درس خارج  اصول حضرت آیت الله سبحانی

87/02/28

بسم الله الرحمن الرحیم

الفصل العاشر: فی اقسام تعلق النهی بالعبادة

گاه نهی به خود عبادت میخورد. گاه نهی به جزء عبادت می خورد. گاه نهی به شرط خارج از عبادت می خورد مانند نهی به تستر به حریر. گاه نهی به وصف ملازم عبادت می خورد. گاه نهی به وصف غیر ملازم تعلق می گیرد.

6. گاه نهی بالعرض و المجاز به عبادت می خورد مثلا چون جزء و یا شرط عبادت حرام است مجازا می گویند که عبادت هم منهی عنه است.

آنچه محل بحث است همان مورد اول است و محقق خراسانی این مورد را در آخر بحث می کند و سپس ما بقی را تک تک مورد بررسی قرار می دهد.

اما القسم الثانی اذا تعلق النهی بالجزء

شارع می فرماید: لا تقرأ سور العزائم فی الصلاة زیرا اگر بخوانید باید سجده کنید و این سجده عملی را در نماز واجب اضافه می کند.

حال اگر کسی سور عزائم را در نماز خواند ولی به نیت جزئیت نخواند آیا نمازش باطل است یا نه؟  (اگر به نیت جزئت بخواند یقینا نمازش باطل است.)

صاحب کفایه می گوید نمازش صحیح است و اگر فسادی باشد جنبه‌ی جانبی دارد و فقط در دور صورت است که نماز باطل می شود:

به همین سوره اکتفاء کند و سوره‌ی دیگری نخواند که نمازش باطل است البته نه بخاطر قرائت سوره‌ی سجده دار بلکه بدلیل اینکه یک جزء از نماز را که سوره است را نخوانده است. اگر سوره‌ی دیگری را به نیت جزئیت خواند باز نمازش مشکل دارد زیرا دو سوره را نباید در نماز خواند مگر در دو سوره‌ی ضحی و انشراح.

بنابراین به نظر محقق خراسانی: النهی از الجزء بما هو هو موجب فساد عبادت نیست و اگر فسادی باشد جنبه‌ی جانبی دارد.

ثم ان المحقق النائینی اورد علی المحقق الخراسانی بوجوه ثلاثة:

نهی از جزء بما هو هو موجب فساد است زیرا معنای این که شرع می گوید: لا تقرأ سور العزائم فی الصلاة یعنی نماز نسبت به سور عزائم بشرط لا می باشد یعنی شرط است که نماز با این سور عزائم همراه نباشد و با خواندن سور عزائم نمازتان با این سور همراه می شود و حال آنکه امر، به نماز بدون این سور متعلق شده بود. با خواندن این سور در حقیقت در نماز چیزی را اضافه کردی. و اگر گفته شود که در صورتی در نماز زیادت صورت می گیرد که قصد جزئیت کند و حال آنکه فرد نیت جزئیت نکرده است می گوئیم: چیزهائی که شکل و صورت آنها مانند اجزاء نماز است یقینا زیادت در نماز بحساب می آید و اگر نیت جزئیت هم نکند باز فایده ندارد خصوصا که سجده ای که بجا می آورد عملی را به نماز اضافه کرده است که در روایات در بیان علت بطلان به این اشاره شده. بله اگر شعری را بخواند و قصد جزئیت نکند از این جهت ممکن است قصد عدم جزئیت ضرر نزند. این عمل تکلم است و تکلم به غیر مجاز در نماز مبطل است. توضحیه: و در حدیث ابی بصیر آمده است: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنْ تَكَلَّمْتَ أَوْ صَرَفْتَ وَجْهَكَ عَنِ الْقِبْلَةِ فَأَعِدِ الصَّلَاةَ .این حدیث و  امثال آن مطلق هستند و تمام تکلم ها را شامل می شوند چه تکلم به کلام آدمی باشد و چه غیر آن. قدر میتقنی که از این اطلاق خارج می باشد تکلم به قرآن و ذکر خداوند است ولی ذکر و قرآن منهی عنه تحت این اطلاق قرار می گیرند از این تکلم به عزائم موجب بطلان نماز است.

یلاحظ علی المحقق النائینی:

اما در مورد اشکال اول ایشان: امام در تهذیب گفته است: اگر شرع مقدس بگوید سور عزائم را در نماز نخوان از کجا دلالت دارد که نماز نسبت به این به شرط لا است. مثلا اگر بگویند که در نماز به نامحرم نگاه نکن آیا معنایش این است که نماز نسبت به آن به شرط لا است؟ ممکن است عمل مزبور حرام باشد ولی به نماز هم ضرر نزند بله این احتمال هم هست که نماز نسبت به آنها به شرط لا باشد ولی این امر یقینی نیست.

اما در اشکال دوم می گوئیم: اینکه محقق نائنی گفت که اگر چیزی از سنخ نماز باشد در هر صورت زیادت است. کلام صحیحی نیست و در حقیقت محقق نائینی بین امور تکوینی و امور تشریعی خلط کرده است. در امور تکوینی حق با محقق نائینی است. مثلا هنگام درست کردن معجون اگر طبیب گفت ده مثقال شکر اضافه شود اگر شما دوازده مثقال بریزی زیادت است هرچند فرد قصد زیادت نکرده باشد ولی در مسائل قصدیه و تشریعیه، امر قائم به نیت فرد است و حتی اگر هم سنخ باشد اگر فرد قصد جزئیت نکرده باشد زیادت در نماز حاصل نمی شود. و در حقیقت زیر بنای نماز با قصد شکل می گیرد. بله در بعضی موارد دلیل خاص است مثلا آنجا که به اشتباه رکنی را اضافه کرده باشد که نمازش باطل است.

و اما در اشکال سوم: فقط تکلم به کلام آدمی مانند شعر خواندن حرام است ولی تکلم به قرآن و کلام خداوند مبطل نیست (کانه تکلم به قرآن از ادله‌ی بطلان تکلم در میان نماز انصراف دارد.)

اشکال دیگر بر محقق نائینی این است که ایشان از محور بحث خارج شده است زیرا محور بحث در آنجاست که نهی بر جزء آیا مبطل عبادت است یا نه و ایشان این بحث اصولی را رها کرده و بحثی فقهیه را مطرح کرده است و آن اینکه خواندن سوره‌ی عزائم در نماز مبطل است یا نه و به بحث روایی تمسک کرده است و اطلاق روایات را معیار قرار داده.

اما القسم الثالث و هو النهی عن الشرط

مثلا شرع مقدس فرمود لا تتستر بالحریر یا لا تتستر بالذهب و الفضة فی الصلاة.

بعضی گفته اند که این مورد موجب نهی نیست ولی محقق خراسانی بخلاف نهی در جزء در اینجا قائل است که نهی به شرط موجب بطلان نماز است.

اگر با دقت مسئله را بررسی کنیم می بینیم که نماز باطل است و الیک بیانه:

بیان اول که خلاصه اش این است که مبغوض نمی تواند مقرب باشد: توضیحه در این مورد سه چیز در داریم: یک نماز و دیگر حریر و سوم تستر. نهی در این موارد به تستر خورده است زیرا تستر امری خارجی است و مبغوض است و شما چگونه با امری که مبغوض است می توانید قصد قربت کنید و نمی توان به خداوند گفت که من با این تستر حرام به تو تقرب می جویم. و باید توجه داشت که این با جزء فرق دارد زیرا در جزء اگر فرد سوره‌ی عزائم را بخواند می تواند به قصد جزئیت نخواند و یک سوره‌ی دیگر جداگانه بخواند ولی شرط چون عمل حرامی است و قابل تدارک نیست موجب بطلان خواهد شد. بیان دوم  خلاصه اش این است که نماز با تستر حرام کاستی دارد. زیرا تستر حلال شرط نماز است و فرد این شرط را از بین برده است.

بله اگر شرط خارج از نماز باشد مثلا با آب غصبی جامه‌ی نجس را آب کشیدیم و خشک شد و با آن نماز خواندیم که این مورد اشکالی در نماز ایجاد نمی کند. و نکته‌ی اصلی این است که نباید این خلاف شرطها در حین نماز صورت بگیرد. ولی اگر خارج از دایره‌ی نماز باشد مشکلی ایجاد نمی کند زیرا نمی توانیم بگوئیم که عمل مبغوض است زیرا مبغوضیت ارتباطی با نماز ندارد و همچنین چون خارج از نماز است نماز کاستی ایجاد نمی شود.