درس خارج  اصول حضرت آیت الله سبحانی

88/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

به استدلال نافين حجيت خبر واحد از قرآن چند جواب داده شد:

جواب اول: اين آيات در باره­ی عقايد است و بحث ما در بار­ه­ی فروع. پاسخ ما اين بود که اگر دو آيه­ی اول مربوط به عقايد و موضوعات خارجيه باشد، آيه­ی سوم عام است.

جواب دوم: اين آيات عام است و با اخبار حجيت خبر واحد تخصيص می­خورد. پاسخ ما اين بود که عموم برداشت شده از آيات قابل تخصيص نيست، زيرا مربوط به مسائل فطری است.

جواب سوم: جواب ديگر جواب فخر رازی در مفاتيح الغيب است که گفته استدلال به اين آيات مستلزم دور است زيرا اين آيات ظواهر است و ظواهر هم ظنون است. و اگر بگوييد ظن حجت نيست اين آيات و استدلال به آنها هم حجت نيست. يلاحظ عليه: اين بی لطفيها هزار سال است که ادامه دارد. ما گفتيم که ظواهر ظنون نيست بلکه قطعی است البته در باره­ی اراده­ی استعماليه.اين جواب بسيار بی­پايه است. فخر پرحرف بود و انسانهای پرحرف اشتباه زياد دارند. حتی اگر قول مشهور هم همين باشد ما آن را قبول نداريم.

جواب چهارم: جواب محقق نائينی که همان جواب دوم را تغيير لباس داده است. جواب دوم اين بود که ادله­ی حجيت خبر واحد مخصص اين آيات است و مرحوم نائينی می گويد ادله­ی حجيت حاکم است. تخصيص چکشی است ولی لسان حکومت نرم و تفسيری است. مثلا لا ربا بين الوالد و الولد و لا ربا بين الزوج و الزوجه به اين دليل است که جيب آنها يکی است و حاکم به نرمی می­گويد ربای بين پدر و فرزند و زوجين اصلا ربا نيست، در حقيقت حاکم می گويد الق احتمال الخلاف، بنا بر اين ما غير علم را جای علم می­نشانيم، يعنی قول زراره می­شود علم تعبدی. رواياتی که می گويد قول زراره حجت است قول او را علم قلمداد کرده و لذا حاکم بر آيات است. يلاحظ عليه: اين نوع جوابها در آسمان خوب است و به زمين که بيايد می­بينيم که پايه ندارد و دردی را دوا نمی­کند. لسان حاکم لسان لفظ است. بايد لفظی باشد که بيايد و تفسير کند. حکومت لسان می خواهد و لسان لفظ می خواهد. ما در باره­ی حجيت خبر واحد حتی يک دليل لفظی نداريم. آيات و روايات همگی ناظر به صغری هستند و هيچ چيز ناظر به کبری وجود ندارد. تنها دليل حجيت خبر واحد سيره­ی عقلاست و سيره­ی عقلاء هم دليل لبی است که نمی­تواند حاکم باشد.

تا اينجا نقل سخن ديگران بود و النقال کالبقال. اکنون به سراغ جواب خودمان می­رويم.

جواب پنجم: جواب ما اين است که به روش تفسير موضوعی آيات را بررسی کنيم و ببينيم آياتی که در آنها کلمه­ی ظن آمده به چه معنی است؟ ما يک ظن در منطق داريم که به معنای ترجيح احد الطرفين است و بايد ديد آيا در لسان قرآن به همان معنی به کار رفته است يا نه. ظن در قرآن در سه معنی به کار رفته است:

معنی اول: ظن به معنای يقين.

معنی دوم: ظن به معنای اطمينان.

معنی سوم: ظن به معنایتوهم و تخمين و خرص، تخريص به معنای حدس و تخمين است.

ظن به معناي يقين:

وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ ـ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ ( بقره، 45 و 46 )

ظن در يظنون در اين جا ظن منطقی يعنی ترجيح احد الطرفين نيست، بلکه مراد يقين است. به عنوان يک نکته­ی استطرادی اشاره می­کنم که اين آيه همچنين نشان می­دهد که استعانت از غير خدائی که او متکی به خدا باشد اشکالی ندارد و اساس زندگی بشر است؛ حيّاً کان أو ميّتاً، آن چه اشکال دارد استعانت از معينی است که متکی به خودش باشد. در اينجا هم صبر و صلاه غير خداست.

ظن به معنای اطمينان:

وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ ( توبه،118)

در غزوه­ی تبوک که قرار بود مسلمانان ششصد کيلومتر راه بروند تا به مقصد برسند، بعد از فراخوان پيامبر سه نفر از رفتن سر باز زدند و پيامبر بعد از بازگشت آنها را تحريم کردند و آنها به کوه رفتند تا توبه کنند. کلمه­ی ما در بما رحبت ما مصدريه است يعنی بِرُحبها. هر جا خدا بگويد تاب يعنی رجع اليهم بالرحمه، در فارسی می­گوييم توبه­ی آنها را پذيرفت. در اينجا ظن به معنای اطمينان است. پس اين دو آيه ربطی به بحث ما ندارد.

ظن به معنای گمان و تخمين:

وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ ( انعام،116 )

ظن در اينجا به معنای اعتقاد يقينی و اطمينان نيست بلکه به معنای سخن بی پايه است. ظن در اينجا هم ترجيح احدالطرفين نيست، يعنی ظن منطقی نيست ظنونی است که بر پايه­ی خرص است و اين چه ارتباطی به خبر واحد دارد که ثقه ای که اهل دقت است آن را نقل می کند. ما اين جواب را از روش تفسير موضوعی به دست آورده­ايم.

آن چه ذکر شد مربوط به آيات سوره­ی مبارکه­ی نجم و حجرات بود، بقی الکلام در آيه­ی سوره­ی مبارکه­ی اسراء يعنی لاتفف ما ليس لک به علم. پاسخ ما به استدلال به اين آيه اين است که علم در اينجا علم فلسفی و يقين فلسفی نيست، بلکه مراد علم عرفی است يعنی حجت، در خبر مربوط به استصحاب، زراره که لباسش را مثلا همسرش شسته بود، يقين فلسفی نداشت که لباس او پاک شده است، چندين احتمال می­توانست وجود داشته باشد که اين لباس پاک نيست، يقين او عرفی بود. در اينجا هم يقين يقين عرفی است. خبر واحد حجت شرعی نباشد حجت عقلائی است. بهترين دليل بر اين که مراد از ظن در اين آيات ظن تخمينی و خيالاتی و خرص است، همان آيه­ی مذکور در سوره­ی حجرات است. پس ظن به معنای تخمين شد.

ادله­ی نافين حجيت خبر واحد از روايات

نفات حجيت خبر واحد به مشتی روايات مستفيض هم تمسک کرده­اند که اين روايات هم چهار گروه است. اين روايات را فقهای ديگر هم دسته­بندی کرده­اند ولی دسته­بندی مرحوم بروجردی بهتر است. ايشان وقتی اينها را تدريس می­کردند از حاشيه­ی خود بر کفايه اين مطالب را در درس خواندند. انواع چهارگانه­ی اين روايات عبارت است از:

دسته­ی اول: رواياتی که دلالت دارد بر اين که به سراغ چيزی که علم داريد برويد و اگر به آن علم نداريد به سراغ آن نرويد. اگر چيزی را می دانی سخن بگو و الا سکوت کن.

دسته­ی دوم: رواياتی که می­گويد به روايات مخالف قرآن اعتناء نکنيد.

دسته­ی سوم: رواياتی که می­گويد رواياتی حجت است که مطابق قرآن باشد.

دسته­ی چهارم: رواياتی که می­گويد رواياتی حجت است که هم مخالف قرآن نباشد و هم موافق با آن باشد.

روايات گروه اول:

حديث 3 باب 9 از ابواب صفات القاضی ( ج 27 ):

33336 وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ نَصْرٍ الْخَثْعَمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَنْ عَرَفَ أَنَّا لَا نَقُولُ إِلَّا حَقّاً فَلْيَكْتَفِ بِمَا يَعْلَمُ مِنَّا فَإِنْ سَمِعَ مِنَّا خِلَافَ مَا يَعْلَمُ فَلْيَعْلَمْ أَنَّ ذَلِكَ دِفَاعٌ مِنَّا عَنْهُ‏

محمد بن يحيی ( م.306ق. ) قمی است و احمد بن محمد ( زنده به سال 254ق. ) که اشعری است. عبدالله بن سنان ثقه و محمد بن سنان غير ثقه است. خثعمی هم ضعيف است. روايات هم مانند شأن نزول آيات شأن صدور دارد. اين روايت را کسی می تواند تفسير کند که شأن صدور آن را بداند. امام صادق عليه السلام در برخی مجالس رسمی زراره را نکوهش کرده است، اين خبر در محافل شيعی پيجيد و موجب حرف و حديثهائی شد. امام عليه السلام پيام داد که اين نکوهش برای دفاع از اوست. زراره چهل سال در خدمت امام بوده است و موقعيت برجسته­ای داشت. او رييس قبيله و متشخص بود و در نماز جمعه هم حاضر می شد. ولی ابوبصير موقعيت زراره را نداشت.