1403/08/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/العام المخصص /الفصل الثاني : تخصيص العام والمجازية - 1. المخصّص المتّصل وتعدّد الدال والمدلول - 2. المخصّص المنفصل والإرادة الاستعمالية - سؤال و اجابة - هل التخصيص هادم للظهور أو للحجّية؟
در جلسه ی گذشته، انواع الفاظ عامّ را همراه با دلیل و نقد و بررّسی آن بیان نمودیم. در این جلسه به فصل دوم از بحث عامّ و خاصّ یعنی حُکم عامّ بعد از تخصیص خواهیم پرداخت.
الفصل الثّاني: «هَل التّخْصيصُ یوجب المَجازیّة أو لا»؟
عامّ بعد از تخصیص، «حقیقة» است.
بیان ذلک:
این مَبْحث، در دو مقام بحث می شود:
الف) مُخَصّص متّصل: مثال: مثلاً مولی می گوید: «أكْرِم كُلّ عالِمٍ عادل».
در این مورد، طبیعت إقْتضاء میکند که متکلّم هر لفظ را در معنی خودش به کار ببرد و «ظهور» نیز از همان ابتداء بر «مُرَکّب» (يعنى عالِم عادل)، منعقد می شود. لذا در این مثال، فقط أكْرام «عالِم عادل» واجب است. ظاهراً کسی در این مورد اشکالی ندارد.
از همین جا بحث حکم مُطْلق بعد از مُقَیّد نیز مشخّص می شود که «حقیقت» است.
البته این فَقره در واقع تخصیص نیست؛ زیرا مولا از همان اول به صورت مُرَکّب بیان و حکم کرده. هر چند در نگاه سطحی ممکن است تخصیص باشد ولی في الواقع اين «تَخَصُّص» است.
ب) مُخَصّص مُنْفَصل: مثال: مثلاً مولى اوّل می گوید: «أكْرِم كُلّ عالِمٍ» و بعد از مدّت مدیدی می گوید: «لاتُکْرم العالِم الفاسِق».
در این مورد باید چهار مطلب را در نظر بگیریم:
۱. إرادة:
الف) «إسْتِعْمالي»: «إحْضار المَعْنى في ذِهْن المخاطب مُطْلقاً (يا جدّي يا غير جدّي)». لذا چه بسا ممکن است إراده ی إسْتِعْمالي وسیع باشد، امّا إراده ی جدّي مولى، مُضَیّق باشد.
ب) «جِدّي»: همان إراده ى واقعى متكلّم.
٢. گاهی ممکن است إراده ی جدّي و إراده ی إستعمالي، هر دو موضوعاً یکی باشد. لذا هم إراده ی إسْتعمالي و هم إراده ی جدّي عُلماء می باشد.
گاهی ممکن است اراده إسْتعمالي أَعَمّ ولى إراده ى جدّي أخَصّ باشد. مثل: «عُلمای عدول».
گاهی إراده ی إستعمالي به چیزی متعلّق شده ولی إراده ی جدّي به چیز دیگر. مثل: «کنایات» نظیر «زیْدٌ كثیرُ الرّماد» که کنایه از سِخاوت زِيْد است نه کثیف بودن زِيْد و خانه ی او!
٣. یک معنای سومی هم وجود دارد و آن این است که متکلّم گاهی مصلحت میبیند مسأله را به صورت کُلّی مطرح کند چون مِزاج جامعه برای آن تخصیص نیست. پس تاخیر مُخَصّص، یک مصلحتی به دنبال دارد و این سَبَب نمی شود که مخاطب مثلاً کلمه ی «عُلماء» را در «عدول» به کار ببرد؛ زیرا مولی بعداً پس از فراهم آمدن شرایط، بنابر مصلحت این مسأله را خواهد گفت.
سؤال: چرا متکلّم عامّ را در معنای خودش به کار می بَرَد حال آن که بعداً مُخَصّص را خواهد گفت؟
جواب: مرحوم آحوند خراسانی (ره): «يَسْتَعْمِلُ العموم لضَرْب القاعدة». یعنی مولی در مقام جَعْل قوانین است ممکن است مکلّف بعداً در بعضی از مصادیق شک کند؛ لذا از همین الآن ضرب قاعده می کند و حکم را روی عموم می بَرَد که اگر روزی مکلّف شک کرد که آیا مثلاً عالِم نَحْوي هم از تحت حکم إكْرام عُلماء در مثال مذکور بیرون رفته یا نه، بگوید أصل این است که عالِم نَحْوي همچنان تحت إراده ی إسْتِعْمالي باقیست به دلیل أصل «تطابق إراده ى جِدّي با إراده ى إسْتعمالي».
۴. میزان در شناسایی «حقیقت و مَجاز»، در واقع «إراده ى إسْتعمالي» می باشد؛ زیرا فرض اين است كه «إسْتعمالُ اللّفظ في ما وُضِعَ لَه»؛ یعنی عامّ، در معنای خودش به کار رفته.
نکته ی مهمّ:
آن جایی که در مورد «مُخَصّص متّصل و مُنْفَصِل» بحث کردیم، از راه «تَعَدُّد دالّ و مدلول» وارد شدیم. اینجا هم به همین صورت است اما امش را گذاشتهایم «إراده ى إسْتعمالي و اراده جِدّي».
كُلَيْمَةٌ:
در مُخَصّص متّصل، هنگامی که مُخَصِّص (عادل) مى آید، «ظهور عامّ» را از بین می بَرَد؛ زیرا در کنار عامّ ذکر شده. امّا در مُخَصِّص مُنْفَصِل، «حُجّيَة» را بین می بَرَد نَه ظهور را؛ زیرا بین عام و مُخَصّص مُنْفَصِل فاصله ی زمانی وجود دارد؛ لذا ما از این ظهور عامّ در موارد شک استفاده خواهیم کرد. بنابراین عامّ در مُخَصِّص مُنْفَصِل، فقط حُجّیتش را در عالِم فاسق، می شکند؛ زیرا مخَصِّص مُنْفَصِل نسبت به عامّ، دلیل اقوی است.
بنابراین این طور میگوییم که اصل این است که إراده ی إسْتعمالي با إراده جدّي تطابق دارد مگر در جایی که دلیلی بر خِلاف آن إقامه شود؛ در مُخَصِّص مُنْفَصل، دلیل بر خِلاف این أصلِ مذکور إقامه شده.
حال اگر شک کنیم که مثلاً عالِم منطقي یا فلسفي هم از تحت حکم این عامّ خارج شده یا نَه، میگوییم ظهور عامّ در اینجا با قدرت وجود دارد پس خارج نشده.
الفصل الثالث: «العامُّ المُخَصَّص، حُجَّةٌ في الباقي»:
این فصل، مترتّب است بر فصل قبلی؛ زیرا این فصل سوم نتیجه ی فصل دوم است.
نکته: مرحوم آخوند خراساني (ره) بر خِلاف ما، فصل دوم و این فصل را در یک جا آورده.