاف شيخ که موضوع را مرکب فرض کرده بود: نبأ الفاسق. اگر موضوع را مانند آخوند تصور کنيم، در اين صورت شرط محقق موضوع نيست و موضوع ذات نبأ و خبر است. البته اگر فاسق نباشد قهرا عادل خواهد بود. در اين صورت ديگر سالبه به انتفای موضوع نيست، بلکه سالبه به انتفای محمول است. زيرا فرض کرديم که نبأ در جامعه و در خارج هست ولی تبين نمی­خواهد ,. يلاحظ عليه: اگر آيه در مقام بيان احکام نبأ است و می خواهد احکام نبأ را بگويد فرمايش شما درست است و قهراً مفهوم دارد ولی آيه در مقام بيان احکام نبأ نيست، آيه در مقام بيان يک قسم است و آن نبأ الفاسق است. و اين برداشت شما بر خلاف آيه است.

تقرير سوم مفهوم شرط: تقرير سوم تقرير آقای خوئی در مصباح الاصول است. ايشان خواسته است طرح جديدی بريزد ولی شما ببينيد طرح  ايشان همان طرح آقای آخوند خراسانی است يا واقعاً طرح جديدی است. ايشان می گويد گاه موضوع بسيط است مانند نبأ و گاه مرکب است و اگر مرکب شد، گاه محمول به هر دو نياز دارد، مانند الولد ـ ان رزقت و ان کان ذکرا ـ فاختنه. در اينجا بايد هر دو جزء باشد تا حکم بيايد. در اينجا قطعا قضيه فاقد مفهوم است و گاه فقط به جزء اول نياز دارد و جزء دوم زائد است. مانند اذا رکب الامير و کان الجمعه فالزم رکابه که قيد جمعه زائد است و گرفتن رکاب به جزء اول برمی گردد. و آيه هم از قبيل همين دومی است. ان جاء به الفاسق قيد موضوع نيست بلکه از قبيل ان خرج يوم الجمعه است که مدخليت ندارد و جنبة ظرفی دارد. يلاحظ عليه: اين بيان برمی گردد به همان بيان آخوند خراسانی. و آن اشکالی که به آخوند شد اينجا هم مطرح است که آيه در صدد بيان احکام خبر بما هو خبر نيست، بلکه در صدد بيان احکام نبأ الفاسق است.

 پس هر سه تقرير از نظر نشان دادن حجيت خبر واحد با تمسک به آيه قابل خدشه بود.