1403/09/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/الخاص و العام المتخالفين /1. البداء ثبوتاً
در جلسه ی گذشته مقداری از «بحث کلامي» فصل چهاردهم از مبحث عامّ و خاصّ (حالات عامّ و خاصّ) را بیان نمودیم و عرض کردیم. در این جلسه تفصیلاً به این بحث خواهیم پرداخت.
ادامه بحث کلامي فصل چهاردهم: «في حالات العامّ و الخاصّ»:
مسأله ى «بَدَاء»:
باید این مسأله را اوّل در «مقام ثُبوت» بحث کرد و بعد در «مقام إثْبات» بيان كرد. امّا مرحوم آخوند خراساني (ره) این بحث را فقط در «مقام إثْبات» مطرح فرمودند.
بيان بحث ثُبوتي بَدَاء:
المقدّمة الأوْلي: «البَدَاء في اللُّغَة»: «البَدَاء، ظهورُ ما خَفِي». یعنی چیزی که مخفی است، برای مخاطب روشن شود اتّفاقاً برخی از آیات قرآن کریم نیز به این معنا اشاره دارد:
﴿ثمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّىٰ حِينٍ﴾[1] یعنی هنگامی که پاکی یوسف برای آن ها ثابت شد گفتند که فعلاً تا یک زمان خاصّی او را زندانی کنیم. بنابراین ما شکی نداریم که «بَدَاء» به همین معناست.
المقدّمة الثانيّة: «بَدَاء» به این معنای لُغَوي، در حقّ خداوند متعال محال است. زیرا خداوند متعال از گذشته و حال و آینده إطّلاع کامل و وافي دارد و به دلیل مُحیط بودن، عدم تَصَوّر زمان در او و فرا زمانی بودنش، به همه ى أمور زمان آگاه است؛ لذا چیزی بر او مخفی نیست تا بگوییم برای ذات أقْدَس او بَدَاء حاصل میشود. قرآن کریم نیز بر این مطلب تاکید دارد:
۱. ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا﴾[2]
۲﴿. يَعلَمُ ما بَينَ أَيديهِم وَما خَلفَهُم ۖ وَلا يُحيطونَ بِشَيءٍ مِن عِلمِهِ إِلّا بِما شاءَ ۚ وَسِعَ كُرسِيُّهُ السَّماواتِ وَالأَرضَ ۖ وَلا يَئودُهُ حِفظُهُما ۚ وَهُوَ العَلِيُّ العَظيمُ﴾[3]
۳.﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَخْفَىٰ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ﴾[4]
المقدّمة الثالثة: «البَدَاء في التَّكوين، و النَّسْخُ في التَّشْريع». امّا «بَدَاء» در شیعه در مقابل بَدَاء در یهود است. زیرا یَهود هم معتقد به محال بودن «نَسْخ» و هم محال بودن «بَدَاء» مى باشد. لذا آن ها در مورد خداوند قائل اند به این که او «فُرِقَ مِن العَمَل»؛ یعنی کار خدا تمام شده و بازنشسته شده! یعنی فارق شده از عَمَل خود؛ هم از نظر «تَشریع» هم از نظر «تَکوین»! و قرآن کریم در ردّ این إعتقاد آن ها میفرماید: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ﴾[5]
المقدّمة الرّابعَة: همان طور که در مسأله ی نَسْخ هم عرض کردیم همه چیز قابل نَسْخ نیست و آیات محدودی هم در قرآن کریم دارد، در مسأله ی «بَدَاء» نیز همین مطلب هست. یعنی در همه ی مسائل نیست. مثلاً ﴿أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[6] قابل «بَدَاء» نيست. زیرا غالباً «بَدَاء» مربوط است به أحْوال و أوْضاع مکلّفین. و آن این است که مكلّفين باید بداند که فقط یک سرنوشت برای او تعیین نشده بلکه میتواند سرنوشت خود را تغییر دهد.
شاهد قرآني:
﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ﴾[7]
بنابراین خداوند منّان فقط یک سرنوشت مشخّص قطعي تحميلي برای بندگان خود قرار نداده بلکه سرنوشت در إخْتيار خودِ بندگان است پس «بَدَاء» در واقع جنبه ى تربيتي دارد؛ زیرا مثلاً اگر مکلف بگوید که تو با فلان کار زشت قطعاً جهنّمی هستی، او از درگاه خداوند متعال ناامید شده و میگوید حالا که من جهنّمی هستم بگذار که هر کار زِشتی را انجام دهم! ولی اگر به او بگویند که می توانی دوباره به مسیر درست برگردی و توبه کنی و بهشت را برای خود بخری، إحْتمالاً او مُتِنَبّه شده و از مسیر نادرست خود به مسير صَواب بر مى گردد. بنابراین «بَدَاء» از اين حيث است كه «جَنْبه ی تربیتي» دارد. امّا در عین حالی که تغییر و تبدیل هست، این تغییر و تبدیل در لوح محفوظ و امّ الکتاب خداوند متعال نیز دَرْج شده که با تغییر مسیر مکلّف در لوح محفوظ نیز تغییر پیدا می کند.
نتيجه ى معناى ثُبوتي «بَدَاء»: «تغيير المَصير [يعنى سرنوشت] بأعْمَالُ الصّالِحَة و الأعْمَال الطالِحَة».
بَقِيَ هُنا كُلَيْمَةٌ:
سؤال: اگر واقعاً «بَدَاء» به این معناست چرا با این تعبیر ناخوشایند «بَدَاء للّه» به كار می رود تا ایجاد شُبْهه كند؟!
جواب: اين عبارت، از باب «مُشاکلَة» (در علم بَديع) مى باشد.
شاهد قرآني:
﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾[8]
خداوند متعال که مَکْر نمی کند. بلکه چون آن ها مَکْر مى كنند، خدا سُبْحانَه مَکْر آن ها را إبْطال می کند.