درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1403/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المطلق و المقيد/المجمل و المبين /القسم الثاني: إذا كان السبب مذكوراً - الفصل الخامس: في المجمل و المبيّن

 

در جلسه ی پیش سه قِسْم از أقْسام بحث «حَمْل مُطْلَق بر مُقَیَّد» را بیان کردیم. در این جلسه به بیان سه قِسْم باقیمانده خواهیم پرداخت.

 

ادامه ى بيان بحث أقْسام «حَمْل مُطْلَق بر مُقَیَّد»:

نکته: در سه قِسْم نخست، مواردى بود که «سَبَب حُکْم»، ذکر نشده باشد. در این سه قِسْم آتی‌ که عرض خواهد شد در جایی است که سَبَب‌ حُکْم، ذکر شود.

قِسْم چهارم: سَبَب هم در «مُطْلَق» و هم در «مُقَیَّد» آمده و این «سَبَب» در هر دو «واحد» است.

مثال:

«مُطْلَق»: «إنْ ظاهَرْتَ فَأَعْتِقْ رَقَبَةً».

«مُقَیَّد»: «و إنْ ظاهَرْتَ فَأَعْتِقْ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً».

در این قِسْم، ما از «وَحْدَت سَبَب»، به «وَحْدَت حُكْم» پی می‌ بریم لذا «مُطْلَق» بر «مُقَیَّد» حَمْل مى شود.

 

قِسْم پنجم: سَبَب هم در «مُطْلَق» و هم در «مُقَیَّد» آمده ولی سَبَب آن ها مختلف است.

مثال:

«مُطْلَق»: «إنْ أفْطَرْتَ فأَعْتِقْ رَقْبَةً».

«مُقَیَّد»: «و إنْ ظاهَرْتَ فأَعْتِقْ رَقْبَةً مُؤْمِنَةً».

در این قِسْم، «مُطْلَق» بر «مُقَیَّد» حَمْل نمى شود؛ زیرا در اینجا به دلیل «مختلف بودن سَبَب»، هم حُکْم «واحد» نیست و هم به دليل «مختلف بودن موضوع»، در واقع «تَنافي» نيست. بنابراین در اینجا دلیلی نیست تا براى «رَفْع تَنافي» یکی (مُطْلَق) را بر دیگری (مُقَيَّد) حَمْل کنیم.

 

قِسْم ششم: سَبَب فقط در یکی از «مُطْلَق» و «مُقَیَّد» ذکر شده و در دیگری سَبَب ذکر نشده.

مثال:

«مُطْلَق»: «إنْ ظاهَرْتَ فأَعْتِقْ رَقْبَةً».

«مُقَیَّد»: «أَعْتِقْ رَقْبَةً مُؤْمِنَةً».

مُکلَّف در اینجا گیج است نمی داند چه حُکْمى کند. لذا چه باید بکند؟

به نظر ما در این قِسْم، مُکلَّف از باب «إحْتِياط» باید به هر دو دلیل عَمَل کند؛ زیرا مُکلَّف بالأخره مى داند كه ذِمّه اش مشغول است؛ حال چه یک حُکْم چه دو حُكْم بر ذِمّه اش مشغول است.

البته اگر چه این شکّ، «شکّ در تکلیف زائد» است امّا اگر از نوع «شکّ إبْتِدايي» بود، مَجْراى «بَراءَة» مى شد. امّا شکّ مُكلَّف در ما نحن فيه «شکّ إبْتدايي» نیست؛ زیرا هر چند در ما نحن فیه دو حُکْم مُحْتَمَل است ولى مُکلَّف یقین به دو «خِطاب یقیني» دارد.

 

بحث «مُجْمَل و مُبَيَّن»:

مرحوم آخوند خراساني (ره) اين بحث را بعد از بحث «مُطْلَق بر مُقَیَّد»، به بحث «مُجْمَل و مُبَيَّن» پرداخته.

إشكال به مرحوم آخوند خراساني (ره): حال كه شما این بحث را مطرح فرموده ايد، چرا بحثی از «مُحْكَم و مُتِشابه» نكرده ايد؟

زیرا قرآن فرموده: ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ.﴾[1]

جواب: فقیه با آیاتى سر و کار دارد که مقدّمه ى «إسْتِنْباط أحْکام» باشد. و همه ى آيات «إسْتِنْباطي» در واقع «مُحْكَم» است و لذا آیه ی «مُتِشابه» نداریم که در«أحْكام فِقْهي» نازل شده باشد.‌

«مُجْمَل» در لُغَت يعنى «فِشُرده» و «مُبَيَّن» یعنی «باز».

مرحوم آخوند خراساني (ره): «مُجْمَل و مُبَيَّن»، يک «أمْر نِسْبي» است. یعنی ممکن است آیه‌ای در نظر کسی «مُجْمَل» باشد؛ مثل كسی که به زبان عَرَبی مُسَلَّط نیست. و ممکن است در نظر کسی دیگر «مُبَیَّن» باشد.

إشكال به اين فرمايش: «إجْمال و تَبْيين»، وَصْف خودِ حُكْم است؛ يا غالِب است؛ مثل جایی که لَفْظ عين معنا است كه اين مى شود «مُبَيَّن» يا غالِب نيست؛ مثل جايى كه لَفْظ كم است و معنا زياد است كه اين مى شود «مُجْمَل».

در ادامه مرحوم آخوند خراساني (ره) سه آیه ی شریفه را آورده و فرموده که این آیات «مَجْمَل» هستند.

بیان این آیات:

۱. ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا﴾[2]

این آیه از نظر «قَطْع» (یعنی بُريدن)، «مَبَیَّن» است امّا از نظر «موضِع» (یعنی یَد) در واقع «مُجْمَل» است؛ زیرا به «أَصابِع» نیز «يَد» گفته می شود، به «آرَنْج» و «بازو» هم «يَد» گفته می شود كه البته در روايات اين إجْمال را رَفْع كرده و فرموده چهار انگشت مراد این آيه ی شریفه هست.

٢. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ﴾[3]

طبق این آیه ی شریفه، آیا «نگاه کردن» به این موارد مذکور در آیه حرام است یا نکاح با آن ها حرام است؟ لذا این آیه ی کریمه «مُجْمَل» است.

إشكال به اين إسْتِدْلال ايشان: معلوم است كه «نگاه کردن» به اين موارد مذكور عامُّ البَلْوی است و حرام نيست. پس معلوم می شود «نِكاح» مراد آيه ى شريفه مى باشد.

شاهد قرآني ما:

الف) ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ﴾[4]

ب) ﴿وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الأُخْتَيْنِ إِلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ﴾[5]

۳. ﴿يا أَيُّها الّذين آمِنوا أَوْفوا بالعُقود أحلّتْ لَكُم بهيْمَة الأنْعام إلّا ما يتلى عَلَيْكُم﴾

در این آیه ی شریفه حرف «إلّا» إجْمال دارد كه خداوند متعال در آیه ی کریمه ی ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ﴾[6] اين إجْمال را رَفْع كرده.

مباحث جلد نخست كتاب «كِفاية» كه معروف است به «مباحث ألْفاظ» و مبناى درس خارج ما هم هست، تمام شد. از اين به بعد به مطالب جلد دوم كه غالباً «مباحث عَقْليّة» مى باشد خواهيم پرداخت.

 

نکات مربوط به درس:

۱.‌ مُتأخِّرين بر خِلاف مُتِقدّمين، مباحث مربوط به «حُسْن و قُبْح عَقْلي» را بحث نكرده اند. این مباحث باید به صورت فصل جداگانه آورده شود.

۲. مرحوم آخوند خراساني (ره) اوّلین بحثی که در جلد دوم آورده، بحث «حُجّیَّةُ القَطْع» است. ولی جزء فصول يا مقاصِد به حساب نياورده. یعنی فست مستقلی را به آن إخْتِصاص نداده. در حالی که ما این بحث را به عنوان یک بحث و مَقْصد جداگانه و مستقلی إخْتصاص خواهيم داد.

٣. أخیرا برخی از عُلماى أَهْل تَسَنُّن در كشورهايى مانند «الجزایر و تونس» به دلیل این که أهْل سُنَّت أحْکام زیادی دارند امّا مُسْتَندات روایي کمی دارند، مَقْصَد جدیدی را مطرح کرده اند به نام «المَقاصِد الشَّرْعیَّة». ما هم یک بحثی تحت همین عنوان را آورده‌ ایم امّا روش ما با اين روش عُلماى اهل سُنَّت متفاوت است.

۴. «مباحث عُرْف» را نیز باید به صورت جداگانه بحث کرد كه آیا «عُرْف» در «مَقاصِد» حُجَّت است یا در «مَفاهیم» حُجَّت است.

۵. ما دلیل «إنْسِداد» را بحث نکرده‌ایم به دلیل «عدم إبْتلاء».

 


[1] سوره آل عمران، آيه 7.
[2] سوره مائده، آيه 38.
[3] سوره نساء، آيه 23.
[4] سوره نساء، آيه 22.
[5] سوره نساء، آيه 23.
[6] سوره مائده، آيه 3.