1403/07/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المفاهيم/الجملة الشرطية /التنبيه الثالث: إذا كان متعلّقا الأمر والنهي متغايرين
در جلسه گذشته عرض کردیم که مرحوم آخوند خراساني (ره) برای استفاده این که علت در مفهوم شرطیّه علت منحصر میباشد از پنج دلیل استفاده کردند. سه دلیل از این پنج دلیل را در جلسه گذشته عرض کردیم. دو دلیل نخست خیلی واضح بود. سه دلیلِ دیگر، مربوط به اطلاق است که یک دلیل از این سه دلیل را هم در جلسه ی قبل عرض نمودیم. دو دلیل باقیمانده از این پنج (که مربوط به إطلاق هم هستند) را در این جلسه عرض خواهیم کرد.
ادامه ی دلائل مرحوم آخوند خراساني (ره) مبنی از لزوم انحصار در مفهوم شرط:
۴. إطْلاق نفس الشّرط (إن سَلّمَک در مثال): «سَلّمُک» اگر علّت منحصره باشد نیازی به قید ندارد، امّا اگر علّت منحصره نباشد نیاز به قید دارد مثلاً مولی باید بگوید: «إن لَمْ يَتَقَدّمْ أو لَمْ يُقارنه علّةٌ أُخْرى» و...
نكته: مرحوم آخوند خراساني (ره) یفرماید این نوع إطلاق بسیار قلیل است.
۵. همان إطلاق الشّرط امّا مثال، مثال دلیل سوم: مرحوم آخوند خراساني (ره) این دلیل را ترکیبی از دلیل سوم و چهارم اخذ کرده اند. مثال را از دلیل سوم گرفته ولی مَعْقد إطلاق را از دلیل چهارم گرفته اند.
«إن سَلّمُک» اگر علّت منحصره باشد بیان زائد نیاز ندارد. و الّا اگر علّت منحصره نباشد، نیاز به قید زائد دارد. مانند بحث «دوران بین واجب تخییري و واجب تعييني» كه اگر مراد مولا واجب تعیینی باشد سکوت او و نیاوردن هیچ قیدی بعد از آنچه فرموده کفایت میکند. مثلاً مولی فرموده: «إن أفْطَرْتَ صُمْتَ سِتّين يوماً».
اما اگر مرادش واجب تخییري باشد، بايد بفرمايد: «إن أفْطَرْتَ صُمْتَ سِتّين يوماً أو أطْعِم سِتّين مِسْكيناً».
اشکال مرحوم آخوند خراساني (ره) به قياس خود: فرق است بین «شرط» و «وجوب». در وجوب، بحث «تکلیف و تشریع» است لذا نیاز به بیان دارد و مولی باید بیان کند و الّا قصور کرده. چون وجوب امر اعتباري است. امّا در ما نحن فیه (شرط)، «تکوین» است و نیازی به لزوم قید نیست.
نظر ما: در إطلاق دو تعریف بیان شده:
الف) تعریف نخست: «المطلق، ما دلّ علی شائعٍ في جِنْسه»[1] . قائلین به این تعریف، در این تعریف، «مطلق» را از صفات موضوع قرار داده اند و لذا یک بحث ادبی طولانی را مطرح کرده اند.
ب) تعریف دوم: «المطلق، ما وَقَعَ تحت دائرةُ الطّلَب» كه اگر تمام الموضوع باشد، مطلق است و اگر بعض الموضوع باشد، مُقَیّد است. بنابراین اصلاً در مورد نَکَره، اسم جنس و... بحث نمی شود.
مطلق، تمام الموضوع را تحت دائرة الطَّلَب مى رساند امّا فرد دیگر هم ممکن است به عنوان جایگزین برساند یا خیر (مثلاً مثل جزء الموضوع) را نمی رساند.
به نظر ما تعریف دوم صحیح است؛ زیرا مطلق صفت حکم است نه موضوع.
یک دلیل دیگر هم در کنار این پنج دلیل دیگری هم بیان شده که مرحوم بروجردي (ره) بیان فرمودند.
۶. در «إن سَلّمکَ أطْعِمْه»، اگر منحصره باشد، در واقع «عنوان» مؤثّر است ولی اگر منحصره نباشد، عنوان مؤثّر نيست آن چیزی که تأثیر گذار است، «الجامع بین هذا العنوان و العنوان الآخَر» است. البته ظاهر دلیل این است عنوان مؤثّر است لذا معلوم می شود که علّت، منحصره هست.
نکته: مرحوم بروجردي (ره) این دلیل را از قاعده ی فلسفی و عقلی «الواحد لایَصْدُر مِنه الّا شيءٌ واحدٌ». مثلاً حرارت را نه خورشید و نه آتش حصول می کند بلکه جامع بین این ها مؤثّر است.
اشکال مرحوم آخوند خراساني (ره) به این دلیل:
این دلیل شما دلیل عقلانی است و ظهور با دلیل عقلانی ثابت نمیشود. به عبارت دیگر با دلیل فلسفی نمیشود ظهور درست کرد.
اشکال ما به این دلیل: این قاعده فلسفی که فرمودید مربوط به امور تکویني درست است نه مربوط به امور اعتباري. در امور تکویني هم فقط مربوط به «بسیط مِن جمیع الجهات» (مثل عقل اوّل) درست است.