درس خارج  اصول حضرت آیت الله سبحانی

87/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث تعقب الجمل بالاستثناء در دو مقام است: مقام ثبوت و مقام اثبات. اگر در مقام ثبوت امکان آن اثبات شد، نوبت به مقام دوم می رسد. در مقام ثبوت، آخوند گفت که ممکن است که الا به چند جمله برگردد، زيرا کار الا اخراج است و اخراج يک اخراج است ولی مخرج عنه امکان دارد که متعدد باشد. مرحوم بروچردی با دو بيان امکان رجوع به همة جملات را نفی می کنند: يکی اين که الا حرف است و معانی حرفيه مندک است و با اندکاک در اخير ديگر حرفی باقی نيست تا در بقيه مندک شود. مرحوم بروجردی در آخر سخن خود، اشاره به اين می کنند که اگر قائل به اندکاک نشويم، استعمال لفط در بيش از يک معنا لازم می آيد ولی روی آن تکيه نمی کنند، عمده بيان ايشان ربطيه بودن حروف است و به اين ترتيب، هر دو بيان يکی است. به نظر ما بازگشت الا به هر سه جمله، مشکلی ندارد، زيرا تعدد اخراج در گرو اين نيست که الا را سه بار خرج کنيم، الا در مابعدش خرج می شود نه ماقبلش، در مستثنی خرج می شود نه مستثنی منه، و چون مصاديق مستثنی منه متعدد است، خود به خود متعدد می شود؛ مصداق  فساق در مثال ما واحد نيست بلکه متعدد است و در سه طائفة علما و تجار و طلاب وجود دارد. پس تعدد مخرَج به دليل سه بار مصرف کردن الا نيست، بلکه به دليل کثرت متعلق بالذات آن است. ( حال و قيد به ما قبل برمی گردد. ) پس در مقام اول يعنی مقام ثبوت، مشکلی نيست. هم جواب نقضی داشت که ديروز خوانديم و اين هم جواب حلی.

و اما مقام اثبات، به قول فقهاء بايد استظهار کنيم که کدام يک واقع است. در آية شريفه آخوند می فرمايد که به جملة اخير که حتماً برمی گردد و جملة اخير حتماً تخصيص خورده است ولی در بارة دو جملة قبلی از نظر آخوند، آيه مجمل است و نمی توانيم بگوئيم الا به آنها برمی گردد يا نه. ان قلت جملة اخير که تخصيص خورد و ما هم علم تفصيلی به آن پيدا کرده ايم ولی در باره دو جملة قبلی چرا اصاله العموم را جاری نکنيم و حکم به مجمل بودن بدهيم؟ قلت اصاله العموم جائی است که شک در وجود قرينه داشته باشيم نه قرينيه الموجود. اگر در کلام چيزی باشد که صلاحيت قرينيت داشته باشد و لازم نيست که حتما فعليت داشته باشد، اين مانع از اجرای اصاله العموم است. اين سخن آخوند از نظر اصولی خوب است ولی قرآن که برای اجمال نيامده است. مجملات قرآنی مفردات است، ما آية مجمل نداريم. ائمه از خود قرآن قرآن را توضيح می دهند، نه اين که از خودشان، مجمل قرآنی را تبيين کنند. ايشان می افزايد مگر اين که کسی بگويد اصاله العموم يک اصل تعبدی است، که در اين صورت فرقی بين وجود القرينه و قرينيه الموجود نيست، ولی اگر قائل به تعبديت اصاله العموم شديم، بايد عام ما عام لفظی باشد. ولی اگر عموم را از اطلاق استفاده کرده باشيم، از آن جا که استثناء ما يصلح للقرينيه است مقدمات حکمت جاری نمی شود.

مرحوم محقق نائينی طرح جديدی دارد. می فرمايد کل قضيه مرکب من عقد الحمل و عقد الوضع. اگر عقد الوضع يک بار گفته شود، و تکرار نشود و بقيه به صورت ضمير باشد به همه برمی گردد، ولی اگر عقد الوضع متعدد باشد تنها به اخير برمی گردد زيرا اين اخير جلوگيری می کند که به قبل برگردد. در حالت تکرار گاه عقد الوضع آخر سر می آُيد، مانند آيه و المحصنات که عقد الوضع با اولئک دو باره تکرار کرد و اين سدی است بين آن و جمله بعدی و گاه عقد الوضع را اول آورده است و تکرار نکرده است و بقيه ضمير است..: اکرم العلماء و اطعمهم و سلم عيلهم الا الفساق. در اينجا الا به همه می خورد و اگر در وسط بود: اکرم العلماء و سلم علی الطلاب الا الفساق که طبعا علماء را نمی گيرد. در اينجا تا آنجا را می گيرد که قبل از الاست. يلاحظ عليه آن چه ايشان ذکر کرده صحيح است. ولی ايشان ما بالعرض را با ما بالذات خلط کرده است. ايشان خيال کرده که علت وحدت يا کثرت عقد الوضع است، ولی اين طور نيست زيرا وحدت يا کثرت به استقلال يا عدم استقلال جمله برمی گردد.

به سه جمله نمونه توجه کنيد:

اکرم العلماء و التجار و الطلاب الا الفساق. در اينجا عقد الوضع تکرار شده ولی چون جمله استقلال ندارد، الا به همه برمی گردد.

اکرم العلماء و اکرم التجار و اکرم الطلاب الا الفساق. در اينجا که عقد الوضع و عقد الحمل تکرار شده، الا به همه برنمی گردد چون هر يک از جمله ها مستقل است.

اکرم العلماء و الطلاب و اکرم التجار که الا فقط به آخری برمی گردد. به همين دليل در آيه شريفه هم تنها به آخرين برمی گردد.

الفصل الرابع عشر فی تخصيص الکتاب بالخبر الواحد

چهار قول در اينجا وجود دارد:

لايجوز که اقطاب شيعه اين قول را دارند: سيدمرتضی در الذريعه، شيخ در عده و محقق در معارج.

يجوز زيرا حجت است و حجت بر حجت بار می شود.

اگر قرآن قبلا تخصيص خورد باشد می توان و الا نه.

توقف

متأخرين هم قائل به جواز هستند. ولی به نظر ما به اين سادگی نيست خبر بايد متواتر يا مستفيض باشد تا بتواند قرآن را تخصيص بزند، زيرا عظمت قرآن بزرگتر از اين حرفهاست.