درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1403/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/مفهوم الحصر /4. الهدف هو العقد السلبي - 5. الهدف نفي الفعلية وإثباتها - 2. «إنّما» من أدوات الحصر

 

در جلسه ی گذشته بعد از بیان بررّسی حرفِ «إلّا» از أدات حَصْر در بحث مفهوم «حَصْر»، یک بحث «إسْتِطْرادي» در مورد کلمه ى شريف «لا إله إلّا الله» مطرح کردیم. و اشکالاتی كه در مورد این عبارت مقدّس بیان شده بود را إجْمالا ًپاسخ مُحْکم داديم. در این جلسه به ادامه ى این بحث، و سایر مَبْحَث مفاهیم خواهیم پرداخت.

 

جواب به اشکال مطرح شده به عبارت مقدّس «لا إله إلّا الله»:

خلاصه ی اشکال: حرفِ «لا» در کلمه ی شریفِ «لا إله إلّا الله»، در واقع «نَفْي جِنْس» است و خبر می خواهد. خبرش چیست؟ اگر خبر کلمه ی «موجودٌ» باشد، هر چند معنايش اين است كه غير از خداوند متعال هیچ خدای دیگری موجود نیست، امّا «نَفْي إمكان» از خَلّاق متعال نشده؛ يعنی ممکن است خدای دیگری بعداً وجود پیدا کند‌. و اگر خبر آن «ممکنٌ» باشد، دلیلی بر وجود خداوند سُبْحانَه نیست! بنابراين این عبارت نیاز به «جَهت» دارد.

الف) جواب ما و مرحوم بروجردي (ره): حرفِ «لا» در این عبارت شریف، از قبیل «عَدَم مَحْمولي» مى باشد نَه از قبيل «عَدَم رابِطي». بنابراین خودِ این خبر می باشد و نیاز به خبر دیگر ندارد.‌ در واقع «جهت» آن، «بالضَّرورة» می باشد.‌ یعنی «الله موجودْ بالضّرورة أو ممكنٌ بالضّرورة».

شاهد قرآنی آن نیز آیه ی پنجاه سوره ی «شُعَراء» می باشد.

ب) جواب مرحوم آخوند خراساني (ره): «إله» در این عبارت شریف به معنای «واجب الوجود» است؛ یعنی غیر از «الله» کسی و چیزی «واجب الوجود» نیست و ممکن نیست و لذا اشکال رَفْع می شود؛ زیرا واجب الوجود های دیگر اگر إمکان داشت، موجود می شد.

اشکال به این فرمایش: هرچند این جواب فلسفی خوبی است امّا با لُغَت تطبیقی ندارد؛ زیرا در لُغَت عرب، لفظ «إله» به معنای «واجب الوجود» نیست بلكه اين معنا در عرب از «أوْصاف» باری تعالی محسوب می شود. پس لفظ «إله» در لُغَت عرب، برای واجب الوجود وَضْع نشده.

ج) جواب سوم: «إله» به معنای خدا نیست بلکه به معنای «معبود» است؛ بنابراین این عبارت شریف در مقام إثْبات خدا نیست بلکه در مقام إثْبات «توحید معبود» است. یعنی خداوند فقط متعال معبود است.

اشکال به این جواب:

اوّلاً: این معنا برای لفظ «إله» درست نیست؛ زیرا «مَعْبوديّت» از لوازم «إله» است. در واقع «إله» به معنای خداست؛ البته اعمّ از خداى صحیح و خداى باطل!

ثانیاً: اشکال مذکور نیز رَفْع نشد؛ زیرا به معنای «إمكاني» می شود و لذا همان اشکالات همچنان به قوّت خود باقی می ماند.

د) جواب مرحوم علّامّة طباطبایي (ره): این عبارت مقدّس عنایت به «عَقْد إيجابي» نيست بلکه عنایت به «عَقْد سَلْبي» است؛ به عبارت دیگر اصلاً وجود خداوند متعال مُسَلّم است و بحثی در آن نیست. بلكه بحث متمرکز بر إمْکان و وجود خدای دیگری است. بنابراین ما «ممکنٌ» را به عنوان خبر در تقدیر می گیریم. لذا وقتی «نفي إمْکان» خداى دیگر شد، «نفي وجود» خدای دیگر نیز هست.

این جواب هم جواب فلسفی خوبیست و اشکالی متوجّه آن نیست.

ه) جواب پنجم: دو بحث است. یکی بحث «إمْکاني» خداى دیگر می‌باشد و آیاتی نیز در این زمینه وجود دارد. نظیر این آیه ی شریفه: ﴿وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَٰهٍ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾[1]

و بحث دیگری هم در مورد «فِعْلیّت» حقّ تعالی می باشد. مسأله ی ما در مورد «فِعْلیّت» است. بنابراین اگر بخواهیم هر دو بحث را از این آیه شریفه و آیات نظیر آن را استفاده کنیم، این اشکالات مذکور وارد است. پس اگر گفته شود که شما نفي امکان نکرده‌اید، می‌گوییم قبلاً در آیات نظیر این آیه ی کریمه ی فوق، نفي إمْکان شده.

نظر نهایی ما: جواب اوّل بهترین جواب است لذا نسبت به سایر جواب‌ها «أظْهَر» است و جواب چهارم نیز جواب خوبیست که «ظاهر» است نسبت به سایر جواب ها.

 

ادامه ی بررّسی بحث أدات حَصْر:

کلمه ی «إنّما»:

مقدّمه:

در کتاب بَلاغي مُطَوَّل آمده: حَصْر، سه نوع است كه تابع ذهن مخاطب است.

أقْسام حَصْر:

الف) «قَصْر الإفْراد» (نفي شركت): مثلاً اگر کسی خیال کند زید هم کاتب است و هم شاعر است. شخصی به او می گوید: «إنّما زيْدٌ هو شاعرٌ». یعنی زید فقط «شاعر» است و «کاتب» نیست.

ب) «قَصْر القَلْب»: مثلاً اگر کسی خیال کند زید هم شاعر است و حال اين که اصلاً زید سرودن شعر را نمی داند. شخصی به او می گوید: «إنّما زیْدٌ هو کاتبٌ». یعنی زید «کاتب» است و شعر بَلَد نیست. لذا عقیده ی‌ او را تغییر می دهد.

ج) «قصر التَعْيين»: مثلاً اگر کسی مردّد است که زید کاتب است یا شاعر، شخصی به او می گوید: «إنّما زیْدٌ شاعرٌ». لذا تردید فردِ شاک از بین می رود.

بنابراین ملاک، ذهن و عقیده ی مخاطب است.

اصل بحث:

آیا کلمه ی «إنّما» مفیدِ «حَصْر» هست يا خير؟

علماء در مفید حَصْر بودن کلمه ی «إنّما» إختلاف دارند.

ادلّه ی قائلین به مفید حَصْر بودن «إنّما»:

الف) دليل قرآنی: ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[2]

مفسّرين هنگام تفسیر این آیه ى شریفه، کلمه ى «إنّما» را به حرفِ «ما» و حرفِ «إلّا» تجزیه می‌کنند. لذا این آیه ی کریمه را این طور تفسیر می کنند: «ما حَرّمَ علیکم إلّا المَيْتَة...».

ب) «قول النُّحاة لإثْباتُ ما يَدُلّ بَعْدَه و نَفْيُ ما قَبْله». مثلاً عبارت «إنّما زيْدٌ شاعرٌ»، شاعر بودن زید را إثْبات می‌ کند و ما قبل آن را نَفْي می‌کند.

ج) گاهی از اوقات کلمه ی «إنّما» را می‌آورند و بعد از آن «ضمیر فَصْل» می‌آورند؛ زیرا یکی از علائم حَصْر، ضمير فَصْل است. مثل: «إنّما يقومُ أَنَا...». خودِ ضمير فَصْل «أَنَا» مفيد حَصْر است چه برسد به این که بعد از «إنّما» بيايد.

د) «تبادُر الحَصْر»؛ يعنی از «إنّما»، حَصْر به ذهن متبادر مى شود.

ه) «تَصْريحُ أهلِ اللُغَة»

نکته: همه ى این مواردی که ذکر شد، مستقلاًّ نمی تواند به عنوان دليل بر حَصْر «إنّما» باشد ولی جمعاً می تواند دليل باشد.

اشکال به دلیل پنجم (تصریح أهل اللُّغَة):

قول أهل لُغَت مفید «ظَنّ» است و ظنّ در این موارد حُجَّت نیست.

جواب به این اشکال: اگر قول یک یا دو لُغَوي باشد اشکال شما‌ ممکن است وارد باشد ولی اگر إجْماع لُغَويون باشد، مفيد يقين مى شود. خصوصاً اگر قول لُغَوي مانند نویسنده ی کتاب لُغَت «العین»، جناب خلیل بن أحمد فراهيدي باشد. چنین‌کتاب لُغَتی به عنوان کتاب مادر محسوب می شود؛ زیرا او تک تک لُغات عرب را از عرب های اصیل إسْتِقْراء و جمع آوری کرده و در کتاب خویش آورده.

به نظر ما بهتر است به قرآن کریم هم مراجعه کنیم.

برخی از آیات قرآن تصریح به حَصْر کلمه‌ ی «إنّما» دارد. مانند این آیه ی شریفه: ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[3]

 


[1] سوره مؤمنون، آيه 91.
[2] سوره بقره، آيه 173.
[3] سوره مائده، آيه 33.