1403/08/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المفاهيم/مفهوم اللقب و العدد /فروع مبنية على مفهوم اللقب - الفصل السادس : مفهوم العدد - فروع مبنية على مفهوم العدد
در جلسه گذشته تفاوت معنای لَقَب در اصطلاح نَحْویّون و أصولیّون را بيان نمودیم. نُحاة قائل هستند به این که «لَقَب» بعد از اسم میآید و غالباً با «مَدْح» و گاهی با «ذَمّ» همراه است. مانند: رسول الله. اما در اصطلاح علم أصول، لَقَب چیزی است که «موضوع الحُکم يا كالموضوع الحُكم» واقع شود. در این جلسه به ادامه ی بحث مفهوم لَقَب خواهیم پرداخت.
آیا «لَقَب» مفهوم دارد؟
غالب علماء قائل هستند به این که لَقَب، مفهوم ندارد. یعنی دلالت ندارد بر این که غیر از خود را نَفي کند.
مرحوم شیخ انصاري (ره) کتاب رسائل خود از برخی از علماء نقل كرده كه گاهی علماء در علم أصول به چیزی قائل هستند ولى در فروع به آن مُلْتَزم نيستند و انگار آن گفته و حُکم را فراموش می کنند! این مورد در واقع از همین قبیل است.
أکثر أصولیّون معتقدند به این که لَقَب مفهوم ندارد، در حالی که در سه فرع، قائل هستند به این که لَقَب مفهوم دارد.
فرع نخست: همه ى علما قائل هستند به اين که در بحث معاملات، «خیار حیوان» برای مشتري است.
دلیل روايي:
«الحسين بن سعيد عن ابن أبي عمير عن حماد عن فقيه الحلبي عن أبي عبد الله (عليه السّلام) قال: في الحيوان كُلّه شرط ثلاثة أيام للمشترى»[1] .
این روایت فرموده: خیار حیوان، مختصّ مشتري مى باشد.
نكته ى مربوط به درس: مشتري در اینجا موضوع نیست بلکه «کالموضوع» است ولی این خِلَلی در حُکم ايجاد نمى كند؛ زیرا عرض کردیم که لَقَب در اصطلاح أصولیّون هر چیزی است که «موضوع یا كالموضوع» باشد.
فرع دوم: علماء متّفق هستند بر این که «عَلَى أنّ الرَّجُلَ يُكَفّن بالحَرير». مردِ میّت را نباید با ابریشم کَفَن کرد امّا اشکالی ندارد زن با حَریر و ابریشم کَفَن شود.
دلیل روایی:
«الدعائم عن أميرالمؤمنين (علیه السّلام): مِن أنَّ رسول الله نَهَى أنْ يُكَفّنَ الرّجالُ بثياب الحَرير»[2] . در این روایت کلمه ى «رَجْل» آمده برای اين كَفَن نكردن.
فرع سوم: علماء غالباً متّفق هستند به این که خواندن سوره ى تامّ و کامل بعد از خواندن سوره ی حَمْد در نماز نیاز است؛ زیرا در روایت آمده «مریض» در نماز فقط یک سوره بخواند کافیست. پس معلوم می شود آدم سالم باید بعد از سوره ی حَمْد، یک سوره ی کامل بخواند.
دلیل روایی:
«عن عبد الله ابن سنان عن أبي عبد الله قال (علیه السّلام): يَجوزُ للمَريض أنْ يَقْرَأ في الفَريضة فاتحَة الكتابِ وَحْدَها»[3] . قيدِ «وَحْدَها» دلیل بر این است که مریض باید سوره ی حَمْد را كامل بخواند. لذا فرد سالم علاوه بر سوره ى حَمْد بايد یک سوره ی کامل هم بخواند.
نظر ما: فقيه باید زیرک باشد و ملاحظه کند که آیا این لقب به عنوان مفهوم آمده یا به عنوان مفهوم نیامده؟ لذا باید نهایت دقّت خود را به خَرْج بدهد. ممكن است از برخی از قرائن فهمیده شود لَقَب، مفهوم ندارد و ممکن است از برخی از قرائن فهمیده شود لَقَب مفهوم دارد.
به عبارت فنّی تر فقیه باید علّت منحصره را إحْراز كند.
«مفهوم العَدَد»:
یعنی مثلاً وقتی گفته می شود این چهار تا، نَه کمتر است و نَه بیشتر.
صُوَر عَدَد:
الف) عَدَد اصلاً مفهوم ندارد؛ هم نسبت به «زيادة »و هم نسبت به «نَقيصة».
دليل قرآني:
﴿إنْ تَسْتَغْفِر لَهُم سَبْعين مَرّة، لَمْ يَغْفِر الله لَهُم﴾[4] . یعنی اگر شما بر منافقین هفتاد بار هم إسْتِغفار کنید، خداوند متعال نمی بخشد!
در برخی از روایات أهل سُنّت آمده رسول خدا فرموده معلوم می شود هفتاد بار فایده ای ندارد لذا من هفتاد و یک بار إسْتغفار می کنم. نعوذ باللّه ايشان خودشان عالِم به فصاحَت و بلاغَت است. بنابراین آیه در مقام بیان این است که اصلاً إسْتغفار به درد نمیخورد چه کم چه زیاد. لذا در اینجا از جانب «زیاد ة و نقيصة»، در واقع «لابشرط» است مثل فرائض يوميّة. امّا گاهی از جانب نَقیصة «بشرط لا» مى باشد. مثل: «آب كُرّ» كه به لحاظ عرض، طول و عُمق، نباید کمتر باشد. و گاهی هم از جانب زيادة «بشرط لا» می باشد. مثل: زن حائضی که عادت ماهانه اش از هفت روز ادامه پیدا کند. اگر روز دَهُم خون او قطع شد، که خون آن سه روز اضافه بر هفت روز، حائض بوده. ولى اگر ادامه پیدا کرد، این سه روز و هر چه بیشتردر حُکم مُسْتحاضة می باشد.
نظر ما: ما أقْسام چهارگانه داریم که فقیه باید روایات را ببیند که عَدَد از کدام قبیل است. لذا نمی شود در اینجا قاعده ی خاصّی گفت.
دو نمونه ی قرآنی:
الف) ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾[5]
حکم در این آيه ی کریمه، از قبیل «فرائض» است. یعنی کدام از «زانیّة» و «زانيّ» در صورت زِنا کردن، صد ضربه شلّاق حَدّ دارند؛ نَه کمتر و نَه بیشتر؛ زیرا کمترش خلاف آیه است و بیشترش ظُلْم است.
ب) ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً﴾[6]
عبارت شريف «بأرْبَعَةِ شُهَداء» در این آيه ی کریمه، فقط از جانب «نَقیصَة» در واقع «بشرط لا» می باشد و از جانب «زیادة» این طور نیست. امّا عبارت شریف «ثَمانینَ جَلْدَة»، از هر دو جانب «بشرط لا» می باشد. یعنی نَه کمتر و نَه بیشتر.
فَرْع فقهي:
خوردن و آشامیدن توسّط انسان صائم در ماه مبارک رمضان قطعاً مُبطِل روزه می باشد. روایت داریم «حُقْنة» اگر به صورت «مایع» باشد، مُبْطِل روزه است. امّا حُکم مابقی مانند تزریق آمپول تقویتی نمی دانیم روزه را باطل می کند.
طبق آنچه ذکر کردیم بستگی دارد عدد مذکور در روایت چگونه است.
محمّد بن مسلم قال سمعت أبا جعفر (علیهماالسّلام) می فرماید: «لایَضُرُّ الصّائِمَ ما صَنَعَ إذا إجْتَنَبَ ثلاثَ خِصالٍ؛ الطّعامِ و الشَّرابِ و النّساء و الإِرْتِماسِ في الماء»[7] . البته در اینجا «طعام و شراب» يکی شمرده میشود.
بنابراین کسی که آمپول تقویتی تزریق میکند داخل در این روایت حضرت نیست لذا در اینجا ذکر شده در روایت، مفهوم دارد. پس تزریق آمپول تقویتی مُبْطِل روزه نیست.
نكته: بحث سیگار و سایر دُخانیات ارتباطی به این فرع فقهی ما ندارد زیرا بحث ما در جایی که از طریق حَلْق مثلاً دود یا تزریق و... وارد شود نیست.