درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی
88/07/29
بسم الله الرحمن الرحیم
در بين آياتی که برای اثبات حجيت خبر واحد به آن استناد شده است، آيهی نبأ از همه مهمتر است. استدلال به اين آيه از دو طريق است:
از طريق مفهوم وصف
از طريق مفهوم شرط
اين دو گاه حتی از سوی بزرگان با هم خلط میشود و اينها را بايد از هم جدا کرد.
الف. تمسک به آيهی نبأ برای اثبات حجيت خبر واحد از طريق مفهوم وصف
خود مفهوم وصف را هم دو نوع تقرير کردهاند:
تقرير اول مفهوم وصف ـ خداوند فاسق را موضوع قرار داده است ولی موصوف اين وصف حذف شده است. در وصف اگر موصوف ذکر شود به آن معتمد میگويند و اگر موصوف آن ذکر نشود به آن غير معتمد گفته میشود. بر اساس اين تقرير موضوع مرکب از مخبر و فاسق است. معنای آيه اين می شود که اگر مخبر فاسق شد، تبين کنيد و مفهوم آن اين میشود که اگر فاسق نباشد، ديگر تبين لازم نيست. زيرا اگر فاسق نباشد، عادل است چون اين دو، دو وصفی هستند که لاثالث لهماست. بين فاسق و عادل حالت ديگر وجود ندارد. مانند فی سائمه الغنم زکوه. اگر سائمه نباشد، قهرا بايد معلوفه باشد و معلوفه زکاه ندارد و اگر قرار باشد هر دو زکاه داشته باشد، قيد سائمه لغو میشود. آوردن قيد سائمه نشان می دهد که اين قيد سائمه مدخليت دارد. در اينجا اصلا مفهوم شرط را به ذهن نياوريد. در ما نحن فيه هم اگر فاسق مدخليت نداشت و موضوع فقط همان مخبر بود، نيازی به آوردن آن نبود. يلاحظ عليه: قيود بر پنج نوع است:
قيد زائد ـ در مثال الانسان الضاحک ناطق، ضاحک قيد زائد است.
قيد توضيحی ـ مثلا در آيهی 33 سورهی مبارکهی نور: .... وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً ... اين ارادهی تحصن قيد توضيحی است، زيرا اکراه در وقتی معنی دارد و محقق می شود که ارادهی عفت وجود داشته و ماهيت آن متوقف بر عفت است. ان اردن تحصناً نسبت به اکراه قيد توضيحی است.
قيد غالبی ـ قيدی است که غالبا هست ولی در حکم مدخليت ندارد. مثلا در آيهی 23 سورهی مبارکهی نساء: ...و ربائبکم اللاتی فی حجورکم ... که به اين معناست که انسان با ربيبهی خود نمی تواند ازدواج کند، فی حجورکم قيد غالبی است، زيرا غالباً چنين است که زن پس از طلاق دختر خود را رها نمی کند و او را همراه خود میآورد.
قيد احترازی ـ اين قيد قيدی است که در حکم مدخليت دارد. همين آيه ذيلی دارد که قيد آن احترازی است و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نساءکم اللاتی دخلتم بهن... دخلتم بهن يک قيد احترازی است. اگر قيد احترازی باشد، حکم هست و اگر نباشد نسبت به بود و نبود حکم ساکت است. شايد حکم باشد ولی به علتی ديگر. در آيهی 282 سورهی مبارکه بقره: .... وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداء ... اين دو شاهد حتما لازم است و با بودن آن حکم هست ولی اگر نباشد نسبت به اين که حکم هست يا نيست ساکت است و اتفاقا در اينجا حکم هست، زيرا بعد از آن میفرمايد اگر دو شاهد نبود، يک مرد و دو زن شاهد بشوند. پس اگر علت منحصره باشد با نبود قيد ديگر حکم نيست و اگر علت منحصره نباشد، حکم هست، و در اين صورت آوردن قيد مثلا سائمه بودن لغو نيست، زيرا ممکن است در سؤال سائل باشد.
قيد ذات المفهوم ـ اين قيد، قيدی است که اگر باشد حکم هست و اگر نباشد حکم نيست، و اين وقتی است که علت منحصره بودن آن از خارج احراز شود. قيد ذات المفهوم از احترازی يک قدم بالاتر است.
حال قيد فاسق در مخبر فاسق مسلما قيد زائد و توضيحی و غالبی نيست، بحث در اين است که احترازی است يا ذات المفهوم. چه بسا فاسق قيد احترازی باشد که با رفتن آن حکم از بين نمی رود هر چند ما از آن آگاه نباشيم. اگر پرسيده شود پس چرا قرآن بر فاسق تکيه کرد. جواب اين است که ممکن است ادلهی مختلف داشته باشد و مثلا در اينجا میخواهد اين فاسق را که همان وليد بن عقبه است رسوا نمايد. احتمال اين که يک قيدجانشين داشته باشد، برای ما کافی است که نگوييم قيد حتماً ذات المفهوم است.
بيان اول در مفهوم وصف مبتنی بر آيه، بيان معالم و قوانين و فصول است.
تقرير دوم مفهوم وصف ـ بيان دوم بيان شيخ انصاری است. شيخ میفرمايد خبر فاسق دو خصوصيت دارد: خصوصيت ذاتی و خصوصيت عرضی. خصوصيت ذاتی آن کونه خبر الواحد است و خصوصيت عرضی آن، فاسق بودن است. شيخ میپرسد تبين مال خصوصيت ذاتی است يا عرضی؟ اگر عرضی باشد ثبت المراد فتبين که مسأله گرد فسق می چرخد و اگر ذاتی باشد ديگر استدلال ساقط است زيرا خبر واحد هم فاسق و هم غير فاسق را می کيرد. اگر علت ذاتی باشد تعليل به عرضی کار صحيحی نيست مانند کمک به فقير دانشجو به دليل دانشجو بودن و يک کمک به عالم کاشانی به دليل کاشانی بودن. در ما نحن فيه هم وقتی قرآن تبين را به عنوان عرضی معلق میکند، نه به خصوصيت ذاتی مشترک بين عادل و فاسق، اين نشان میدهد که همين خصوصيت عرضی سبب تبين است نه مطلق خبر واحد بودن. اگر خصوصيت ذاتی سبب بود، چرا قران تعليل ذاتی را رها کرد و به تعليل عرضی روی آورد؟ قرآن میبايست می گفت ان جاء کم مخبر واحد فتبينوا.. يلاحظ عليه: حق با شماست، ملاک همان ذاتی است، مگر اين که عدول وجهی داشته باشد که در اينجا هم علت عدول تصريح به فسق مخبر و رسوا کردن او يعنی وليد بن عقبه بوده است. همو بود که تا آخر عمر بدنام بود و در مسجد کوفه نماز صبح را چهار رکعت خواند و در مستی قی کرد و انگشتر او را از دستش درآوردند و با نامهی ابن مسعود و پيگيری اميرالمومنين عليه السلام از امارت کوفه عزل شد.
ب. تمسک به آيهی نبأ برای اثبات حجيت خبر واحد از طريق مفهوم شرط
پيش از بيان چگونگی تمسک به آيهی نبأ برای اثبات حجيت خبر واحد، مقدمهای را بايد بطان کنيم. قضايای شرطيه از نظر حمل محمول بر موضوع دو نوع است:
نوع اول ـ گاه محمول صدق می کند بر موضوع خواه اين شرط باشد يا نباشد. مانند زيد ـ ان سلّم عليک ـ اکرمه. اکرام قابل حمل بر زيد است خواه سلام کند و خواه نکند، هر چند در اينجا اکرام کردن به وقتی محدود شده که سلام کند، ولی در حالت سلام نکردن هم میتوان اين جزاء بر موضوع حمل کرد. اين قضيهی شرطيه ذات المفهوم است.
نوع دوم ـ ولی گاه صدق محمول ملزوم اين است که قيد باشد: الولد ـ إن رزقت ـ فاختنه. رزق ولد اگر نباشد، حمل محمول بر موضوع اصلاً ممکن نيست. اختنه وقتی قابل حمل است که رزق ولد باشد. اين نوع قيود قيود محقق موضوع و مقوم موضوع است. الامير ـ ان رکب ـ خذ رکابه. اگر رکوبی نباشد اخذ رکاب معنی ندارد. يا الدرس ان قرأته فاحفظه، اين قيد ان فرأته هم مقوم موضوع است. اين قضيهی شرطيه فاقد المفهوم است. زيرا در اينجا سلب الجزاء به خاطر عدم موضوع است و اين ربطی به مفهوم ندارد، زيرا در اين صورت ديگر همهی قضايای حمليه دارای مفهوم خواهند شد.