درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1403/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: العام و الخاص/الخاص و العام المتخالفين / 3. الإمساك في البيوت بدل الحد - البداء : في الكتاب والسنّة

 

در جلسه ى گذشته بحث أصولي و بحث قرآني از فصل چهاردهم مبحث عامّ و خاصّ را بیان نموديم. در این جلسه به بحث آخر یعنی بحث كلامي این فصل خواهیم پرداخت.

 

ادامه ی فصل چهاردهم: «في حالات العامّ و الخاصّ»:

ادامه ى بحث قرآني:

﴿وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا﴾[1]

نظر ما: مراد از کلمه ی «الفاحشة» در این آیه شریفه، «زِناء» می‌ باشد. این آیه شریفه می‌فرماید برای إثْبات زِناء نیاز به چهار شاهد عادل است که اگر این چهار شاهد عادل شهادت دادند و «زِناء» إثْبات شد، زنان زناکار را در خانه تا آخر عمر حَبْس کنید تا بمیرند.

نكته اى از درس قبل: البته ما در جلسه ى قبل به اشتباه عرض کردیم اين آيه مى فرمايد یک سال «زانیّة» را حَبْس كنيد لذا در اين جلسه كلام و ترجمه خود را تصحيح كرديم.

از نظر ما این آیه شریفه مَنْسوخ است؛ زیرا به وسیله ای آیه ی شریفه ی ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[2] نَسْخ شده.

مرحوم خويي (ره): آيه ى شريفه ى دوم (يعنى آيه ى دوم سوره ى مباركه ى نور) نمى تواند «ناسِخ» آيه ى شريفه ی نخست (یعنی آیه ی پانزدهم سوره ی مبارکه ی نِساء) باشد. مراد از کلمه ی «الفاحشة» در این آیه شریفه، «مُساحِقة» می‌ باشد؛

دلیل:

دلیل نخست: در داستان قوم لوط، زنان بدکاره «مُساحِقة» می‌ کردند و در قرآن کریم به عبارت «فاحشة» برای آنان نیز به کار رفته.

دليل دوم: عبارت «أمْسِكوهُنَّ»، در واقع «حُکْم» است نَه «حَدّ»‌.

دليل سوم: کلمه ی «سَبیلاً»‌ در عبارت شريف ﴿يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ﴾[3] سَبِيلًا در آیه ی نخست، چه سَبیلی می باشد که هم «جَلْد»‌ و هم «رَجْم»‌ را شامل مى شود؟! چون خِطاب آیه ى شریفه ى نخست به شوهران آن زنان است لذا معلوم می شود آن زنان شوهردار هستند لذا فقط «رَجْم»‌ مى باشد.

إشكال به این فرمایش ایشان:

اوّلاً: هرچند درست است که کلمه ی «فاحشة»‌ در عَمَل شَنیع «سَحْق»‌ هم به کار رفته امّا این کلمه در قرآن کریم بیشتر در عَمَل زشت «زِناء»‌ به کار رفته و فقط در یک آیه در «لَواط و سَحْق»‌ به کار رفته.

ثانیاً: این که «أمْسِكوهُنَّ»‌ در واقع «حُکْم»‌ یا «حَدّ»‌ باشد خیلی براى ما مهمّ نیست و تغيير زیادی ایجاد نمی کند.

ثالثاً: اگر به تاریخ قرآن کریم مراجعه بفرمایید متوجّه خواهید شد که آیه ی «جَلْد»‌ يا به قول شما آیه ی «رَجْم»‌ در سال ششم هجري قَمَري برای آن داستان معروفِ «إفْک»‌ (تُهْمَت به يكی از زنان رسول خدا) نازل شده و اینکه حضرت می‌فرماید این آیه ی نخست با آيه ى «جَلْد»‌ (یعنی آيه ى دوم سوره ی مبارکه ی نور) مَنْسوخ است، معلوم می‌شود که این آیه ى نخست (يعنى آیه ی پانزدهم سوره ی مباركه ى نِساء) قبل از ششم هجري قَمَري نازل شده. أصلاً «رَجْم»‌ در قرآن کریم نیامده و این حکم در أواخر رسالت رسول أکْرَم (صَلّی اللهُ علیه و آله و سَلَّم) آمده و ايشان فقط يک بار هم این حُکْم را إجْراء كرده.

رواياتى داريم كه فرموده آيه ى «جَلْد»‌ در سال ششم هجري قَمَري نازل شده و قبل از آيه ی پانزدهم سوره ی مبارکه ی نِساء آمده و لذا آیه ی پانزدهم سوره ی مبارکه ی نِساء توسّط آيه ى دوم سوره ى مبارکه ی نور نَسْخ شده. از جمله اين دو روايت شريف:

«عن الباقر (عليه السّلام) في حديث: و سورة النّور أنزلت بعد سورة النّساء و تصديق ذلك أنّ اللّٰه تعالى انزل عليه في سورة النساء ﴿وَ اَللاّٰتِي يَأْتِينَ اَلْفٰاحِشَةَ﴾ الآية و السبيل الذي قال اللّٰه سُورَةٌ أَنْزَلْنٰاهٰا وَ فَرَضْنٰاهٰا إلى قوله ط﴿ٰائِفَةٌ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ﴾»[4] ‌.

«روى العياشي في تفسيره عن جابر، عن أبي جعفر (عليه السّلام) في قول اللّه سبحانه: ﴿واللّاتي يأتين الفاحشة مِن نسائكم﴾ ـ إلى ـ ﴿سبيلاً‌﴾ قال: منسوخة، والسّبيل هو الحدود»[5] .

ههُنا أسْألتان:

١. شما می‌فرمایید در قرآن كريم فقط سه آیه منسوخ شده و اين سه آیه شریفه را بیان فرمودید. پس آیه‌ ى شريفه ى ﴿قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ﴾[6] که در مورد تغییر قِبْله ى مسلمان از «بیتُ المُقَدّس»‌ به سمت «بیتُ الله الحرام»‌ نازل شده را چرا جُزءِ نَسْخ نیاورده‌اید و حال آن که این آیه هم حکم نماز خواندن مسلمانان به سمت بیتُ المُقَدّس را نَسْخ كرده؟

جواب: این آیه ناسِخش در قرآن کریم هست امّا مَنْسوخ آن در قرآن کریم نیست بلكه در سُنَّت است.

۲. گویا وقتی حُکْم روزه آمد، قرار شد مسلمانان در یک ماه مبارک رمضان از نزدیکی کردن با همسر خود (چه شب و چه روز)، پرهیز کنند. امّا قرآن کریم بعداً این حکم را نَسْخ کرده و فرموده ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ﴾[7] یعنی مانعی ندارد که مکلّفین با هَمْسران خود در شب‌های ماه مبارک رمضان نزدیکی کنند. چرا این مورد را نیز جز نَسْخ در قرآن كريم به حساب نیاورده‌اید؟

جواب: این آیه نيز ناسِخش در قرآن کریم هست امّا مَنْسوخ آن در قرآن نیست بلكه در سُنَّت است.

بحث كلامي: «مسألة البَدَاء»‌:

نكته: این مسأله، از مسائل مشکل می‌ باشد و يكى از إشکالاتی که به شیعه گرفته شده همین مسأله است.

تاريخچه ی این مسأله: اوّلین کسی که به شیعه حمله ی علمی کرده فردی از مُعْتزله به نام «بَلْخي»‌ می باشد كه سال سيصد و نوزده هجري قَمَري از دنیا رفته. او در تفسیر خود می گوید: يک‌ جَمْعى هستند هر چند از ما جدا هستند امّا نمی‌ شود آن ها را کنار بگذاریم!! شیعیان دو مطلب فاسدی را معتقد هستند:

الف)‌ شیعیان إعتقاد دارند أئمّة الهُدی (سلام الله علیهم) می‌توانند قرآن کریم را نَسْخ کنند.

ب) شیعیان مُعتقدند خداوند متعال گاهی مطلبی را می‌فرماید و بعداً برای خدا «بَدَاء»‌ رخ می‌دهد و آن مطلب نخست خود را نَسْخ مى كند.

مطلب اوّل مُسَلّماً حَدّ آور است و مطلب دوم معنایش این است که خداوند سُبْحانَه نَعوذ بالله جاهِل بوده.

إشکال به اين مطالب موهِن:

اوّلاً: مسأله ی «بَدَاء»‌ در کتاب های شما و أهل سُنَّت نظیر صحیح بُخاري به أنْحاء مختلف آمده. لذا باید ببینیم بَدَاء به دقیقاً به چه معناست. در قرآن کریم آمده ﴿ویَمْکرون و یمکرُ الله﴾[8] يا ﴿والله خَيْرُ الماكِرين﴾[9] این إصْطلاحات در واقع إصْطلاحات مردمی می‌باشد؛ زیرا خداوند متعال که مَکْر نمی‌کند بلکه مَکْر را باطل می‌کند.

ثانیاً: ما در لفظ بحث نداریم بلکه در موضوع بحث داریم ما اگر بخواهیم معنای «بَدَاء»‌ را بفهمیم بدا را باید در دو مقام بحث کنیم؛ در مقام ثُبوت و در مقام إثْبات.

مثلاً معنای ثُبوتي «بَدَاء»‌ يعنى مُكلّفین می‌توانند سرنوشت بَد را با سرنوشت خوب عوض کند.

اگر «بَدَاء»‌ را درست معنا کنیم، مى بينيد که ما هیچ إخْتلافی با آن ها در اين مسأله نداریم.

 


[1] سوره نساء، آيه 15.
[2] سوره نور، آيه 2.
[3] سوره نساء، آيه 15.
[4] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج2، ص33.
[5] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج76، ص51.
[6] سوره بقره، آيه 144.
[7] سوره بقره، آيه 187.
[8] سوره انفال، آيه 30.
[9] سوره آل عمران، آيه 54.