1403/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/الخطابات الشفاهية /خطابات تحريرية لا لفظية - ثمرات البحث - الأُولى: حجّية الكتاب لغير المشافهين - الثمرة الثانية: حجّية الإطلاقات لغير الموجودين - التفصيل بين القيد اللازم والقيد المفارق
در جلسات گذشته مقامات سه گانه ی مرحوم آخوند خراساني (ره) و نظر ایشان و همچنین نظر دیگری در مورد «خِطابات شفاهي قرآن» را بيان نمودیم. در این جلسه به ادامه ی این بحث و سایر بحث ها خواهیم پرداخت.
نظریّه ی دوم مرحوم امام خمیني (ره): خِطابات قرآن، «قانوني یا تحریري» میباشد؛ دقیقاً مانند «إنْ قُلْت و قُلْت» میباشد. يعنى شخص و فردی در نظر گرفته نمی شود. طبق این نظریّه، تمام مکلّفین أَعَمّ از حاضرین، غائبین در حال خِطاب و معدومین در هر زمانی را شامل میشود.
شاهد قرآنی:
۱.﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ﴾[1]
خداوند متعال در این آیه شریفه فرموده «هُدًی للنّاس». یعنی در ماه رمضان قرآن نازل شده است که این قرآن هدایت است برای «تمام مردم و مکلّفین».
۲. ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ﴾[2]
۳. ﴿وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ﴾[3]
بنابراین ظواهر آیات قرآن کریم این است که قوانین قرآن متعلّق به همه مکلّفین است نه متعلّق به عدّه ی خاصّ و در زمان خاصّ.
به نظر ما بهترین نظر در مورد «خِطابات شفاهي قرآني»، همین نظریّه است.
نظر مرحوم صاحب فصول (ره) به نقل از برخی حَنابِلة: آیات قرآن كريم هم مُشافهین و هم غیر مشافهین را در بر میگیرد؛ زیرا پروردگار جهانیان «محیط» است بر عالَم؛ لذا أحكام و الفاظ او نیز عالَم را در بَر می گیرد.
إشكال به اين نظر: این نظر، بسیار نظر ضعیفی است؛ زیرا این که «ذات خداوند سُبْحانَه» محیط است دلیل بر این نیست که «کلام» او نیز محیط باشد.
ثمرات اين بحث:
ثمره ی نخست: قرآن کریم میفرمایند: ﴿یا ایُّها الّذین آمنوا کُتِبَ علیکم الصّیام﴾[4]
اگر بگوییم خطابات قرآن تمام مکلّفین أَعَمّ از مُشافهین و غیر مُشافهین را شامل میشود، خِطابات قرآن برای همه ى مکلّفین حُجَّت میشود. امّا اگر بگوییم خِطابات قرآن كريم فقط متعلّق به مُشافهین است این خِطابات برای غائبین در حال خِطاب و معدومين حُجَّت نيست.
تحليل اين استدلال:
صُغْرى: آیات قرآن که برای مُشافهین است، مُشافهین هم «مخاطَب» و هم «مقصود» هستند.
کُبْری: خِطابات قرآن حُجَّت است برای «مقصودین».
نتيجه: خِطابات قرآن برای غیر مقصودین حُجَّت نيست.
إشكال به صُغْرى: فرض کنید اگر حاکم یک مملکت، به چهار وزیر یک مسأله را مطرح میکند در واقع مخاطب هستند امّا مقصود آنها نیستند بلکه همه کشور مقصود هستند. بنابراین مُلازمه ای بین مقصود و مخاطَب نیست؛ زیرا مخاطب أَخَصّ است و مقصود أَعَمّ می باشد.
إشكال به كُبْرى: امروز قُضّات در دادگاه ها نامه های أفراد را مطالعه میکنند در عین این که این نامه ها مقصود نیست، امّا حُجَّت هست.
نتيجه: ملازمه ای بر این نیست که مقصود نباشد امّا حُجَّت باشد.
ثمره ی دوم:
نکته: تا به حال بحث در «خِطابات قرآني» بود امّا از این به بعد در مورد «إطْلاقات قرآني» می باشد و این ثمره نیز در مورد إطْلاقات است.
اگر ما قائل شویم به اینجا «خِطابات قرآن» برای أَعَمّ از مُشافهین و غیر مُشافهین است، «إطْلاقات» قرآن برای همه ی مکلّفین (أَعَمّ از حاضرین، غائبین در حال خِطاب و معدومین) حُجَّت است. امّا اگر بگوییم «خِطابات قرآن» مخصوص «مُشافهین» است، «إطْلاقات قرآن» فقط برای مُشافهین حُجَّت است.
تحلیل این ثمره: اگر کسی بخواهد به إطْلاقات قرآن تَمَسّک کند، یا باید مُشافهین باشد و یا با مُشافهین «هم صِنْف» باشد. مثلاً اگر مکلّف در وجوب نماز جمعه شک کند آیا وجودِ خودِ معصوم (علیه السّلام) شرط است یا خیر و یا شک کند اگر لاأقل حکومت عادلانه ای باشد که نماز جمعه را إقامه کند برای بر پا شدن نماز جمعه در آن جامعه چنین چیزی کفایت می کند یا خیر. اگر بگوییم «إطْلاقات قرآن» همه را می گیرد، میتوان به آیه ی شریفه ی ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[5] تمسّک کنیم. امّا غیر مُشافهین، در صورتی می توانند تمسّک به این آیه ى شریفه کنند كه بگویند همه مسلمانان در احکام «مُشْتَرَک» هستند. و لذا باید در همه ی شرایط «یکسان» باشند.
این همان «دلیل إشْتِراک» است و لذا اگر یکسان نباشند، دلیل إشْتراک، ناقص است. و حال اين که ما یکسان نیستیم؛ زیرا مُشافهین معصوم (علیه السّلام) همراهشان بود و یا حکومت عادلانه ای داشتند.
بنابراین مردم به سه صنف تقسیم میشوند؛
أصناف ثَلاثة مکلّفین:
الف) در زمان رسول خدا (صَلّی الله علیه و آله و سَلَّم) تعدادی از مردم «مُشافه» بودند.
ب) در زمان أميرالمؤمنين علی (علیه السّلام) عدّهای مشافه بودند و عدّهای مُشافه نبودند امّا با زمان پیامبر أکْرم صلّى الله علیه و آله و سَلَّم) هم صِنْف بودند و هم صِنْف آن ها أميرالمؤمنين علی (علیه السّلام) بود. اين صِنْف از مردم و مسلمانان نمیتوانند به آیه ى نُهُم سوره ى جمعه تمسّک کنند امّا می توانند به «دلیل إشْتراک» تمسّک کنند؛ زیرا صنف اینها با صنف مردم زمان پیامبر أکْرم (صَلّى الله علیه و آله و سَلَّم) به دلیل وجودِ أميرالمؤمنين علی (علیه السّلام) یکسان است.
ج) در زمان ما که مسلمانان غیر مُشافهین هستند. ما نَه به آیه ى نُهُم سوره ى جمعه و نَه به دلیل إشْتراک میتوانیم تمسّک کنیم؛ زیرا اوّلاً از مُشافهین نیستیم و ثانیاً هم صِنْف با آن ها هم نیستیم به دلیل عدمِ وجودِ معصوم (علیه السّلام) در زمان ما.
البته اگر بگوییم حکومت عادلانه را شامل میباشد، مثل ایران زمان فعلی ما را شامل است امّا زمان قبل از انقلاب را شامل نیست.
مرحوم آخوند خراساني (ره): در «شرط مُلازم» این ثمره ظاهر میشود امّا در «شرط مُفارق»، این ثمره ظاهر نمیشود.
شروط مُلازم: مثل لزوم «شرط عَرَبیّة» در جاری کردن صیغه ی عقود. بنابراین مسلمانان اگر شک می کردند در «صِیَغ عقود» آیا «عَرَبیّة» شرط است یا خیر، نمی توانستند به إطْلاق ﴿أوفوا بالعقود﴾[6] تمسّک کنند و بگویند خداوند متعال این شرط را نفرموده؛ زیرا آن ها عَرَب بودند و نیازی به گفتن لزوم شرط «عَرَبیّة» از طرف خداوند متعال نبود. و ما هم به تَبَعیّت از آن ها نمی توانیم به إطْلاق این آیه ی شریفه تمسّک کنیم به كمک «دلیل إشْتراک»؛ زیرا دلیل اشتراک در جایی قابل استفاده است که آنها هم بتوانند به دلیل تمسّک کنند؛ چون بارها عرض کردیم که دلیل إشْتراک در جایی است که مسلمانان یا مکلّفین در شرایط یکسان باشند. و ما در شرایط یکسان نیستیم.
شرط مُفارق را در جلسه بعد ذکر خواهیم نمود.