درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1403/03/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي / 3. عدم المحذور في مقام الامتثال - التقريب الثاني للجواز

 

در بحث ادلّه قائلين به «إجْتماع» در بحث «إجْتماع أمر و نهي» هستیم. در یکی دو جلسه ی گذشته مراحلی یک طایفه از قائلین إجْتماع برای حلّ مشکل إجْتماع باید مورد توجّه قرار دهند را همراه با نقد بيان نموديم. دو «إن قُلْت و قُلْت» مرحله ی سوم (مقام إمْتثال) را نیز بیان کردیم در این جلسه به «إن قُلْت و قُلْت» سوم و سایر مسائل مربوط به «إجْتماع أمْر و نهي» خواهيم پرداخت.

 

إن قُلْت: ما قبلاً در بحث متزاحمین عرض کردیم در جایی که دو نفر در حال غرق شدن در رودخانه می باشند و مکلّف می تواند یکی از آن دو غریق را نجات دهد، گفته شده باید «خِطاب مشروط» داشته باشد. در ما نحن فیه (نماز در دار غَصْبي) هم مکلّف باید خِطاب مشروط داشته باشد. لذا به ناچار باید «إمْتناعي» باشيم نَه « إجْتماعي».

قُلْتُ: در مثال نجات غَریق در واقع مكلّف یک قدرت واحدة دارد. امّا در ما نحن فیه مکلّف هم قدرت خواندن نماز دارد و هم ترک غَصْب کند؛ يعنى در زمین مُباح نماز بخواند. لذا قياس شما، قياس مع الفارق است. به عبارت دیگر در ما نحن فیه اصلاً احتیاجی به خِطاب نیست.

إن قُلْت: «الإرادةُ الآمريّة كالإرادَة الفاعليّة». یعنی همانطور که مکلف نمی‌تواند دو ضدّ را انجام دهد، آمِر نیز نمی‌تواند عبد را به دو تا ضدّ أمر کند.

قُلْتُ: إراده ى فاعلي جَنْبه ي ایجادی دارد. يعنى در «موقِف علّیّة» است. لذا مکلّف نمی تواند متضادّین را ایجاد کند. امّا إراده ی آمِري «موقِف داعي» مى باشد. يعنى جَنْبه ى دعوت كردن دارد. علاوه بر آن ولو شارع، مکلّف را دعوت به ضدّین می کند امّا این ضدّین «قابل جمع» است. مثلاً مکلّف نمازش را در مکان مُباح بخواند.

نکته: روش ما با روش مرحوم نائیني (ره) كه هر دو قائل به «إجْتماع» هستيم، با هم فرق دارد. ما معتقدیم به اين که أحْکام مُتعلّق به «طَبایع» می‌باشد. اما ایشان قائل اند به اين که أحْکام مُتعلّق به «خارج» است. ایشان تلاش دارند که خارج را دو تا کنند. یعنی کوشش می کنند که «مَرْکَب أمر» را غیر از «مَرْکَب نهي» قرار بدهند.

بيان ذلک: ایشان می فرمایند: نماز از اوّل تا آخرش از مقوله ی «وَضْع» است. غَصْب نيز از مقوله ى «عين» است.

فلاسفه از زمان قبل از ارسطو قائل اند به این که «صحیفه ی وجود» یا «جوهر» است یا «عَرَض». و «جوهر» پنج مورد می باشد: «نَفْس، عَقْل، جسم، صورة و هيولى». امّا «أعْراض» دو قِسْم است.

اقسام أعراض:

الف) «أعْراض غيرُ النِسْبيّة»:

١. كَم

٢. كيف

ب) «أعْراضُ النِسْبيّة»:

۱. «الوضع»: «الوضعُ هِيْئةٌ حاصلَةٌ مِن نِسْبَةِ بَعْض الأجْزاء إلى بَعْض و المَجْموع إلى الخارج».

۲. «العین» (در جلسه ی آینده عین را معنا خواهیم کرد)

و...

بنابراین نماز از مقوله ی «وَضْع» است. چون مکلّف سرش روی بدنش قرار دارد و در حال نماز ایستاده و بعد که به رکوع می رود و بعد به سجود و... وضعش در حال تغییر است و وضع بعد از وضع اتّفاق می اُفتد.‌

نکته ی مهمّ مربوط به درس: «عین» در اینجا به معنای «مکان» نيست؛ عینی که به معنای مکان است از مقوله ی «کَم مُتّصِل» است.

بعد مرحوم نائیني (ره) در ادامه نتیجه می گیرد که در فلسفه ثابت شده «أجْناس العاليّة مُتضادّاتٌ [أو مُتبايناتٌ] بالذّات». يعنی «أجْناس عاليّة» قابل جمع با هم نيستند! لذا «وضع» محال است كه با «عين» يكي باشد و... پس نماز با غَصْب یکی نیست و با هم جمع نمی شوند.